متنفرم از اینکه خونه کسی به بچه ام غذا بدم مخصوصا خونه مادر شوهرم البته خانواده خودمم جدیدا ایراد گیر شدن دیروز ناهار خونمون بودیم بابام اینقده ایراد گرفت نفهمیدم چطوری دادم بش ،شیرینی میخان بدم بچه میگم ندین میگن چرا؟؟؟؟حالا هزار بار توضیح دادم امروزم خونه مادر شوهر گرام اینجا که کل خانواده ماهیش و‌تست کردن و اخ اوخ که بد مزس ،خشکه 😏😏😏مزه نداره اینقده گفتن بچه تفش میکرد حالا همین ماهی تو‌خونه قشنگ میخوره 😏😏😏الان خدا میدونه چقد پشت سرم مسخرم کنه مادر شوهرم الان میگه بلد نیست آخه از طبخ ماهیم ایراد میگرفت ای خدا هروقت خونشون غذا دادم میگن زیاد میدی اگه هم نخوره بچه میگن بدمزس امروز اولش که میگفتن بد مزس غذاش بعدم که بچه خورد میگفتن زیاد دادی رو دل کرده خدایا باری که از دوشم برنمیدارن ظلمم میکنن بخدا این زنایی که بچه شونو دست همه کس میدن و هرچی دم دستشون هست میدن بچه عزیزترن اعصابشونم اروم تره والا

حرفتو میفهمم.ولی دیگه شل کردم.اعصابم اروم شده

دقیقا جمله آخر و درست گفتی👌

عزیزم سعی کن کمتر بری من که تصمیم گرفتم کلا نرم 😂 بعد اینکه پسر من هم خونه مادرشوهرم بودم عجیب غریب هیچی نمیخورد 😶😑 جوری مه اینا میگفتن بدغذاست هی گیر دادن با تلویزیون بده بهش منم گفتم نه ترجیح میدم کلا نخوره تا اینکه با تلویزیون بدم . بنظرم تو که هردفعه گیر میدن از قبل یه جواب آماده براشون داشته باش . مثلا میگن زیاد دادی بگو حجم معده اش همینه زیاد میخوره ندم سیر نمیشه گریه میکنه یا گفتن بدمزه است بگو ترجیح میدم به غذای بی مزه عادت کنه تا بزرگ شد براش مشکلی پیش بیاد یا خودش که دوست داره منم برای اون پختم نه کسی دیگه

ای بترکن خانواده شوهر انقدرررر بهشون خوبی کردم انقدر کمکشون کردیم‌باشوهرم عید پسرمن‌غذا نمیخورد کلا سیستمش ریخته بود بهم‌بعد من اینارو دعوت کرده بودم‌خونم‌بس بچم‌و عصابم و خرد کرده بود سر نخوردنش ب پسرم کوفت و نخوری بخور دقم دادی یدفه مادرشوهرم گف بچرو لاغر کردی بس عذابش میدی😒😒😒هیچی نگفتم اونجا بعد ب خواهرشوهرم‌گفتم ب مامانت بگو خودش و جرررررر بده اندازه ی سر سوزن در برابر من بچم‌و دوست نداره و دلسوز نیس پس بگو بیخودی حرف درنیاره من مادرشم واسم مهمه بچم تغضیش خوب باشه ک جوش میزنم ننه بیخیال باشم‌میگم خورد خورده نخوردم‌نخورده پس بگو دهنش و ببنده 😁😁

اینا هنوز به سبکه قدیم میخان بچه بزرگ شه.بابا بچها همه الان رفلاکسین حساسیت دارن نمیفهمن

اینا نسلشون منقرض نمیشه،دیشب مادرشوهرم پولکی میداده دهنه دخترم.حرفم بزنم بهشون برمیخوره.میدونن شکرو شکلاتو شیرینو اینچیزا نمیدم بچه جزشیرینی طبیعی،چه اصراریییییییییییه به خوردن اینچیزا،شوهرم گفت نده خوب نیست،تهش گفت برو بابا ماقدیم همچی میدادیم بچه

حساس نباش
بگن چی میشه شما کار خودت رو انجام بده
بگو اینجوری دوست داره
بعدشم ببرش یه گوشه یه سفره پارچه ای هم براش،ببر بنشون روش و بهش،غذا بده با بازی
مهم نباشه برات
من اول به بچه میدادم بعد خودمون میخوردیم و کنار سفره خودمون میزاشتن براش،میرختم راحت باشه
بمن میگفتن خودت اول بخور

من شیرینی میدم دخترم، چرا شیرینی نمیدی ضرر داره؟

منم همینم حتی خونه مامانم
مهدیار دیر غذا میخوره ینی زمان می‌بره قورت بده همش میگن بسه دیگه چقدر میدی حالا کلا یه قاشق خورده ها می‌خوام همشونو بزنم

من اسهال داشت بردم دگتر گف تا تایم داروهاش این غذاها رو بده شیرینی جات و حساسیت نده
وای یروز بسکوییت بود میخواس خالم و مادربزرگم ول نمیکردن
بعد میگ ب بچه غذای مونده دادی ک اسهال شده😐

دقییییقا حرفای دل منو گفتی... ❤️

من نی نیم کلا با خودمه ولی آرومم چون جوری رفتار کردم از اول که کسی حق اظهار نظر نداشته باشه
رفتار خودتو تصحیح کن و اجازه دخالت نده به کسی حتی مادر و پدر خودت

یه چیز بگم‌ خیلی وسواس نداشته باش من سر دختراولم خیلی خیلی شدید بود این یکی هست خیلی کمتر شده
بچه های حالا ارزش ندارن بخاطرشون‌خودمون را پیر وکوز کنیم

اخه چرا اینقدر نظر میدن

واای زندایی منم همه چی میده به بچش بچه شم پیش هر کی میذاره
اونسری چیپس سرکه نمکی میداد به بچه ۱۱ ماهه
یبارم دختر خالم با قاشق دهنی خودش به بچه عدسی میداد
نمیدونم ما حساسیم یا این شور بیخیالی رو در آوردن😑

منم عید همه جا رفتم می‌گفت شیرینی بده یا می‌خواستن دستش بدن میگفتم نمی‌خواد شیرینی معلوم نیست تخم مرغ کی بوده تاریخ کیه شیرینی کهنه آیا میگن چه حساس الکی خودمون هم به بچه هامون دادیم گفتم نه بزار یک ساله حداقل بشه فضول تربیت بچه داری ما شدن نمیشه هم گاهی چیزی بهشون بگیم

خواهر من نرو تا بچت بزرگ‌تر بشه

دقیقا همینطوره منم خوشم نمیاد کسی دخالت کنه ولی مادرشوهر منم گاهی از دستش درمیره ولی محل نده بیشتر میسوزن.بذار پشت سرت هر چی می‌خوان بگن