۶ پاسخ

چرا پس تو رضوی نمیومده سر بزنه دکترت؟؟؟

عزیزم از پاستور راضی بودی؟

باز خدا خیرش بده اومده پیشت👍

تو کدوم بیمارستان میشینن؟؟

باریکلا خدا خیرشون بده

بيمارستان ها همين شدن مناسفانه منم درد داشتم گفتن انقباضه كلي دارو اينا كه باعتث شد اب جنين خيلي زياد بشه الكي دو بار معاينه كردن باعث لك بينيم شز به زور گزاشتن مرخص شم هيچي حاليشون نبود دوباره درد داشتم رفتن فهميدم فيبروم بوده انقباض نبوده

سوال های مرتبط

مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۹ هفته و ۵ روزم بود که به بیمارستان رفتم و چون علائم زایمان رو نداشتم و دکترم گفته بود اگه دردت گرفت که هیچی ولی اگه درد نگرفت برو این نامه رو به بخش زنان و زایمان نشون بده که بستریت کنن ،بلاخره بستری شدم هر چقدر هم که بهم آمپول فشار زدن تو بیمارستان دردم نگرفت دکتر خودش اومد گفت یکم دوز داروهارو ببرید بالا و پرستارای بخش هم بهم توصیه میکردن که شربت زعفران غلیظ بخورم که اونم جواب نداد کلا هیچ دردی نداشتم ولی با آمپول فشار به زور ۳ سانت شدم که دردام بعد از یک روز بستری شروع شد ولی اونقدری نبود که زایمان کنم چون سابقه فشار بالا رو هم داشتم دکترم اومد و خودش کیسه آبم رو پاره کرد و دردم از اون موقع به بعد شروع شد که به غلط کردن افتاده بودم و به دکترم گفتم که سزارینم کن گفت تا اینجا خوب پیش اومدی باید صبر کنیم که زودتر زایمان کنی از ساعت ۱ ظهر تا ساعت ۷:۳۰ درد کشیدم ولی ارزش داشت چون الان پسرکوچولوم بغلم و خداروشکر میکنم که صحیح و سالم تو بغلم دارمش ولی واقعا زایمان طبیعی درسته که یه روز درد داره ولی الان من هیچ دردی ندارم و میتونم خودم کارای خودم رو بکنم
مامان آنیا🫠🦋 مامان آنیا🫠🦋 روزهای ابتدایی تولد
سلام
#تجربه زایمان
طبق صحبتی که ۱۰ اردیبهشت با دکترم کرده بودم بهم گفته بود که از امشب شبی دوتا گل مغربی استفاده کن روز جمعه هم چندتا قاشق ردغن کرچک بخور شنبه یعنی ۱۳ اردیبهشت بیا بیمارستان
منم صبح شنبه یه صبونه کوچولو خوردم و رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن ۲ سانتی به دکترم زنگ زدن دکترم گفت بستری بشه و آمپول درد شروع بشه
ساعت ۱۰ بستری شدم و ساعت ۱۱ اولین سرم درد و زدن ولی خبری نبود تا ساعت ۲ اومدن دومین سرم رو زدن و کم کم از ۳ یه دردای ریزی شروع شد ولی حتی از درد پریودیم کمتر بود،
هی میومدن معاینه میکردن میگفتن تغییری نکردی ومن هی نا امید میشدم که لابد قراره چند روز درد بکشم تا تقریبا ساعت ۵ اومدن معاینه کردن و گفتن سر بچع اومده پایین ولی هنو نیومده تو لگن،و خودشون ساعت ۵ و ۲۰ دقیقه کیسه آبمو پاره کردن،که دیگه یکم دردم شدید شده بود و خیلی خیسی زیرم حس بدی بود،بهم یه توپ دادن گفتن بشین روش قر بچرخون هروقتم دردت گرفت بالا پایین شو تا سر بچه بیاد تو لگن اینجا دردم یکم بیشتر شده بود،تقریبا نیم ساعتی این کارو انجام دادم ک اومدن گفتن بسه بخواب معاینه شی که دوباره معاینه شدم گفتن هنوز ۳ سانتی
مامان سید کوچولو مامان سید کوچولو ۱ ماهگی
پارت ۲ تجربه‌

