خب بلخره تو بغلم خوابش برد
همینطوری که بغلم بود کشون کشون رفتم تو اتاق پتو اوردم
گوشیمو یواشکی از کابینت دراوردم
دوباره اومدیم سر جامون
و الان بیخیال خونه ای که توش جای راه رفتن نیست
دراز کشیدم رو مبل دارم شربت ذغال اخته میبینم😁
خیلی خوبه!!
همزمان گوشیمو هم چک میکنم
چون وقتی بیداره یک لحظه هم نمیزاره گوشی دستم باشه
مامانا من شدیدا حس میکنم به لحاظ روحی خسته ام
وضعیت مالی این روزا بشدت بد شده
همسرمم کلافه و بی حوصلست
دلم میخواد درکش کنم اما حقیقتا دوس دارم الان یکی خودمو درک کنه
هیچکدوممون حوصله نداریم
شرایط مسافرت و...هم فعلا جور نیست
نمیتونم راجب این چیزا با خانوادم صحبت کنم
سخت شده این روزا اما خب همچنان باید به زندگی ادامه داد
تمام بدنم کوفته ست از خستگی و کارا تموم نمیشه
خودم حوصله ندارم اما با پسرکم بازی میکنم و میبرمش بیرون
و این از هممش سخت تره
خدیا کاشکی این روزا یکم زودتر بگذره
روزای خوب خوب خوب بیاد
این یک سال و نیم اخیر به جرات میگم از سخت ترین روزای زندگیم بوده....

تصویر
۷ پاسخ

وقتی بچه خوابه صدای تلویزیون بیدارش نمیکنه؟
من دلم لک زده واسه تلویزیون دیدن ولی دخترم وقتی بیداره نمیذاره همش شیطونی میکنه اصلا نمیفهمم چی داره نشون میده 😖
و اینکه منم مث شما حسابی خسته و کلافه بودم که بعد از چندسال دوشب رفتم خونه دخترعمم با بچه هاش که همسن خودمن حسابی خوش گذروندیم و یه انرژی گرفتم برگشتم به روال زندگی
بنظرم اگه کسی رو دارید یه شب برید پیشش که حالتون خوب بشه حتما اینکارو بکنید
حالا من اینو میگم ولی خودمم بعد از چندسال و کلی اصرار روم شد برم خونشون بمونم بخاطر اینکه این روزا بخاطر این تورم و گرونی ادم روش نمیشه بره خونه کسی یه وعده غذا بخوره چه برسه به اینکه بمونه
قدیما همش خونه همدیگه بودن اوضاع روحی همه هم خیلی خوب بود تجملاتو غذای انچنانی هم نبود کاش ماهام بتونیم گاهی مث قدیمیا زندگی کنیم 🫠

سلام دوست عزیزم. متاسفانه شرایط اکثرمون همینه. یکی بیشتر، یکی کمتر.

همه همینن فقط خدا خودش صبر بده و کمک کنه

با تک تک سلولای بدنم درک میکنم چس میگی
گاهی وقتا اونقدر مشغله هام و کارلم زیاد میشه که میگم کاش شبانه روز ۳۰ ساعت بود من وقا داشتم همه کارامو بکنم
اونقدر خسته ام که دلم میخواد چند روز تنها برم جایی،و فقط بخوابم ولی زهی خیال باطل

وای چقدر شرایط دوتامون یکیه
اصلا تک ب تک حرفات حال منو توصیف میکنه
بچم بغلم خواب
دارم شربت زغال آخته رو می بینم
خونه هم ک شتر با بارش گم میشه
شرایط مالی فوقه بد 😂
شرایط مسافرت اصلا نیس
خداکمک کنه

عزیزم امیدوارم سال جدید برای همه رفاه اقتصادی داشته باشه ، همه مشکلاتشون حل بشه و یه نفسی بکشن

حس و حال منم دقیقا مث شماست و حال روحیم خیلی بده، اینکه درک نمیشم هم حالمو بدتر میکنه..😪

