۲ پاسخ

بسلامتی عزیزم قدش مبارک باشه ممنون از اطلاعاتت
درمورد هزینه بیمارستان بگین اورژانسی بودین ؟ چقد شد

خب 🥹♥️

سوال های مرتبط

مامان محمدمهدی جان🤍 مامان محمدمهدی جان🤍 ۱ ماهگی
#تجربیات زایمان پارت۲
من بستری شدم توی خود زایشگاه چون شهر ما بیمارستان خصوصی نداره و من به اجبار توی بیمارستان دولتی رفتم.
تا صبح تحت نظر بودم و کلا نوار قلب و نوار درد بهم وصل بود.دکتری ک اونشب شیفت بود اومد و وقتی نوار درد و دید گفت کاملا دردهات تشدید شده (البته اینو بگم من چون سرم و دارو گرفتم خودم احساس درد زیادی نمیکردم ولی خب توی دستگاه دردهای زیادی نشون میداد) بعد هم گفت چون هفتت کمه باید امپول ریه بگیری و همون شب من اولین دوز امپول رو ساعت ۲ گرفتم و گفت اگه بتونی تحمل کنی ک حدود ۸ساعت از امپولت بگذره که تاثیرشو بزاره صبح عملت میکنم.
فردا صبح شد و خداروشکر با همون داروها من درد هام کنترل شد و خیلی خیلی کم شد.شب دوم هم منو نگه داشتن و دوز دوم امپول ریه رو هم گرفتم.روز سوم درد هام خیلی کمتر شده بود به حدی که دکترم گفت میتونم مرخصت کنم و استراحت مطلق شی تا یه هفته دیگه.چون از اول نظر دکترم این بود ک تا اونجایی که میشه بچه رو نگه دارن تو شکمم
مامان پارسا و گندم🤰 مامان پارسا و گندم🤰 ۱ ماهگی
#تجربه_زایمان_طبیعی

