۱۱ پاسخ

عزیزم🥺اگه نزدیکت بودم میومدم حتما
یه ۱۰روز تحمل کن خودت قلقش دستت میاد
کاری چیزی داشتی بپرس ازم
زیاد که بلد نیستم ولی شاید بتونم یکم کمکت کنم❤️
سینتم کامل بذار دهنش تا خوب میک بزنه

یاد میگیری
مبارک باشه گل پسری
اتفاقا لذت ببر از بودنش کنارت
استرسش کمتره تا اینکه تو شکمت بود

منم همین طور بودم بعداز دو ماه مامانم رفت مجبور شدم کنار بیام و کم کم عادت کردم الان 20 روز تنهام

من اوایل خیلی سختم بودولی الان افتادم رو روال،میوفتی رو روال،اصلا انگار ادم مادر میشه یهو خدا قدرتشو به ادم میده

عزیزم، سخته ولی نگران نباش کم کم درست میشه، منم اولش خیلی سختم بود ولی الان خیلی برام راحت شده

عزیزم فکر میکنم هممون بارداری اول همینجوری باشیم کم کم یاد میگیریم و تجربه کسب میکنیم نگران نباش

طبیعی بودی یا سز
نگران شیر نباش امروز فردا راه میوفته که کیف میکنی روزای اولش خیلی سختتره از این به بعد بهتر میشی
اگه کسی داری بچرو بده خودشون ببرن غربالگری من دادم مامانم و شوهرم بردن خودم حالم خوب نبود

پاشو مگه با چی تمیز کردی

بچه داری هیچ کدوممون بلد نیستیم چون مامان اولی هستیم فقط دعا دعا کردم به بچم صدمه نزنم و بتونم به نحو احسن مادری کنم نگران نباش مام شانسی شانسی داریم کارارو انجام میدیم با آزمون و خطا بشه یک ماهه دستت میاد اخلاقای بچت

حق داری عزیزم
بچه داری‌کار سختی هست
حق داری هرچی بگی
ولی کم کم اوضاع روال میشه برات
توقع زیادی از خودت نداشته باش که الان همه‌چی بلد باشی

عزیزم عیب ندارع اول راهی کم کم یاد میگیری

سوال های مرتبط

مامان ویهان کوچولو💙 مامان ویهان کوچولو💙 ۱ ماهگی
خانما یه لحظه بیاید به حرفای من گوش بدین. ببینید من حق دارم یا نه.
من از روزی که زایمان کردن شرایط خوبی نداشتم یعنی از همون بیمارستان فهمیدم که خودم تنها باید بچه داری کنم ‌مامانم و دوتا آبجیم نزدیکمن ولی هرکسی دنیال کارای خودشه بخصوص که عیدم هس .۱۰ روز طول کشید تا بچمو پذیرفتم .هرروز گریه میکنم بخاطر دست تنها بودن. حتی غربالگری و دکتر هم خودم بردم با وضعیت بعد از عمل. روزای اول گفتم چرا بچه آوردم من که هیچی بلد نیستم .بچه دوشب گریه میکرد سینه نمیگرفت از اون طرف زردی داشت من ساعت ها برای شیر دادن بهش تلاش کردم ولی چون نوک نداره سینه هام بچه پس میزد‌خلاصه دکتر گفت برای زردیش شیرخشک بده وقتی دادم بچه خورد راحت خوابید منم از فرط خستگی دیگه سینمو ندوشیدم که راه بیفته بدم بچه گفتم همینو بخوره . ولی شوهرم هرروز داره اذیتم میکنه با حرفاش دنبال بهونه هس که بگه تو تنبلی شیر نمیدی .ولی من از صبح با کمبود خواب بلند میشم کارای خونه و بچه داری و آشپزی میکنم .فقط انگار شیر نمیدم .من واقعا از دست تنها بودن نتونستم شیر بدم چون همزمان باید همه کار می‌کردم. الان من مادر بدی هستم؟شوهرم بخاطر اینکه بچه جیش کرده تو تشک گهواره امروز کلی دعوا کرد منم تو روش وایسادم گفتم از این به بعد حق نداره دخالت کنه تو کارای بچه داری . اکثرا مامان اولی ها حتی دومی ها .تا ۴۰ روز یا خونه مامانشون هستن یا گسی کنارشون هس ولی من همش تنها بودم چه توقعی ازم داره آخه .کلی دلم شکسته از همه 😭 من نیاز به حمایت روحی و عاطفی دارم نه اینکه مدام غر بشنوم یا بگن حیف شیر خودت .من الان باید استراحت باشم نه اینکه فکر شکم شوهرم باشم گشنه نمونه یا ده تا کار دیگه.الان وقت دعوای من نیست 😭