سوال های مرتبط

مامان نیکا مامان نیکا ۱ سالگی
تو یک ماهه گذشته یا مامانم اینا پیش ما بودن یا ما خونشون بودیم (کار داشتیم )
الان سه چهار روزه که دیگه تنهاییم
دخترم اصلا حوصله منو نداره😄
البته منم زیاد انرژی ندارم بی تاثیر نیست ولی هرچی باهاش بازی میکنم نمیخواد میگه نه پامیشه راه میره کلافه ست هی بهونه میگیره😬
هر روز میبرمش بیرون حتی حوصله راه اومدن هم نداره میگه بشینم رو کالسکه🙄
امروزم که خودم مریضم نتونستم ببرمش بیرون همش تلویزیون روشن کردم اونم کلافش کرده
حتی تماس تصویری هم میگیرم با مامان بابام باهاشون حرف نمیزنه داد میزنه حالت کلافه میره😑
الان واقعا نمیدونم دیگه چیکار کنم یکم حالش خوب بشه
چند روزم هست براش لباس اینا خریدم پست میاره درحد دو سه دیقه خوشحالی میکنه بازم برمیگرده به تنظیمات کلافگیش 😖
بنظرتون چیکار کنم بازم حالش خوب بشه؟ نمیدونم چه بازی های جدیدی باهاش بکنم این منو بیشتر از دخترم کلافه میکنه حس ناکافی و مادر بد بودن بهم دست داده که نمیتونه حال بچشو خوب کنه 😑 هرچند که کلافگی و دوری و از دست دادن یه حس ادمیزاده گاهی باید تجربش کنه ولی خب باید یادش بدم حالشو‌خوب کنه و با این چیزا کنار بیاد
راهکاری چیزی دارید مارو نجات بدید؟
مامان 🐥🌙✨ مامان 🐥🌙✨ ۱ سالگی
دلم میخواد نق بزنم دلم میخواد یکی بغلم کنه فقط زار بزنم تو بغلش یکیباشه هیچی نگه، نگه ناشکری نگه خیلیا شرایطشون بدتر از توعه،هیچی نگه فقط نگام کنه با نگاهش بگه میفهممت، حالم بده خیلی بد😭😭😭😭هیچکس درکم نمیکنه هیچکس کمک حالم نیست هیشکی کمک حالم نیست حالم از خودم و زندگیم بهم میخوره، به خدا اگه دخترم نبود یه بلایی سر خودم میاوردم😭
یه ماه دیگه دوباره باید سونو آزمایش بدم استرس شده همدم لحظه هام تپش قلبم زیاد شده، خدا کنه جوابش خوب باشه دیگه نمیتونم دوری بچمو بخاطر ید لعنتی تحمل کنم😭از یه طرف خیلی خیلی بدن درد دارم دارم میمیرم از درد،به خدا به زور خودمو اینور اونور میکنم کارامو میکنم مواظب بچمم به خدا اگه بدنم زبون داشت تف مینداخت بهم،روزی دوبار به زور میتونم خونه رو یکم مرتب کنم ولی صدامو درنمیارم، میترسم این دردا نشونه این باشه که دوباره ید لازم باشم😭😭اعصابم داغونه همش فکر جواب آزمایش و سونوام شده کابوس هرشبم، ماشاالله هزار ماشاالله بچمم هم خیلی شلوغه هم کنجکاو، خیلی خیلی خیلی خودمو کنترل میکنم که سرش داد نزنم دعواش نکنم ولی به خدا کم میارم، شوهرم نه تو بچه نگه داشتن نه کارای خونه کمکی نمیکنه بهم با اینکه بیکاره و تو خونست همش میگه حوصله ندارم اعصاب ندارم البته به اونم حق میدم بیکاری سخته کار نیست با این اوضاع گرونی فشار خیلی زیاده ولی به خدا منم حالم خوب نیست میدونه حالم چحوریه اما ندش یه روزی بگه تو بخواب من حواسم به بچه هست نشد بگه امروزم غذا با من یا حداقل یه بار ظرفارو بشوره خلاصه استرس میکشه منو، عذاب وجدان میکشه منو با اینکه حداکثر توانمو میذارم که بچم ناراحت نشه از دستم ولی بازم سرشب کلی بغض میکنم براش، بدنم داره میترکه از درد😭😭😭😭😭😭
مامان ایرمان مامان ایرمان ۱ سالگی
مامانا من حقیقتا الان نیاز به درددل دارم😓
برای فردا صبح که پسرم واکسن داره استرس دارم🥺
اون لحظه که گریه میکنه از همش سخت تره
حتی از تب و بیقراریای احتمالی بعدش....
حالا ما هم این هفته همش مهمونی بودیم
هرشب تا دیروقت اینور اونور
خواب ایرمان بهم ریخته همش نصف شب و صب زود بیدار میشه
هرجا میریم پدرشوهرم کیلو کیلو تخمه و شیرینی و چایی میزاره دهن بچه
اجازه ندم?
یه عادت زشتی داره که یهو بچه رو بی هوا از بغلم میغاپه!
خستم و حوصله ی این رفتو امدا رو ندارم راستش
هرجا میری همه یا دنبال فضولی توی زندگیتن
یا میخوان به هر طریق نظر خودشونو بهت اثبات کنن و بگن تو نمیفهمی
فردا هم باز مهمونی دعوتیم و من گفتم بخاطر پسرم نمیام چون حتی تبم نکنه قطعا بیقراره و درد داره
ولی بابام و بقیه گیییر دادن که یه سر بیا و برو!!
میگه زشته اگر نیای خیلی اصرار کردن🤕
خب اقا اصرار نکنید
ادما رو اذیت نکنید
اونم مسیری که در بهترین حالتش تا خونه ی ما یک ساعت و نیم راهه من چطوری سر بزنم و بیام?!
فامیل و اقوام عزیز لطفا خواهشا بقیه رو تو معذوریت نزارید
اگر کسی دلش بخواد بره مهمونی و با اون جمع حال میکنه قطعا یه رااهی پیدا میکنه و میره
چرا انقد اصرار الکی?!
وقتی کسی شرایطشو نداره
هیچ درکی ندارن
از هیچی
اه
خستم خسته ی خسته ی خسته