سلام ی سوال بچه ا شماهم تا باباشون نیس اخلاق فرق میکنه یان پسر من تا با من هس خیلی اروم میل ب غذا داره بموقع هم میخوابه ولی تا باباش هس غذا نمیخوره نمیخوابه هی وسایل پرت میکنه میزنه چنگ میزنه گاز میگیره میخواستم بدونم بچه ا شماهم اینطوریه یان این 13روز باباش سرکار نرفت یعنی اسیر شدم نمیزاره پوشکشو من عوض کنم لباسشو عوض کنم حموم نمیزاره ببرمش همش میگه باباش ولی باباش هم عصبی بی حوصله س هی فحش میگه بهش ولی باز میگه بابا کارامو بکنه

چقدر دلم غم پیداکرد به خاطر بچت خب اخه پدر برای بچه یه چیز دیگس اون ازش نوازش میخواد که میره سمتش میدونی اون محبتش از سمت شما پر شده و سیره ولی از شمت باباش هنوز تشنه محبته مال همینه میره سمتش

واسه من بر عکس پسرم فقط با منه منم ناراحتم دوست دارم بیشتر با باباش وقت بگذرونه

دختر منم زیاد میره سمت باباش و بیشتر به حرف باباش گوش میده همسر منم اصلا حوصله نداره ولی من مبدونم چون کمتر باباشو میبینه نیاز داره بهش با همسرم سعی میکنم صحبت کنم بهش میگم بچه بهت نیاز داره و شیرین کاریا بچه رو مبگم ک اونم خوشش بیاد بیشتر بهش توجه کنه حوصله نداره ولی من دایم تلاش میکنم میگم بچه نیاز داره دوست داره

اتفاقا ی سری میرفت سرکار صبح پاشد پسرم شوهرم برای اولین بار قربون صدقه پسرم رفت پسرم دقت کردم دیدم ی قدشو کشید دستشو بهم وصل کرد ذوقی کرد ولی اروم بودن اخلاق شوهرم ی ثانیه س بعدش عصبی میشه مثل سگ هار وحشی میشه

مثل تام جرین تقصیر شوهرمه ادم حسودیه ب اسباب بازی اشم بازی میکنه هم حسودی میکنه میگه خلازیر کردی خونه رو تازگیا ریخت تو اتاق پسرمم دیگه بازی نمیکنه

انقدر گوششو میکشه با کفگیر ی سری زدش کونش ورم کرد سیلی میزنه ولی پسرم میزنتش ول کن نمیشه تا نزنه بیخیال نمیشه

شوهر منم با پسرم بازی نمیکنه تو این تعطیلاتی میگم بهش الان ک خسته نیستی با بچه بازی کن چشم غره ب من میره میگه معلم نشو با من

دختر منم همینه اصلا سمت باباش نمیره وقتی هم شوهرم از سرکار میاد بجای اینکه بره بغلش میدوئه می‌ره درو می‌بنده که باباش نیاد امروز هم بهش میگف بابا بخوابه ما بریم بیرون. شوهر من زیاد با ما وقت نمیگذرونه روزا سرکار. شب هم میاد می‌ره تو اتاق تا وقتی هم ما می‌خوابیم بیرون نمیاد من که ازش متنفر شدم دخترمم حق داره دیگه وقتی اصلا باباشو نمی‌بینه محبت نمی‌بینه

کاش شوهر منم خوب بودم غمی نداشتم ولی هر حرفی رو فک کنید بار پسرم میکنه از بس سر همین حرفاش ب پسرم میگه باهاش دعوا میکنم قهرم ولی پسرم همش میچسبه ب باباش

فکر میکردم فقط دختر من اینجوریه
با منِ خیلی خوب و حرف گوش میکنه
خوش اخلاقم هست
ولی همسرم هست کلا یه دختر دیگه میشه
همسرمم خیلی نازشو میکشه
منم همینم ولی انگار با اون بیشتر بهش خوش میگذره

حالا من میگم با من باشه تا اخلاقش مثل شوهرم نشه خفن شوهرم بددهن عصبیه بی ذوق

منو ضایع میکنه

اره هماهنگ نمیشه شوهرم با من

حتما حرف مامان و بابا یکی نیست بخاطر همونه

یعنی باورم شده راس میگن هرچی ادم ظالم باشه طرفدار داره شوهرم هرچی پسرمو میزنتش فحش میگه گغر میزنه باز پسرم میچسبه ب باباش

من برم خرید کنم نمیاد با من بیرون ولی تا باباش میخواد بره نون بخره میره اونم ک عصبی حوصله نداره پسرمو حاضر کنه با کلی فحش غر حاضرش میکنه باز میره میچسبه ب باباش

یعنی اگه من هواسم نباشه ا شوهرم حسابی میزنتش از بس عصبیه ولی باز پسرم میچسبه ب باباش اونم عصبی هرکاریم میکنم نره سمتش تا نزنتش بازم میره

شایدکمترازشما میبینش بخاطراون

من همش محبت مهربونم با پسرم اصلا طرف من نمیاد ولی باباش فحش بگه بزنتش باز میره سمت باباش