۵ پاسخ

من پسرم وقتی دندون میخاد در بیاره تا یک هفته همینجور نق میزنه و نمیخابه و همش کلافس

وای پسر من سه روزه منو ب جنون رسونده از صبح ک پا میشه تا شب هر جا میرسه سرشو میزاره زمین چشاشو میبنده از بی خوابی گریه میکنه تا میزارم رو پام ک بخابونم جوری جیغ میکشه انگار دارن کتکش میزنن یکسره اب دهن میریزه دندون داغونش کرد

حق داری خیلی سخته

بنظرم هر وقت دخترت این شکلی بود به این فکر کن که لابد بچه اون روز یه چیزیشه که انقد بهت میچسبه یا شبش خواب دیده یا از یچیزی که نمیدونی ترسیده یا اصلا اون روز حس امنیت نمیکنه و با تو ارامش میگیره. اون روز هر کاری داری رو رها کن و به بچت برس باور کن مسافرتت رفته میشه هفت سینت چیده میشه و تو بعدها یادت نمیاد اصلا که چجوری انجامشون دادی ولی اگر ذره ای به بچت نرسی برای انجام دادن کارها، این بی توجهی هر چند کوچیک رو اینده بچت تاثیر میذاره اگر اینطوری نگاه کنی شاید بتونی با صبر بیشتری اون روز رو برای خودت و بچت روز بهتری بکنی چون اون بچه جز تو منبع ارامش دیگه ای نداره و جز تو پناه دیگه ای نداره

به سلامتی کجا میرین؟

سوال های مرتبط

مامان ریحانه جانم مامان ریحانه جانم ۱۲ ماهگی
364 روز پیش دقیقا همین شب، همین ساعتها بود دلم درد میکرد، گفتم به شماها، بعضیا گفتن بچه سردش شده خودشو جمع میکنه، پهلو هامو گرم نگهداشتم. ترشحات عجیبی ازم میومد که تاحالا ندیده بودم. یکمی ترسیده بودم واقعیتش.. داشتم به این فکر میکردم هنوز ساک بیمارستان نبستم، هنوز لباسای ریحانه رو که شستم از توی پلاستیک بیرون نچیدم که بوی خوب‌ش حفظ بشه... دلو به دریا زدم، رفتم حموم، به دوش سرعتی گرفتم، یکمی پاهامو شیو کردم.. اومدم بیرون.. بازم دردم آروم نشده بود.. مامای بهداشت میگفت برو بیمارستان ان اس تی بده.. رفتم و گفتن ماه درده..
اون شب، من تا خود صبح راه رفتم... به قدرت خدا که فکر میکنم تعجب می‌کنم....99 درصد درد زایمان رو یه زن توی خونه تحمل کرده و اون زن من بودم... فقط با نفس عمیق کشیدن... فقط نفس عمیق
دم دمای صبح بود، پنجمین روز ماه رمضون، سحری برای شوهرم گرم کردم، بیدار شد گفت تو اصلا خوابیدی؟ با نق نق بهش گفتم دریغ از 5 دقیقه... چشمم مدام به ساعت بود که چقد فاصله ی درد ها داشت کمتر میشد و بجاش ترس و استرس من بیشتر..
ادامه در کامنت
مامان Farhad مامان Farhad ۱۴ ماهگی
حس میکنم سلول های سرم دارن میسوزن بوی سوختنشو حس میکنم به این حد از درد رسیدین؟
خدایا هزاران بار شکرت که کنارمه سالمه ولی تروخدا یکم این بداخلاقی و نق و غر زدن های صب تا شبشم کم کن قربوتت برم
از صب که بیدار میشه با صدای گریه نق و غر تاااااااا الان شبی ۲۰ بار بلند میشم تو خوایم نق و غر
خواب؟ حسرت خواب باکیفیت تا صبح ب دلمه قطع شیر رفلاکس دل درد فلان همه رو رفتم و می‌دونم اینا نیست
یسال شد کی میخواد با اسباب بازی های نه چند ساعت نیم ساعت یاری کنه کی میاد اون روز که لذت ببرم از تلویزیون دیدنش،از بازی با اسباب بازی و خودش وای خستمممم خیلی ها
ناندارم حتی تایپ کنم اعصابم ضعیف شده کوفت زندگی برام زهرماره فقط هرصب میگم کی شب میشه چیکار کنم کاش دوست داشتم مادر بود خواهر بود تنهایی سخته خیلی شکل بگین چیکار کنم ای خدا ببین دیگ بشنو دیگ چرا آنقدر سنگدلی با من این همه بچه آروم هزارتا دیدم چرا نه بیرون نه تو خونه آروم نیست آویزون منه از صدای گریه و نق دیگ متنفر شدم