دیگه رفتم زایشگاه ب دکترم ک زنگ زدن گفت بستری بشه ولی از صب آمپول فشار میزنیم چون شب نمیشه منم دهانه رحمم 3سانت باز بودش از همون ظهرک رفته بودم تومعاینه3بود بیشتر نشده بود بااینکه تحریکمم کرد،خلاصه مسئول اونجا گفت حرکات بچه رو صفر زده تاساعت6صب نوار قلب میگرفتن ولی میگفتن خوب شده،ساعت6صب آمپول فشار زدن تا8 صب ک یه مامای گل اومد میخاست معاینم کنه گف یه کاری میکنم نیم ساعته زایمان کنی دیکه ساعت 8تومعاینه کیسه آبم پاره کرد اینقدر هم تحریکات شدیدی کرد ک دردام شروع شد و شدید دیگه ول نمی‌کرد بگیره کلا دردام گرفت همونجام گف 5سانتی ،ب دکترمم از قبل زنگ زده بود 5دقیقه بعد دکترم اومد معاینه ک کرد گفت ببرینش روتخت داره زایمان میکنه تارفتم روتخت زایشگاه با3تازور خیییییلی محکم تموم شد اصلا باورم نمیشد زایمانم کلا نیم ساعت طول کشید کلا نیم ساعت درد و اینا ساعت9روی تخت بودم منتظر نی نی ک بیارنش شیرش بدم ،خیلی از اون ماما ممنون بودم کلی تشکرکردم ک باعت شد یکباره درد شدید و بکشم بجای اینکه طولانی بشه و باعث شد راحت شد راحت زایمان کنم،دکترمم خیلی روحیه میداد خیلی مهربون صبوره خوشحال بودم ک ک برای دومین بارم بهترین انتخاب و ازلحاظ دکتر بیمارستان کردم
)خدا دوسم داشت ک بچمو نگه داشت واسم )وقتی ب دنیا اومد ناخنای دستش کبود بودن)🥺
اینم تجربه ی من از زایمان طبیعی
مامان مامان🌰💙 مامان مامان🌰💙 ۲ ماهگی
تجربه زایمان من🥰
من قراربود ۳۸هفته ۳روز سزارین بشم اما دکترم چون شیفت نبود قرارشد ۳۸هفته۱روز زایمان کنم
روزیکه قرار بود برم بیمارستان از ساعت ۴صبح درد طبیعی شروع شد و همینجوری به اوج خودش می‌رسید داداش تقریبا نزدیک به هم شده بود و ترشحاتم فوق العاده زیاد به رنگ صورتی در اومده بود
دیگه ساعت ۶ رفتم بیمارستان جلو در بیمارستان حس کردم داغ شدم و فهمیدم کیسه آبم پاره شد همینجوری آب داغ ازم میرفت زایشگاه معاینه کردن ۴سانت بودم خیلی درد داشتم شدید
دیگه دکترم اومد چون دیابتی بودم وترشح سبز کم داشتم واینکه کیسه ابمم پاره شد دکترم گفت سری ببرینش اتاق عمل بعدم سزارین اورژانسی شدم نمیتونم بگم درد طبیعی بیشتره یا سزارین ولی برای من طبیعی غیر قابل تحمل بود و سزارین هم سختیش بیشتر موقع بلند شدن از تخت سختم بود وماساژ رحمی دردناک بود و سوند یذره چندش بود😁
در کل سختی هاش به شیرینی اون لحظه که بچه رو میبینی یه دنیا می ارزه
ایشالله همتون زایمان راحتی داشته باشید❤️
مامان رادمهر مامان رادمهر ۲ ماهگی
تجربه سزارین من پارت ۲
بچه من در ۳۵ هفته و ۶ روز بریچ بود و‌قراربود دکترم رایگان سزارین کنه.....قرار شد سونوی اخر رو روز ۲۹ بهمن برم.....منم رفتم و پسر گلم سفالیک شده بود و منم دیگه با سونوی سفالیک رفتم مطب دکترم.....و نامه بهم داد....بنده خدا نمیخواست دستمزد بگیره هنوزم....دیگه با اصرار خودم هزینه رو‌پرداخت کردم....و‌رفتم خونه وسایل جمع کردم و نامه‌سزارین اورژانس بهم دادن به دلیل فشارخون بالا....و غیر قابل کنترل....ساعت ۱۱ شب بستری شدم.....بیمارستان دولتی شهرمون....که‌نوسازه و به‌نسبت بیمارستان دولتی من راضی بودم.....قابل قبول بود......رفتار پرسنل هم خدایی خوب بود.....خلاصه من شب ۱۰ و نیم بستری شدم....دوباره ازمایش و فلان.....چون روز ای وی اف بود کل تختای بیمارستان پر بود....و من توی همون اتاق زایشگاه بستری شدم....خوبیش این‌بود تک بودم کسی تا صبح نیومد حال کردم تنهایی.....مامانم و‌همسرم وسایلمو گذاشتن پیشم به اصرار خودم مامانم رفت خونه و من تنها خوابیدم شب.....صبحم اتاق عمل شلوغ بود و چون روز دکترم نبود و‌فقط برای من اومده بود ساعت ۱۲ و‌نیم‌رفتم اتاق عمل.....قبلشم توی اتاق زایشگاه فیلم دیدم که اروم بشم....راستش خیلی استرس داشتم......در این فاصله من از هفته قبلش برای رویان هم هماهنگ کرده بودم.....که ساعت ۱۲ و‌ربع قبل رفتنم یه اتاق عمل اومدن از خودم خون گرفتن و بعد دنیا اومدن پسرم هم از بند ناف خون گرفتن.....هزینه چون نقد دادیم شد ۱۱ میلیون بزای ۳۰ سال نگهداری.....
خب این تا اینجا
مامان گل پسر مامان گل پسر ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
من تجربه ی خوبی از زایمان طبیعی نداشتم. اگر تصمیم قطعی دارید ک طبیعی زایمان کنید و ممکنه با خوندن متن من بترسید، پس بی خیال شید و ازش بگذرید.
۳۹ هفته ام تموم شده بود ک صبح ساعت پنج و نیم ، دیدم آب و خون ازم خارج میشه. البته کم کم.‌ زنگ زدم بیمارستان و گفتن ک برم برای بستری. ساعت هشت بستری شدم و آمپول فشار زدن. دردهام شروع شد. قرار بود ک من یک زایمان طبیعی بدون درد رو تجربه کنم! این قولی بود ک دکترم داده بود. تا ساعت ده درد کشیدم تقریبا پنج سانت بودم ک اپیدورال کردن.‌ از ده تا یک بی حس بودم و ده سانت شدم. دکترم دیرتر اومد. تقریبا ساعت یک بود ک اومد.‌ از ساعت یک به من بی حسی نزدن و اثر اپیدورال هم رفته بود.‌گفتن اگر بی حس کنیم نمیتونی زور بزنی. از ساعت یک ظهر دکتر و ماما و چند نفر دیگه بودن. ساعت دو بود و من دیگه توان زور زدن نداشتم. تمام بدنم درد میکرد. هر بار ک دردم شروع میشد به خودم میگفتم چرا فکر کردم اپیدوارال یعنی هیچ دردی متوجه نمیشیم.‌؟! دیگه ساعت دو شد و دکتر ناامید شد ک من بتونم با زور زدن بچمو به دنیا بیارم.‌ شنیدم ک دکتر گفت دستگاه رو بیارید، کاپو وصل کنید و ....
دو نفر از تختم رفتن بالا و اقتادن روی شکمم. از طرفی دستگاه وکیوم وصل کردن و از طرفی هم شکممو فشار میدادن. فشااااار، جوری ک حس میکردم تمام محتویات شکمم داره از پهلوهام میزنه بیرون.‌ وسطاش مشکل قلبی پیدا کردم و متخصص قلب آوردن. با اینکه من اصلا مشکل قلبی نداشتم. اونم دارو داد و ادامه ی فشارها!!!
ساعت سه بود ک بچم به دنیا اومد، گریه نکرد! متخصص اطفال آوردن.‌ بهش اکسیژن وصل کردن، و پنج دقیقه ی بعد گریه کرد! حالم اصلا خوب نبود، تمام اتاق زایمان پر بود از خون.‌ در و دیوار!
مامان رادوین👶🧿 مامان رادوین👶🧿 ۲ ماهگی
خب خب بریم برای تجربه ی زایمان طبیعی....

