سلام مامانای عزیز.
شما بچه هاتونو اجازه میدید بغیر از خودتون جایی باشن مثلا با پدربزرگش سوار موتور بشه اونم ببرشی در مغازه چیپس، پفک ونوشابه خلاصه هرچی خوراکی مضره واسش بخرن اونم بخوره من یه دختر خاله دارم بچش با بچه من بدنیا اومده بچش به نظرمن وله خودش خونش میخابه پسرش خونه این مامان بزرگ و اون بابابزرگ وله ولی درکل بچش نسبت به پسرمن آرومتره پسرمن بشدت شیطونه حالا اطرافیان میگن تو پسرتو نمیزاری بره اینور اونور واسه همون وحشی شده که منم خیلی ناراحت شدم. همین دخترخالم بچش با خواهرشوهرش یه روز از صبح رفته خونه مادرشوهر عمش غروب اومده من اصلا اینمدلی طاقتم نمیاره.
من پسرمو هفته ای 2روز میبرم خونه بابام بعضی وقتام هفته ای 3روز.
هفته ای یکبار خونه مادرشوهرم.
هفته ای یکبارم پارک. باقی وقتام تو حیاط میبرمش یکم بازی کنه ولی تو کوچه اصلا دلم نمیخاد برم همسایه هامون میشینن من دلم نمیخاد برم دلشون میخاد آمار زندگیتو دربیارن منم بدم میاد حالا بنظرتون کمه؟
پسرمن درهفته اینقدر میره بیرون بخدا دلش نمیخاد بیاد اگه هر روز بره منو بیچاره میکنه.

۲۲ پاسخ

من خودم دخترمو همه جا میبرم و ازاد میذارمش
ولی به هییییییچ عنوان تنها جایی نمیعرستم بچه ی بی زبونو
ادمای پدوفیلی کم نیستن خودم باید مواظبش باشم حتما

اینکه بچتون شیطونه
ربطی به اینکه بیرون نمیره نداره
اما راستش منم خیلی دوست ندارم بچم و جایی بزارم مگه اینکه کاری داشته باشم

من فقط میذارم باشوهرم بره تاسرکوچه عمرا ب کسی نمیدم بچه هامو
فقط چندباری مریض شدم ب خواهرم گفتم بیادتوخونم حواسش باشه
خونه کسی نمیذارم حتی خونه مامانم

روش شما درسته‌...از نظر تربیت جنسی ....روابط اجتماعی داره و بهتره بیشتر پیش همسن خودش باشه تا بزرگترها....در کلاسهای مادر و کودک و یا مهد کودک بره بهتره تا چند تربیتی بشه

همه بهم میگن وابسته خودت کردیش امامن میبینم کسی جز من بلد نیست ازش مراقبت کنه. نه بلدن غذاشو بدن نه بخوابوننش. حوصلهندارن سرگرمش کنن پس چجوری بذارمس برم. کم کم میخوام مهد ببرمش گاهی که از 3 سالگیش برم سرگرم و مهدشم داخل همون سرکارم باشه. من الان هر روز میبرمش پارک و اونجابچها رو میبینه. پسر من گریه ای هست و شیطون. خواهرشوهرم بچشو اینور اونور میذاشت بچش ارومتر بود

من گاهی میریم خونه پدرشوهرم عموش میبرتش تا مغازه یا پدرشوهرم مشکلی نیست یا مامانم میبرتش بیرون . ولی واسه مهمونی و خواب و اینا ن اجازه ندادم از اول

سلام هر کسی یه طوری بچشو تربیت میکنه تو کاری به دختر خالت نداشته باش بچسب به بچت هر کسی گفت بچه وحشی شده جوابشو بده دهنشو ببنده و دخالت نکنه

