و بالاخره آخـــــــــــــــرین هفته بارداری 😁✌🏻
فقط ۳ روز مونده به پایان سفر ۹ماهه مون🥲خیلی دلم تنگ میشه برای این روزایی که تو وجودم پرورشت دادم🩵
دوران بارداری نرمال،آروم و بدون مشکلی رو با هم گذروندیم البته به جز ۳ماه اول و هماتوم🤦🏼‍♀️🩸
خیلی از همسرم ممنونم واقعا خیلی مراقبمون بود و همه جوره هوامونو داشت فقط آخرین انتظارم ازش کادو زایمانه😐هنوز لو نداده چه برنامه ای داره☹️امیدوارم به بعد از عید موکول نکنه چون هر چیزی تو تایم خودش مزه داره و از نظر من بعدش به هیچ دررردی نمیخوره😬
من تا الان هیییچ استرسی نداشتم مطمئن بودم از دکتر و بیمارستانم میدونستم بهترین زایمان رو تجربه میکنم و مطمئن بودم همه چیز در عالی ترین حالت ممکن اتفاق میوفته ولی دو سه روزه یه سری نگرانیا اومده سراغم😢😰
همش میگم نکنه زایمانم اذیتم کنه نکنه بچم فلان باشه نکنه شیر نداشته باشم و خیلی چیزی دیگه…😑😑😑
امیدوارم مثل تمام زندگیم خداجونم مراقبمون باشه🙏🏻
مراقب ما و همه مامانای باردار امیدوارم همه سر وقت خودشون زایمان خوبی رو تجربه کنن و بچه هاشونو صحیح و سالم بغل کنن👩‍🍼







۴فروردین ۱۴۰۴
۳۸هفته تمااام🐼🫐

تصویر
۱۷ پاسخ

ان شاءالله که زایمان فوق العاده ای داری و همه چیز طبق خواسته ات پیش بره

انشاالله بسلامتی زایمان کنی. موقع زایمانت ما چشم انتظارا رو فراموش نکن

عزیزم ایشالله به سلامتی کوچولوت بغل کنی و خداوند نگهدارتون باشه❤️☘️

انشاالله به سلامتی بغلش کنی عزیزم🌷💖

بسلامتی عزیزمممم واسه منم دعا کن برسم تا اونموقع

انشالله به سلامتی بدنیا بیاد

عزیزم انشاالله بسلامتی و دل خوش😍

ان شاءالله ممنون از دعای خوبت مامان مهربون🥰❤️
ان شاءالله هممون زایمان راحتی داشته باشیم🌿

عزیزم امیدوارم خدا بهترین ها واست بخواد گمپ گلوم ان شاءالله همه چیز به موقع و بجا باشه واست که هیچ دغدغه ای نداشته باشی😘

استرس و انرژی منفی ب خودت نده عزیزم...همه چیز ان شاءالله خوب پیش میره..
منم دو روز دیگه زایمان دارم ان شاءالله و امروز ۳۷ رو تمام کردم...
ولی چون دو سریه فشارم‌میره بالا دکترم ی هفته زودتر ختم بارداری داده....

ولی استرس ندارم خداروشکر

فقط فکرم‌پیش دخترمه ک با عمش اوکی کردم اگه بتونه بره خونه عمه اش دیگه خیالم راحته...

انشلا که خداااا تا اینجا برات قشنگ تمیز چیده بقیشم بسپار به همون بالایی که فقط تمیززززز‌خودش میچینه فقط بکووووو خدایااا شکرت بابت همه چیز. اصلن نگران نباش استرس هم وارد خودت نکن .فقط روزبونت نام خدااا باشه

تو این ۳ روزی ک برامون باقیمونده قراره از شوق نخوابیم
من ک صبحا ۷ بیدارم شبام از فکر زایمان بی خواب شدم

وووی عروسکونیگا🥰

ممنون عزیزم خدا بچه های شما رو هم حفظ کنه

این عکس بچمه الان چهار ماهشه

تصویر

اینشالله ب سلامتی فارق شی و تعم جدیدو تجربه کنی من وقتی تو اتاق عمل بچمو نشونم دادن انگار پرواز کردم خیلی حس خوب و جالبی بود وقتی ک شیر میخوره وای حسش خیلی خوبه ولی درد پستونمو نمیتونم انکار کنم همسرم همیشه مراقبشون بود میگفت در آخر ک بچه ازشون صیر بشه برا من میمونم ابنباتا