من تقریبا سه روز پیش شب بخاطر فشار بالا اعزام شدم زایشگاه چون دو هفته پیش هم بخاطر فشار بالا دو روز بستری بودم و این دفه هم فکر کردم دو روزی بستری میشم و بعد مرخص میشم فشارمم رو ۱۵ بود هواستون باشه اگه یوقت فقط سردرد هم داشتین پشت گوش نندازین و برین فشارتونو چک کنید چون فشار بالا واسه مادر و بچه خطر داره خلاصه وقتی رسیدم رایشگاه معاینم کردن گفتن یه سانتی و منو بستری کردن بعد فهمیدم که ختم بارداری دادن و اینکه من هیچ دردی نداشتم شب تا صب زیر نظر بودم بلاخره ساعت هشت صبح بهم امپول فشار زدن یساعت بعدش یعنی ساعت ۹ کیسه ابم پاره شد و کم کم دردام شروع شد اول از کمرم شروع شد ولی زیاد نبود حالت پریودی بود و اینکه منو بعد پاره شدن کیسه آبم دوباره معاینه کردن هنوز همون یه سانت بودم کم کم دردام شدت میگرفت ولی چند ساعت اول خوب بود قبل تحمل بود دردامو با نفس عمیق و ورزش کردن کنترل میکردم دخترا فقط اینو بگم نفس عمیییق خیلیی خوبه و بهتون کمک میکنه و یکی دیگه اسکات زدن من دردام دو سه دقیقه یبار شده بود رفتم سرویس و موقع درد اسکات میزدم