تا دیروز گاهی به زایمان طبیعی هم فکر میکردم و همیشه ی گوشه ذهنم بود
ولی دیروز رفتم بیمارستان چون چند وقت بود شکمم سفت میشد ترسیدم از انقباض، رفتم بلوک زایمان ان اس تی دادم بهم گفتن یکم انقباض داری برو سرم هیوسین بزن و باز بیا، رفتم سرم زدم باز برگشتم ان اس تی دادم باز گفتن انقباض داری باید معاینه دهانه رحم بشی
هر چی گفتم من نمیخوام معاینه بشم دکترم اجازه نمیده من اصلا زایمانم سزارینه به حرفم گوش ندادن،هی گفتن اینجا مسئولیتت با ماست تو بری بیرون شاید زایمان کنی:| گفتن با رضایت شخصی میرم بیرون، دورم جمع شدن یه عالمه باهام حرف زدن کلی ترسوندنم که به نفعته اصلا ترس نداره اتفاقی نمیوته بیا معاینه شو، بهشم گفتم زیاد دستتو فشار نده گفت نترس فقط یه انگشته هیچی متوجه نمیشی
من دراز کشیدم ۲تا انگشت رفته داخل خیلی دردم گرفت گفتم ادامه ندهاصلا بهم توجه نکرد، بیشتر فشار داد، داد زدم پاهامو فشار میداد تو قفسه سینم و دستمو جمع کرده بود، جیغ زدم همکارشو صدا زده میگه بیا اینو بگیر معاینش کنم:/ انگار اسیرشم
دیگه با پا هولش دادم از زیر دستش اومدم بیرون، حالا تموم بدن میلرزید از ترس، اونم با اخم و داد بالا سرم...
تا ۲ ساعت اشکم بند نمیومد، عین تجاوز بود، زیر دستش فک میکردم ناتوان ترین آدمم
واقعا ماماهایی ک تو بیمارستان دولتی هستن خیلی گاون، همشون با سهمیه اومدن، نه شعور دارن نه یذره درک میکنن
واقعا توصیه میکنم اگه انتخابتون طبیعیه حتما ماما همراه داشته باشین، هرچقدر نیاز بود بهش پول بدید که هواتونو داشته باشه، وگرنه این ماماهای مقیم بیمارستان بازم میگم مخصوصا دولتی خیلیییی وحشین، من از دیشب هنگم، هنوزم رون پام درد میکنه انقدر که فشار بهم آورد

۱۳ پاسخ

عزیزم چرا این تجربه هاتو می زاری خیلی رفتن و درد نداشتن با تعجب اومدن تو گهواره میگن درد نداشت که این همه مامانا شلوغش کردن خوب واسه یکی درد ندارع معاینه اونیم که تجربه نداره بد می ترسونید

خاک تو سرش واقعا

واس زایمان طبیعی بیمارستان فرح خوبه

خداروشکر مکنم بیمارستان شهرمون دکتر پرستاراش خوبن🤭ب این حدی ک گفتی نیستن

ای وای تا تعریف کردی میخواستم بگم حتما دولتی رفتی چون بیمارستان خصوصی خیلی با احترام و مهربونن من یه سقط داشتم تو خصوصی انقد هوا مو داشتن که حد نداره حتی خدمت کار هاش میان هی میگن چیزی لازم نداری یا موقع معاینه هی ماما هاش عذر خواهی میکردن که میدونیم دردت میاد ولی تحمل کن لطفا و ببخشید و… بنظر من طبیعی از سزارین مهمتره اگه آدم بخواد طبیعی باشه باید تا جایی که میتونه بیمارستان خوب بره

شما میگین دولتی
من چند روز پیش رفتم بیمارستان رضوی مشهد که خصوصی ان اس تی گرفت بعد گفت خوبه انقباض نداری باز هم اومد معاینه کرد منم گفتم معاینه نکن وقتی چیزی نیست محل نداد گفت نه آروم معاینه میکنم و اینا منم انقد دردم اومد داد کشیدم تا چند روز بدنم درد میکرد
اصلا براشون مهم نیست

والا من ک رفتم اینجوری نبودن یا شما خیلی حساسی یا اون خیلی پیله بوده

منم مثل تو درد کشیدم کاملا درکت میکنم عزیزم

منم معاینه کردن بهش میگم چند سانتم؟میگه تو به اینش کار نداشته باش😕😂
خیلی درد داشتم بهشون گفتم دردام تا چقد دیگه ادامه داره برگشت گفت ۴ الی ۵ ساعت دیگه اینو که شنیدم باور کن از حال رفتم نفس عمیق کشیدن و ول کردم ولی نیم ساعت بعد زایمان کردم🤦🏻‍♀️درحالی که اگه میگفت نیم ساعت دیگه شاید با تنفس درست کمتر بخیه میخوردم

واییییی چقدر همدردیمممم دقیقااااا منممم همنجور بودم بعد معاینه اونقدر گریه کردم خیلی حس بدی بهم دست داد خیلیییی🙂💔

من خیلی میترسم 😕

الهی عزیزم واقعا بعضیا گاون 🥺 همین کارا رو میکنن ک همه از زایمان طبیعی وحشت دارن

وای کدوم بیمارستان رفتی

سوال های مرتبط

مامان رها&روشنا مامان رها&روشنا روزهای ابتدایی تولد
ادامه 👇
هر کدوم میومدن میگفتم بابا من قرار بوده سز شم توروخدا یه فکری کنید انگار نه انگار
یه دوباره ام اینجا معاینه شدم بشدت درد داشت
ساعت ۱ شده بود سرم به دستم نواز قلب جنین هم به شکمم وصل بود که دکتر آرمان پور یه تک پا اومد. به اونم گفتم وضعیتمو ولی خندید و رفت هیچی به هیچی
بعد یکیشون اومد یه آمپول به باسنم زد گفت برا نرم شدن دهانه رحم و یکیم ریخت تو سرم گفت آمپول فشار که خیلی آروم آروم میومد
دیگه اونجا فهمیدم که قراره طبیعی زایمان کنم و حرفم به جایی نرسیده
کم کم احساس انقباض هام شروع شد و داشت زیاد میشد تا ساعت ۳ که التماس کردم گفتم حداقل اپیدورال بزنید برام لطفا خوهشا ولی اصلا گوش نکردن فقط یه گاز بیدردی آوردن گفتن انقباض داشتی ماسکو بزار رو صورتت،  حالا فکر کن با اون درد باید حواست به اون ماسکم می‌بود!!
خلاصه شیفت ماما ها هم عوض شد، و چشمتون روز بد نبینه مامایی به اسم آخرتی اومد و انگار طلب هفت پشتش رو از من داشت بسیار بداخلاق و با لحن تند و بدی گفت زود باش زود باش همکاری کن باید زایمان کنی
بدون ژل ورداشت معاینه ام کرد که بینهایت دردم اومد تو دلم فحشش دادم و دلم شکست
فشار سرم رو بیشتر کردن دردام خیلی شدید شد و داشتم جر میخوردم گفتم زهره همینجا میمیری تموم میشی
دیگه بردنم رو تخت زایمان که همون بغل بود یکی افتاد رو شکمم فشار میداد اونم از پایین هی میگفت