با مامان و بابام چون خیالم راحته میزارم بره خواهر شوهرم یه بار بدون اینکه بگه بچه رو گفت حاضر کن بردش خونه همسایه من هرچی گفتم نه مادر شوهرم گفت بزار بره من راضی نبودم یه خورده بعد خواهر شوهرم آوردش گفت اذیتم کرده منم دلم خنک شد گفتم تو دلم حقته چون اصلا اهمیت ندادی به حرف من....مادر شوهرم با شوهرم سیزده بدر بردن بچه رو بیرون بچه رفته کنار آتیش دستش سوخته حالا می‌خوام از ابن به بعد بگم نه تنها نره جایی

بنظر من زندگيه نرمال رو شما داري
به حرف بقيه اهميت نده

من مادرشوهرم طبقه بالامونه بچم وابسته شده اکثرا صبحا دو ساعت می‌ره بازی می‌کنه میاد ولی فقط به مادرشوهر و مامان خودم اعتماد دارم اونا بخوان ببرن... بازار میرم پیش مامانم میمونه میرم میام ولی خودم دلم تنگ میشه نمیزارم زیاد بمونه

به منم میگن بچتو نمیذاری جایی بری ما. نگه میداریم. من اصلا دوست ندارم بچموبدم دست اینا چون حواسشون پرته. مامان خودمم شهر دیگس. پیش مامان خودم میموند قبلا تازگیا نذاشتم. من دوست ندارم کلا جایی بذارمش تا خودم وقت دارم چون الان تو سن بدیه و ارامشش بهم میریزه. سوار موتورم دوس ندارم بشه مگه مسافت کم چون خطر داره. در موردسوپر مارکت بردنم اگه پدربزرگش بلده مراقبت کنه ازش ببره عیب نداره اما چیزای ممنوع نخره براش. البته پسر من بابابزرگش بچه بغل کردنم بلد نیست نمیبره. با زنا خوب نیست که بخواد مثلا با عمش بره.

نه نمیذارم
ولی هرروز میبرمش بیرون

سلام عزیزم
من اجازه نمیدم...بچه مو فقط هر جا خودم برم میبرم به کسی هم اجازه نمیدم خوراکی های ناسالم بده به بچه م،دخترم که هشت سالشه هنوزم اگه کسی چیزی بهش بده از من اجازه میگیره که بخوره یا نه

پسرمن فقط بامامان بابای خودم میره بیرون و خونشون میمونه
چون از خانواده شوهرم دوریم پیششون نمیمونه باهاشون جایی نمیره

اصن ربطی نداره، حالا بچه من همش بیرونه، با شوهرم با بابام میره بیرون، تو خونه هم اروم نمیگیره مامانم میگه اژ بس بردنش بیرون اینجوری شده

اجازه نده کسی باخودش جای ببری حق بهت میدم بچه ها خیلی فضولن

گاهی بزار شوهرت ببره خونه مادرش اما بگو خوراکی های مضر اصلا بهش نده یا گاهی بزار خونه مادرت البته اگه مراقب هستن

به نظرم مدل تربیت هرکسی فرق میکنه

نهههههه. یبار گزاشتم رفت خونه پدربزرگش برگشت دیدم مشتش پر قند و نباته. هرچی خورده هرچی هم دستش گرفته آورده انقدبیسکویین وساقه طلایی میدادبچم غذانمیخوردهرچی گفتم ندین براش ضررداره حالیش نشدمنم ازدست بچم کیکشو گرفتم پرت کردم جلوش گفتم آدمویبارمیگن ضررداره ندین. و دیگه تزاشتم بره. یکساله نمیزارم جایی بره. فقط باخودم یابامدرش میبریم خونه جاریم اونم نیم ساعت

خب عزیزم اولا بچت چند سالشه؟
من خودم تو روستا زندگی میکنم و همین یه بچرو دارم بعضی مواقع خونس بعضی مواقع خونه مامانم از صب تا شب بعضی وقتا هم خونه مادرشوهرم عموهاش گاهی سوار موتور میکردنش یا با ماشین میبردنش دور دور وقتی کوچیک بود یا براش بستنی میخریدن الانم اکثرا میره تو کوچه با پسر همسایمون بازی میکنه البه ما همسایه ای نداریم که تو کوچه بشینن در کل خیلی خیلی نباید سخت بگیری که وابسته خودت نشه

بنظرتون کمه؟ همه میگن این نمیره بیرون اینجوریه میگم نوازدیش چی نوازدیشم نمیرفت بیرون منو انقدر اذیت میکرد هربچه ای یه خصلتی داره ديگه من چیکارکنم. اینم بگم من بچم پیشم نباشع اصلا آروم وقرار ندارم انگار یه تیکه از وجودم نیس.

