گاهی یادم میره باردارم تا اینکه بو می‌خوره به مشامم و با تمام وجود متوجه میشم باردارم😁
اعصابم ضعیف شده ، پوستم داره خراب میشه ، محمدعلی هم تازه یه هفته‌اس جراحی شده و بهانه گیر و بدغذا شده و دائم بهم چسبیده کاملا حس می‌کنم شیرم کم شده و آبکی ، و خودمم کاملا بی جونم اما بازم خداروشکر
سر محمدعلی هر شب گهواره ر. باز می‌کردم به اون عکس جنینی که رو صفحه بود نگاه می‌کردم مطالب رو می‌خوندم ک باهاش حرف میزدم
الان نه اصلا حواسم نیست گاهی وقتا بهش می‌گم حواسم بهت هست کم و بیش یک زن ر. باز می‌کنم ببینم چند هفته و چند روزم ( سرمحمدعلی روز به روز می‌شماردم)
سر محمدعلی اصلا به جنسیت فکر نمی‌کردم الان خیلی ذهنمو مشغول کرده پسر باشه میشه رفیق و داداشی محمدعلی و براشون لباس ست می‌خرم اسمشم انتخاب کردم😁😍 دختر باشه میشه مونس خودم و موهاشو براش درست می‌کنم ولی هنوز اسمی برای دخترم به دلم نشسته خیلی دوست دارم زودتر بدونم چیه
از یه طرف می‌گم دیگه بچه نمی‌خوام چون این دوتا پشت هم شدن از یه طرف می‌گم اگه اینم پسر شد یه دختر می‌خوام( هر چند فقط،و فقط خواست خود خداست) ولی واقعا تحمل سه تا پسرو ندارم روانی میشم🤣
به نظرتون بچه‌ام چیه؟
اسم دخترونه که به محمد علی یا لعیا( خودم) بیاد پیشنهاد بدید

۶ پاسخ

دومی با اولی هممممهههه چیش فرق داره

به سلامتی ان شاالله به راحتی پشت سر بزاری
اگه پسر باشه بزار
محمد حسین
محمد امین
محمد رضا و.....
محمد ماهان
دخترم باشه
مهنا محیا مهلا

کوچولوتون جراحی چی داشته؟

لیا خیلی نازه🫠
چند روز پیش یه هیئت دوستانه دعوت بودیم که همسر یکی از آقایون لبنانی بود یه دختر خیییلی ناز داشت اسمش لیا بود

عزیزم چ عمل جراحی داشت پسرتون

دارم خونه تکونی میکنم خسته شدم نشستم یه بستنی بخورم اومدم تاپیکتو خوندم خودموجای شما حس کردم بغضم گرفت🥺🥺😭😭

بلقیسا کُبرانا اُزرانا لعبتنا چطوره؟؟

سوال های مرتبط

مامان زهرا کوچولو مامان زهرا کوچولو ۱۷ ماهگی
چقدر خوبه میتونم اینجا بیام و درد و دل کنم،🌱
و همینکه یکی از مامانا بهم میگه درکت میکنم، فکر می‌کنم پس تنها من نیستم اینقدر با بچه داری چالش دارم.
اون وقته که سبک میشم و سعی می‌کنم حالم با دخترم خوب تر باشه🥹

دقیقا از هفته گذشته که دخترم مریض شد خیلی بد اخلاق و لجباز شده، از خود صبح که بیدار میشه گریه میکنه و بهانه میگیره!
در صورتی که اصلا اینجور نبود و من همیشه بهش میگفتم "خوش اخلاق مامان"
ولی این روزا...💔 به شدت بهانه گیر شده و الان یه هفته بیشتره بجز شیر هیچی نمیخوره!
و مدام بهم آویزونه، چون سیر نمیشه!!!😭

امروز که با مامانم تلفنی حرف میزدم گفتم از خدا میخوام شیرم خشک بشه و این بچه دیگه ولم کنه! مامانم ناراحت شد و گفت ناشکری نکن، برو خداروشکر کن خدا همچین لذتی رو بهت چشونده.
اون لحظه عصبانی بودم و با ناراحتی گفتم کاش از اول شیر خودم رو نمیدادم‌‌.