دوستانی که دلشون با بیمارستان رضوی هست
بگم اگررر فقط فقط سزارینی هستید برین اونجا
وگرنه اگه زایمان طبیعی هستین ۲ تا پا دارین ۶ تا هم کمکی بگیرید فقط فراااار کنید از اونجا

من طبق صحبت های دکترم
دلمو یکی کرده بودم برم پاستور
ولی همون صبحی که رفتم پاستور خانم دکتر همون لحظه رضوی بود
بعد ماما پاستور گفت روز تعطیله خانم حسینی میتونن بیان رضوی دوست داری برو

اشتباه کردم رفتم بعد تازه فهمیدم
بیمارستان رضوی کلااا قانون های خاص خودش رو داره
هم مریض رو اذیت میکنن هم دکتر رو
مگه دکتر خوووده بیمارستان
نه قرارداری
دکتری که ماله خوده اونجاست

رفتم رضوی
اولا که اصلا با دکترت تا زمانی که دلشون نخواد هماهنگ نمی کنن
و الکی میگن با دکترت صحبت کردیم
همه اینا رو ماجراهاش رو به ترتیب میگم ان شاالله
دوما روده راست تو شکم اکثراشون پیدا نمیکنن
نمیگم ادم های خوبی اصلا بینشون نیست
هست ولی اینقدرر آدم های دروغگو و با اخلاق های بد بینشون هست که طفلی اون خوبا به چشم کم میان
مگه چی بشه شانست بشه و کلاهت به کلاهشون گیر نکنه
بعدش هم با دکتر خوده بخش سرخورد شروع میکنن به اقدامات
بعد که همه کار میکنن به دکترت زنگ میزنن
مامان سید کوچولو مامان سید کوچولو ۱ ماهگی
پارت ۳
خب بگم از ادامه ماجرا
ماما های بیمارستان رضوی
بعضی هاشون که از شانس بد من بهم افتادن
کلا خودشون رو مثل یه پزشک میدونن انگار همه چی دونن
حرف حرفه خودشونه ادم حسابت نمیکنه
فکر میکنن از پشت کوه اومدی
ولی اون یکی که من بهش برخوردم خیلی عقده ای بود خییییلی
که ریز ماجرا رو میگم

من سونو انتی نداده بودم
انومالیمم که بخاطر صلاح دکتر سونو دو مرحله ای انجام شد دو دو هفته که در اصل من ۱۹ هفته انجام دادم
ولی چون سونو ۱۸ هفته ناقص مونده
تاریخش هم یه هفته عقب تر بود
ولی خوده دکترم در جریان بودن که من هفته درستم ۱۹ هفته است

که انگار موقعی که رفتم بیمارستان
۳۶ هفته تمام بودم
د‌کترمم سر اون ۳۳ هفته که بستری شدم
گفتن من دلم میخواد بچه ات هرچی ببشتر بمونه بهتره
ولی اگه ۳۶ هفته ات تموم شد اصلا نگران نباش بچه ات سالم و کامله چون سونو وزن هم اونموقع از سنش دو هفته جلوتر بود
ولی وقتی رفتم
ساعت ۶ و نیم بعدظهر
بستریم کردن
بدون اجازه پزشکم فقط با پزشک بخش خودشون
به هوای اینکه من ۳۵ هفته ام
سرعت روند زایمان رو اوردن پایین
با اینکه من امپول ریه تو دوز تزریق کردم
مجدد بهم تزریق کردن
هرچی هم بهشون میگفتن اصلا کو گوش شنوا
برای ما مهم قانونه اینجاست
مهم نیست که تو قبلا تزریق کردی یا تو بگی ۳۶ هفته ای ولی ما میگیم ۳۵ هفته ای
بهشون میگفتم دکترم درجریانه تماس بگیرین متوجه میشین من ۳۶ هفته ام
بعد یکسره به دروغ میگفتن
ما تمام اقداماتمون زیر نظر پزشکته
که دروغ میگفتن
بعد که دو مرحله تلفنی اونم بس که کار به جاهای باریک کشیده شد فهمیدم اصلا دکترم فردا صبح در جریان قرار گرفته فقط از زبون دکترم دروغ میگفتن