https://t.me/babyfood_momybahare


امشب تو استوری های الهه آقایی یه مطلبی رو دیدم که چون خودم تجربه داشتم گفتم براتون بگم …
در مورد حرف زدن بچه ها … اینکه داستانی رو بعد از ما تعریف کنند یا اکر جایی رفتیم حسشون رو بکند و از همه مهم تر اگر مورد آزار قرار گرفتند بیان و بگن …

دختر من یکساله است من از همون ماه اول چون تنها بودم تو بزرگ کردن دخترم براش حرف می‌زدم می‌بردمش جلو پنجره و هر چیزی که می‌دیدم رو تعریف می‌کردم داستان و کتاب زیاد براش می‌خوندم و هر چیزی رو با آهنگ براش تعریف می‌کردم و موقع حمام و تعویض پوشک هی می‌گفتم اعضای مختلف بدنش رو و وسایل آشپز خانه و خانه مثل ماشین ظرف شویی یا کابینت یا هود و … رو براش تعریف می‌کردم که چیه و چه کار بردی داره …

اگر کودک شما در بیان احساسات خودش در بیام آزاری که دیده یا در بیان چیزی که می‌بینه حس می‌کنید ضعیفه از همین فردا براش این شیوه رو پیاده کنید خیلی جواب می‌ده …