ولی الان که خوابه و به صورت مظلومش نگاه میکنم ، دلم براش میسوزه و از خودم بدم میاد...

خدایا منو ببخش این روزا اینقدر بی حوصله و خسته م🥺🥲
مامان سید حسین مامان سید حسین ۱۶ ماهگی
مامانا یه پیشنهادی بهتون میکنم واقعا عالیه هم برای خودتون هم برای بچه هاتون
هر چند وقت یکبار که حس مسکنین خیلییی خسته این یک شب بچه رو بزارین پیش کسی که بهش اعتماد کامل دارین مثل مادر خودتون و کلا ۲۴ ساعت سعی کنین استراحت کنین و اول فقط بخوابین و بعد بیدار شدین به خودتون برسین نه به خونه و غذا و این چیزا فقط و فقط کاری که حالتونو خوب میکنه بکنین والا بچه هم اونجا راحته وقتی بشناسه اونارو غریبی نمیکنه و وقتی شما حالوت خوب باشه رفرش بشین و سرخال بشین وقتی بچه برمیگرده انقدر حالوت باهاش خوبه که خود بچه هم خوشحال تر میشه از مامان مهربون و خوش اخلاق. من اولا که اینکارو میکردم میگفتم چقدر مادر بدیم ولی وقتی دیدم چقدر رو بچم اثر مثبت گذاشته چقدر حال روحی خودم بهتر شده چون من تا چند وقت پیش افسردگی شدید داشتم ولی الان واقعا حالم بهتره چون حس میکنم خودمو پیدا کردم وقت دارم برای خودم و خوش اخلاق تر میشم با بچم پ اونم حس خوبی داره دیگه فک نمیکنم مادر بدیم البته بهتون بگم باید حواستون باشه زیاد اینکارو نکنین که بچه هم خیلی از شما دور نشه. برای هر چند وقت یکباذ خوبه . و اینم بگم که وقتی رفته بودم پیش روانشناس اینکارو به من پیشنهاد کرد و واقعا برای همسرم هم حس خوبی داره ا
مامان تمنا مامان تمنا ۱۵ ماهگی
سلام
بیاین از تجربه از شیر مادر گرفتنم رو بگم لطفا لطفا قضاوت نکنید نمیتونستم شیر خودمو بدم
دختر من خیلی وابسطه شده بود یجوری که یا بغلم بود یا شیر میخورد جز شیر خودمم چیزی نمیخورد منم شیرم خیلی کم شده بود میشه گفت نبود
اول چسب زدم سینه هامو موقعی که اومد نشونش دادم محکم بود نمیتونست بکنه چندشش شد نتونست بخوره چندین بار اومد دید نمیتونه بخوره هم زمانم شیشه شیر نشنش میدادم چون اصلا شیشه نمیگرفت از اول مقاومت میکرد بعد سه ساعت بزور شیشه رو خورد درحد شصد سیسی واین رند تا سه روز ادامه داشت شبا هم شیشه نمیدادم وقتی بیدار میشد بیسکوئیت مادر وآب میدادم تا شیر شب حذف شه بعد سه روز کاملا به شیشه عادت کرد وخوب میخوره روز بهروزم خوب تر میشه واقعا خودم ندونسته به بچم ظلم میکردم چون شیرم کافی نبود وبگم تو ۲۴ساعت دوبار پوشک عوض میکردم اونم از سر عذاب وجدان چون اصلا خیس نمیشد شاید سه بار جیش میکرد هر دفعه
ولی از وقتی شیرپو ندادم مجبوری شیشه رو گرفت هم مدفوعش زیاد شده هم ادرار واینکه وابستگیش خیلی کم شده وغذا رو به نسبت خوب میخوره شبا هم که هر یه ساعت بیدار میشد دیگه هر شیش ساعت بیدار میشه شیر میدم ۱۵۰تا میخوره روزی سه یا چهار بار