عزیزم سرویس خوابش رو از نیرا کیدز سفارش دادی؟

سوال های مرتبط

مامان شاهان بنگري مامان شاهان بنگري ۱ ماهگی
سلام مامانا
باورم نمیشه که من کمتر از ۳ روز دیگه یعن ۵ شنبه زایمان میکنم
یهو‌ الکی الکیو‌ بدون برنامه ریزی مامان دارم میشم.هم خیلی حس خوبی دارم هم میترسم...خیلی دل نگرانیا دارم...اون موقع که نینی تو دلم نبود همیشه فک میکردم میتونم بدم مامانم نکهش داره و من ب عشقو حالم ادامه بدم...اما هنوز نیومده دلم نمیاد از خودم جداش کنم...اوایل میگفتم شیر خشک میدم بهش ولی الان دلم نمیاد میخوام شیر خودمو بدمو همش نگرانم که نکنه شیرم نیاد یا کم بیاد یا نگیره سینه مو...احساس میکنم یهو خیلی بزرگ شدم...از حس مادر شدن میتونم بگم که واقعا از بهترین حسای دنیاست...حتی از عاشق شوهرم شدنم قشنگ تره...میگن خدا دعای خانومای باردارو‌زود میشنوه...من دعا میکنم که هر بانویی که از اعماق قلبش بچه میخواد خدا دامنشو‌ سبز کنه...هر مادری که استراحت مطلقه به سلامتی بارداری رو طی کنه...هرکی زایمان داره و نزدیک زایمانشه، زایمان راحتی داشته باشه و فرزندش سالم باشه...هر مادری که فرزندش مریضه خدا به زودی سلامتش کنه...و هر مادری که داغ فرزندشو‌‌ داره خدا صبرشو زیادتر کنه...آخرشم آرزوم میکنم که خدا هیچ‌بنده ای رو با فرزندش به امتحان و چالش نکشه و بچه های همه رو عاقبت به خیر کنه...شمام بگین آمین که خدا بشنوه❤️ی
مامان حرير مامان حرير ۱ ماهگی
تمام وسايلم رو ازم گرفتن و بستري شدم و خودمو سپردم به خدا
تمام بدنم مي لرزيد از استرس چون من يك بارم اتاق عمل نرفته بودم تو عمرم
و چون ناشتا نبودم دو ساعت منتظر موندم و بعد از دو ساعت دو تا اقا اومدن منو بردن
من واقعا بدنم از استرس لمس شده بود و قلبم بشدت تحت فشار بود اما خب چاره اي نبود فقط به لحظه ديدار فكر ميكردم
و ...
منو بردن اتاق عمل
اتاقي كه اينجا خيلي ازش ترسناك تعريف كرده بودن
فشار شكمي كه اينجا ازش يه غول ساخته بودن
من همه رو تجربه كردم
همه اين ها در عرض نيم ساعت رخ داد
من بي حسي نخاعي شدم و سوزش عجيب غريبي نداشت
سوند گذاشتن مثل يه گزش حشره بود برام
بعد از يك ربع تو اتاق عمل
صداي دختر قشنگم تو فضا پخش شد و براي هميشه دنياي من تغيير كرد
بعد از دو ساعت كه از ريكاوري در اومدم
بي حسي كم كم از بين رفت
خانما
به تجربيات و نوشتار هاي اينجا زياد اعتنا نكنيد
واقعا تحمل هر كس متفاوته
براي مني كه هيچ جوره ذهنم تا لحظه اخر حتي
سزارين رو نميتونست بپذيره
الان باز هم برگردم عقب قطعا سزارين رو انتخاب ميكنم
درد شديدش ٢٤ تا ٤٨ ساعت بعده
بعد از اون كم كم بهتر ميشيد و خبري از اون درد هايي كه اينجا ازش ميگن نيست
هر چند من بشدت به حكمت خداوند اعتقاد دارم اما از نظرم زايمان طبيعي واقعا به خيلي از موارد مثل باز شدن دهانه رحم ، لگن مناسب ، دهانه خلفي يا قدامي و خيلي چيزاي ديگه بستگي داره و بايد بپذيريم زايماني كه توش برش عميقي مثل سزارين نباشه قطعا بهتره اما در جايي كه خطر تهديد نكنه ...
براي تمام خانماي باردار پا به ماه بهترين عمل و زايمان رو آرزو ميكنم
از هيچ چيز نترسيد و بنظرم بعد از خوندن اين تجربه گهواره رو پاك كنيد 😁🌸
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۱ ماهگی
سلام مامانای عزیز
آقاامیرعلی من هم به دنیا اومد
من مامان کنجدم که الان دیگه کنجدم به دنیا اومده😍
اومدم شرح زایمانم رو تعریف کنم.
من ۹ ماه از نظر روانی خودمو برای طبیعی آماده کردم و میگفتم اگر شرایط مساعد نبود هم دربرابر سزارین مقاومت نمیکنم! هفته ۳۷ معاینه لگن انجام دادم که دکترم ( دکتر لیلا علی اکبر الحسینی) گفت ورودی لگن خوبه ولی خروجیش کمی تنگه و باید دید روند زایمان چجور پیش میره‌. آخرین سونویی که انجام دادم وزن بچه رو ۳۸۵۰ نوشته بود و خب دکتر گفت با توجه به وضعیت لگن، این وزن رو نمیتونم طبیعی بیارم. دیگه روز دوشنبه مصادف با عید فطر من برای سزارین بیمارستان پاسارگاد بستری شدم. استرس داشتم از اینکه تجربه ای نداشتم و نمیدونستم چی در پیش رومه، ولی خداروشکر همه چیز نسبت به انتظارم سبکتر و راحتتر گذشت. کادر اتاق عمل هم هیلی خوب بودن، متخصص بیهوشی، دکتر سید احمد سید مهدی بودن که واقعا مثل یک پدر رفتار میکردن و آرامش میدادن بهم، بقیه کادر هم اخلاقا و رفتارای خوبی داشتن. بعد عمل هم رسیدگی و پیگیری پرستارا و بهیارا واقعا خوب بود. من نسبت به بیمارستان پاسارگاد گارد داشتم و چون قدیمی بود دوست نداشتم برم، ولی واقعا خوب بود و اصلا انقدر آدم درگیری های دیگه داره که جدید یا قدیمی بودن بیمارستان به چشم نمیاد!
الان که روز سوم هستم خداروشکر حالم خیلی خوبه، خونریزیم خیلی کمه، دردم هم خیلی کمه و اصلا اذیت کننده نیست( روزی دو تا دیکلوفناک میخرم).
ان شاءلله همه ی مامانا به سلامتی نی نی هاشونو تو بغل بگیرن