۱۲ پاسخ

خب عزیزم شوهرت نگهش داره مگه آزمایش چقد طول میکشه

مجبوری ببرش دیگه چاره نیست...خدا هست بنده کیه

شوهرت کجاس ؟باید چند ساعت باشه بچه رو نگه داره تا تو کارت انجام بدی

خوب با داداشت برو بچه هم بده به داییش همونجا تو ماشین نگه اش میداره تو کارتو انجام بده

با خودت ببرش تو کاری نمیخوای بکنی ک فقط هر یه ساعت ازمایشع وگرنع قرار نیس کاری کنی میتونه پیش تو بازی کنه توام کارتو انجام بدی ....والا قرار باشع همش ب اید این و اون کار انجام بدیم ک دیگ هیچ من خودم بچمو همیشع هرجا میرم میبرم عوض تو من اصلن اعتماد نمیکنم بچمو ب کسی بسپارم یکی اذیتش کنه یا از یه جایی بیوفتع

خب چند روز دیگه برو هنوز دوهفته وقت داری

من بچه اولم پسر بود و موقع بارداری سر دخترم دو سالش بود.
پسرمم شیطون.
تازه مطب که نمیرفتم.
کلی مسیر دور رو میرفتم تا درمانگاه تامین اجتماعی.
تو شهر غریب...
شما هم ببرش. انقد که فکر میکنی سخت نیست
تازه الان که بزرگ تر شدن انگار بردنشون سخت تر شده.😵‍💫

نمیشه اسباب بازی ای چیزی ببری؟
یا پارکی نزدیک آزمایشگاه نیست؟
نمیشه ببریش پیش خواهر زاده ات بذاری و اون نیاد؟
همسایه‌؟

دخترت چند سالشه؟

چاره ای نیست باید با خودت ببریش

تو این شرایط من باشم بچمو با خودم میبرم میدونم سخته برات ولی چاره ای دیگه ای نیست با سونوگرافی که میری هماهنگ کن بگو بچه کوچیک دارم یه زمان بگو بهم که تو اون تایم بیام برم سونوگرافیم انجام بشه برگردم کسی نیست اینجوری

ازمایش چی داری مگه؟

سوال های مرتبط

مامان لیام مامان لیام هفته بیست‌وپنجم بارداری
رفته بودم حموم الان ، انقد گریه کردم و خودمو خالی کردم 😔
ما ۵تا خاعریم و من سومیم دوتا خواهر بزرگام یکیش تهرانه یکیشم اصفهان ،منو خواهر چهارمیه نزدیکم ب خونه مامانم اینا ، مامانم همش ب اون خواهرم زنگ میزنه چند ساعت حرف میزنن ، من رفتم مهمون نشستم پیشش اونوقت چند ساعت بااونا حرف میزنه منم حوصلم سر میرع 😕
میگ چون اونا دورن صداشونو نشنوم آروم نمیشم ، حالا ب اون خواهرم ک نزدیکه به اونم زنگ میزنه ها، ولی من تازنگ نزنم عمرا زنگ بزنه🥺الان ی هفتس رفته اصفهان روز اول من زنگ زدم دیگ بعد اون زنگ نزده ببینه مردم زندم ، مثلا حاملم من🥺
دلم خیلی گرفته خو الآنم من ازشون دورم دیگ چرا یبار نمیگه زنگ بزنم صداشو بشنوم😔بخدا تو هرکاری رفتم کمکش کردم ولی ب اونیکی خواهرام میگف شما خسته میشین ، حتی بین پسر من و بچهای اونام فرق می‌ذاره😔ماه پیش همه خونه بابا اینا بودیم خربزه برید بابام ی تیکه اخریشو مامانم داد ب پسر خواهرم اونم گفت نمی‌خورم ب اونیکی بچها داد اونام نخوردن آخر داد ب من گف بده پسرت بخوره 🥺حالا پسر منم بغل دستش بود خودش نداد گف تو بده 😔
بخدا خیلیاشو ننوشتم 😢خیلی دلگیرم از دستش