شیرشم شیر گاو وشیره انگور مخلوط میکنم میدم
مامان جیک جیک مامان جیک جیک ۱۶ ماهگی
سلام مامانا
من اصلا نگران کم حرف زدن یا مهارت کم دخترم نیستم، آیا کارم اشتباست؟
فقط ماما، بابا، اون چیه، بدش میگه
قبلاً دنگ دنگ می‌گفت الان نمیگه
خیلی کم هم آب میگه
و فقط وقتی چیزی میخاد، آب ، شیر، غذا، یا اسباب بازی که نمیتونه باز کنه تند تند ماما ماما میگه
قبلا سرسری میکرد، به نشونه نه سرش بالا می‌برد الان نمیگه، فقط به نمونه اره، سرشو تند تند پایین میاره، کشمش میخوای؟ آره آره آره، این شکلی....
راه می‌ره خیلی خیلی با احتیاط، گاهی میبینم دستش زخم شده، زخمی که باید گریه میکرد، یا کبود شده، صورتش زخم شده، اصلا گریه نمیکنه
من نمیفهمم، به خودم میگم چه مادری هستم نفهمیدم صورت دخترم زخم به این بزرگی شده یا لپش کبود شده جایی زده من نفهمیدم، حتی گریه نمیکنه....
آیا باید نگران چیزی باشم؟ یا بیخیال باشم خودش به وقتش درست میشه ؟؟
یه چیز مهم دیگه اینکه من بهش رقصیدن شونه بزنه چندبار گفتم، الان شونه هاشو گاهی بیخودی میاره بالا شوهرم میگه تیک گرفته، تو باعث شده، شونه هاشو یه جوری جمع می‌کنه مثل کسایی که فشار زندگی کمرشون خم کرده( دو شونه جمع می‌کنه و کمرش از پشت غوز میکنه), خنده دار میشه ولی این کارو برای رقص یا برای بازی نمیکنه، خیلی اوقات اینکار میکنه، آیا تیک عصبی هست؟
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۷ ماهگی
بچه ها من کلی این طرف و اون طرف تو همین برنامه میگردم و درمورد این بیماری ژنتیک تحقیق میکنم میخونم بعد چندین مورد دیدم که بچه شون مشکل ژنتیکی داشتن و فوت کردن وحقیقتا خیلی حالم بد میشه خیلی میترسم استرس دل آشوبگی بدی تو دلم میاد حالم بد میشه دارم دق میکنم اصلا حالم خوب نیست عمر دست خداست ولی من اصلا تا الان به این فکر نمیکنم که خدایی نکرده بچم خدایی نکرده شاید یه روز ...... نباشه و به خوب شدنش فکر میکنم ولی باز وقتی موردهایی میبینم میخونم بهم میریزم ای خدا چیکار کنم دارم خفه میشم چرا این فرشته ها رو خودت میدی و پس گرفتگی چرا دل مادرایی که بچه هاشون فوت کردن و خون کردی یا نده یا اگه هدیه میدی پس نگیر خدایا شاید تاقبل اینکه مادر بشم و بچم مریض بشه این چیزا رو فقط تو داستان ها فیلما میدیدم و همینجوری رد میشدم ولی حالا وقتی تو یه فیلمی هم میبینم گریه میکنم خدایا سپردم به خودت دل هیچ مادری و خون نکن به خاطر بچه هامون رحم کن منو بیشتر ازاین عذاب نده با پسرم بخدا به اون یکتاییت قسم نابود شدم تا الان به عشق پسرم خودمو سرپا نگه داشتم و قوی موندم خدایا حالم خیلی بده حس خیلی بدی تو دلمه ولی باز قوی ادامه میدم