برای بچه های زیر ۲ سال سعی کنید خیلی چیز ها رو با آهنگ بگید تاثیر بیشتری داره

#تجربه

تصویر
۲ پاسخ

ممنون گلم اتفاقا می خواستم درمورد حرف زدنش یه سرچی بکنم

این گروه تلگرام؟

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۵ ماهگی
سلام میخوام در مورد یه اشتباهی که یه سری مامانا میکنن و حتی قدیمی ها هم خیلی انجام میدادن.این که یواشکی بیرون برن بچه نبینه برن قائم بشن بچه بهونشون رو نگیره که پیش بقیه بند بشه و این نظرشون بود مادر باید یواشکی قائم بشه .خب من از اول بچگی مهراب همیشه بهش میگفتم مهراب من میرم دستشویی برمیگردم من میرم تو آشپزخونه غذای شمارو بزارم برمیگردم سعی هم می‌کردم زود بیام بیرون که بدونه من برگشتم و ناراحت نشه همینجوری برای انجام تک تک کارام بهش توضیح دادم که بدونه حتی مادر شوهرم یا مامانم میگفتن یواشکی برو بیرون بهونت رو نگیره میگفتم نه با هم خدافظی میکنیم و بهش میگم دارم میرم بیرون .چون الان دستشویی میرم شاید پشت در میشینه در میزنه ولی خب بازی هم میکنه تا من بیام بیرون ولی گریه و بی قراری نمیکنه مگر اینکه خوابش بیاد یا گشنه باشه.همیشه با بچتون حرف بزنید بزارید هرکاری میخواید بکنید رو بدونه تا کمتر اذیتتون کنه.یا من میگفتن بهم ببرش داخل دستشویی با خودت اینکار از نظر من اشتباهه که هرجایی میرم با خودم ببرمش.چون باید بدونه یه جاهایی نمیشه ببرمش و براش توضیح میدم و میگم که زودی میام یا حموم میخوام ببرمش میگم من میرم تو حموم بعد بابایی لباست رو در میاره و شما میای شلپ شلپ آب بازی کنی.شما نظراتتون رو بگید بدونم
مامان سپینود مامان سپینود ۱۳ ماهگی
سلام مامانا.
من یادمه سپینود خیلی کوچولو بود تو بغلم گوله میشد میخوابید. مادربزرگم مادرشوهرم و خیلیای دیگه میگفتن بیچاره عادت میکنه داغون میشی بذارش زمین. ولی من معتقد بودم دوره داره و درست میشه. و همونطور هم شد و بعد مدتی خودش مایل شد زمین بخوابه.
شرایط این چنینی زیاد پیش اومد. رو پام تکون دادم گفتن نکن ولی من گفتم نیاز بچمه. الان رو پا نمیخوابه و مستقل شده.
میخوام یه چیزی بگم. سعی نکنید خودتون بچه رو مستقل کنید. نیازهاشو براورده کنید تا حدی که لبریز بشه. خودش اروم اروم مستقل میشه.
من کابینتامو نبستم با چسب فقط کل خونه رو گشتمو هرچی خطر جانی داشت جمع کردم الان اصلا سراغ کابینت و.... نمیره.
امروز که رفتم بهداشت خودم متوجه تفاوت رفتارش با بچه های دیگه شدم نمیخوام ازش تعریف کنما ولی هم دکتر هم خانومی که مراقبتش رو انجام داد بهم گفتن با همین فرمون برو جلو معلومه که ارامش بچه برات ارجح هست.
بنظرم بچه بزرگ کردن فقط درک میخواد که خودتو بذاری جاش.
امیدوارم همه ما موفق باشیم تو تربیت بچه هامون.
مطمئنم همه مامانا بهترینها رو برای بچه اشون میخوان
مامان گل پسر مامان گل پسر ۱۳ ماهگی
سلام مامانای گل خوبید...می‌خوام نظرتونو در مورد تایم گوشی و تلویزیون بچه ها بدونم
من خودم به شخصه مخالف گوشی گرفتن و تلویزیون گرفتنم برای زیر دوسال...و تا الان هم خیلی رعایت کردم...اصلا تو خونه تلویزیون روشن نمی‌کردم و خداروشکر پسرمم وقتی می‌رفتیم جایی و تلویزیون روشن بود واکنشی بهش نداشت و علاقه نشون نمی‌داد...
ولی تقریبا از ده یازده ماهگی تا الان که درکشون از محیط بیشتره و جنب و جوش زیاد دارن اصلا نمی‌ذاره پوشکش کنم به حدی که انگار داره باهام کشتی میگیره...منم در حد سی ثانیه یک دقیقه گوشی رو روشن میکردم و فیلمهای خودشو نشون میدادم تا بتونم پوشکش کنم...الان خیلی بهونه میگیره میره گوشی رو میده دستم یعنی روشنس کن...موقع غذا که اصلا براش نمی‌گیرم و می‌خوام یه راهکار برای پوشک کردن بگید که اینم از سرش بیفته
و اینم بگم من خواهرم مددکار بچه های اوتیسمیه و اینقد مددجو داره که وقتی حرفشونو می‌زنه بیشتر اصرار دارم که گوشی رو ممنوع کنم...اکثرا مددجو هاش بچه های شبه اوتیسم هستن که خودشون ژنتیکی اوتیسم ندارن و فقط به واسطه گوشی و تلویزیون علایم بچه های اوتیسمی رو پیدا کردن
مامان مهراب مامان مهراب ۱۵ ماهگی
سلام
در مورد یه مطلبی خیلی وقت بود میخواستم اینجا بگم وقت نمیشد خیلی از اطرافیان خانواده دوست همه هر سری من رو میبینن میگن چرا تو سره کار نمیری ولی یکی فکر نمیکنه اول اینکه من خودم شعور دارم برای این قضیه و فکر کردم در موردش و دیدم من اینجا تنهام و پسرمم نمیتونم به کسی بسپارم و خیلی برام مهمه تربیته مهراب و غذا خوردن و همه چیزش و مهدکودک و پرستار و همه چی هم تحقیق کردم و علاقه ای ندارم بهش اونم الان چون الان سن حساسه مهراب سنی که هر لحظه من رو میخواد کنارش باشم بغلش کنم درد داره من آرومش کنم اینکه من به فکر خودم باشم و بگم خب من وقتم رو بچم نگیره پس من چرا بچه آواردم؟با اینکه تمام همکارام میدونن چه تهران چه یزد من شدیدا عاشق کارم بودم و هستم در حدی که من علاقه ای به ازدواج نداشتم چون گفتم من با کارم ازدواج کردم ولی ازدواجم کردم شوهرم گفت مانع کارت نمیشم و اذیتت نمیکنم .من عاشق کمک کردن به مردم و خوب شدن مریض ها بودم .الانم از نظرم بزرگترین مسئولیت گردن منه بچه داری مسئولیت کمی نیست مسئولیت بچه .اینکه خوب تربیت بشه و درست بزرگ بشه.من برای تک تک کارهای مهراب مطالعه میکنم حرفای روانشناس و دکتر گوش میدم نظر میپرسم که کار اشتباهی انجام ندم چون من کسی نیست چیزی بهم یاد بده خودمم و خدای خودم .کاشکی اطرافیان دست برمی‌داشتند از حرفاشون و دخالت ها و چرت و پرت گفتناشون و یکم فکر میکردن.که آی تو خودت رو حروم میکنی و...من بهم خوش میگذره کتار مهراب با مهراب بازی می‌کنم بیرون میرم و همه جا میرم شهربازی میرم نمیزارم ذره ای مهراب اذیت بشه چون من کنارشم .چون من وقتی فکر مادر شدن کردن وقتی رابطه کامل با همسرم انجام دادم فکر تک تک اینجاها رو کردم دوری از کار دوری از تمام کارایی که قبلا میکردم