گاهی اجازه میدادم که با پدر بزرگش بره مغازه.
مثلا هفته ای یک بار.
هم بچه دلش خوش میشه هم پدر بزرگ
البته قبلا با پدر شکهرم و پسرم طی کرده بودم که فقط هفته ای یک بار اجازه میدم

سوال های مرتبط

مامان جوجه🐣 مامان جوجه🐣 ۲ سالگی
سلام خانوما
خوبین؟🥹
پسرک من داره خیلی زود بزرگ میشه🥹🥲❤️❤️❤️
میگم سمت ما یعنی کرج،هوا خیلی خیلی سرد شده،جوریکه اصلا نمیشه بیرون موند
از طرفی باد نبودنی هوا کثیفه افتضاح
الان تقریبا یکی دوماهه اصلا نتونستم آریارو خانه بازی یا پارکی چیزی ببرم
حتی پاساژگردی و ایناهم نداشتیم
در حد رستوران و کافه رفتن اونم فضای بسته بوده
چیکارا میکنین تو خونه با بچه ها؟آریا بچه ی بیرونه،خیلی زیاد بیرون بهش خوش میگذره و تو خونه حوصلش سر میره
البته بیشتر حوصله من سر میره،انواع بازی هارو میکنیم تا شب
دیگه واقعا نمیدونم چجوری روزمون رو شب کنیم😁هر بازی ای بگین انجام میدیم
ولی بیرون واقعا یه چیز دیگس،هم حال و هوامون عوض میشد هم خسته میشد وقتی بیرون میرفت
البته من تو خونه از تی وی هم کمک میگیرم واقعا یه سری کارتون هارو دوست داره
بدون تلویزیون دیگه اصلا نمیشه،چون اصلا بچه ای نیست که با یه اسباب بازی مشغول بشه برای مدت طولانی
شما چیکارا میکنین؟🫠
❤️
مامان محمد جواد مامان محمد جواد ۲ سالگی
شبتون بخیر مادرا میخوام تو قضاوت کردن ی موضوع کمکم کنید ببینم کیا با من هم فکرن
سه هفته پیش خونه داداش بزرگم دعوت شدیم شام
سه تا داداش دارم با زنداداش وسطیم از همشون راحتترم
داداش بزرگم طبقه بالای خونه مامانم اینا زندگی میکنن
میرفتیم خونه داداشم پسرم ده سالشه رفت پایین خونه مامانم زنداداش وسطیم تو اتاق خواب مامانم بوده پسرم میره تو اتاق خواب و بعد زنداداشم ب حالت شوخی شلوار خودشو میکشه پایین پشتشو نشون پسر من میده خداروشکر شرت پاش بوده پسر منم میخنده میاد بیرون و بعد با بچه‌ها سرگرم میشه یادش میره ب من بگه بعداز سه هفته دیروز یهو یادش افتاد برا من تعریف کرد من بشدت حالم بد شد و عصبی شدم و واقعا نیت کارشو نفهمیدم و چون از اون شب خیلی گذشته نمیتونم بهش بگم که چرا این کارو کرده چون امکان داره بگه نه من نکردم
و میدونم ک پسر منم دروغ گو اصلا نیست
زنداداشم شیطونه خیلی ولی فک نمیکردم رو پسر من شیطونی کنه
من نمیدونم چکار کنگ همش فک میکنم از روی عقده و دشمنی این کارو کرده