منم مثل تو کلی فکر میکنم و میگم اگه برگردم یکارایی نمیکنم یا سعی میکنم بیشتر لذت ببرم تو حاشیه نرم و خودمو از کسایی که عصابمو خورد میکردن دور میکنم تا صبرم بیشتر بشه .
و من به حرف کسی گوش نکردم هی بغلش کردم خیلیا گفتن بغلیش میکنی کمتر بغل کن یا بزار خودش بازی کنه من گوش نکردم میدونستم دلم تنگ میشه هم بغلش کردم هم سعی کردم پابه پاش بازی کنم
ولی سختیایی هم داره
نمیتونم تکون بخورم الان همش بامنه پیش کسی نمیمونه وچسبیده بهم توخونه و مهمونی فرقی نمیکنه
و یا نمیتونم به بیشتر کارام برسم
بیشتر وقتا از کنارش بلند میشم بیدارمیشه ازبس عادت کرده که بوی بدنم
منم گاهی یاد حرفای اطرافیان میوفتم که چقدرحرص خوردم فشارم میره بالا این جماعت آدمو دق میدن ایوای مواظب باشین بغلی نشن فلان نشن یکی میخاد بهشون بگه گوه خوریش به شمانیومده اح
من خیلی بغلش میکردم ولی منم دلم میخواد برگردم عقب بیشتر لذت ببرم .من آخرای فروردین زایمان کردم امشب احساس میکردم هوا مثل هوای اونموقع هاست .چقدر دلم برای پارسال تنگ شده 😭
منم از لحظه ای که به خودم اومدم یعنی 6ماهگیش دیگه پیش مامانم نمیزارم تا به کارام برسم همش پیش خودمه خیلی باهاش بازی میکنم کتاب میخونم الان دستشویی نمیتونم برم یا آشپزی کنم میاد میشبنه زیر پام درسته سخته اما خیلی از لحاظ روحی آروم ترم
امان از حرف بقیه ینی اگه ی سریا بذارن بچه داری خیلی شیرین و راحته بنظرم.
ولی متاسفانه نمیتونن لال شن.
نمیدونم شایدم عقده ها و نکرده های خودشونو میخوان سر ما در بیارن
بنظر منم تجربه خیلللی مهمه تو بچه داری. بچه اول واقعا آدم ناشیه
تو چقدر منی،ولی میددنی این فکرا همشون صداهای تو مغزمونن نه فکر خودمون؟میدونی صدای افسردگیه؟میدونی عاطفه جون؟
بنظرم یک هیچ جلویی پسر من از شب اول ک اومدیم خونه تو بغل خودم خابید الان صورتمو میچرخونم گریه میکنه
اتفاقاخوشبخت توی ک الان بچت توتخت خودش خوابه من بایدساعتها بزارمش روپام تابخـوابه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.