۵ پاسخ

برا ورمت جوراب واریس بپوش منم مث خودت بخاطر ورم شدید و فشار بالا زودتر سزارین کردن ولی تا ده روز جوراب واریس پوشیدم همه ورم هام رفت خوب نیس تا الان ورم داری حتما بپوش جوراب رو پیاده روی کن یکم ورمت رو کم میکنه

منم ورم پا دارم باید بعد زایمان ورم بخوابه ک چرا نخوابیده مال شما😩

برا منم تو بیحسی زدن سوند و اصن نفهمیدم

شکرش

کدام بیمارستان دکتر ت کی بود

سوال های مرتبط

مامان آرتمیس💗 مامان آرتمیس💗 ۴ ماهگی
تجربه زایمان #سزارین 2

پرستارا من و آماده کردن ، یکیشون اومد گفت موهای شکمت رو زدی ژیلت هم همراهش بود😅😅 من چون پایین شکمم رو نمیتونستم ببینم درست نزده بودم که خودش تمیز کرد، بعد لباس ابی بیمارستانی هم بهم دادن پوشیدم و گفتن منتظر بمون برای وصل کردن سوند، حقیقتا سوند وصل کردن خیلی خیلی درد داشت، من دستشویی داشتم که نزاشتن برم و گفتن صبرکن میخاییم سوند وصل کنیم، سوند رو وصل کرد و موفع خالی شدن مثانه ام چنان سوزش و دردی حس کردم که فقط جیغ میزدم😐 حقیقتا خیلی درد داشت. بعدش حالا نه میشد بشینی نه بخابی هیچی، همش حس میکردم الانه که بیرون بیاد و اصلا راحت نبودم باهاش ، بعدشم که اومدن دنبالم و بردنم برای اتاق عمل، همین که در اتاق عمل باز شد و تخت رو به روم رو دیدم پاهام شل شد و لرزید. خیلی اتاق وحشتناکی بود ترس داشت، بعدش یه پرستاری بود توی اتاق عمل خیلی خیلی خوش اخلاق بود کلی باهام حرف زد روحیه داد بهم حواسش بهم بود یکم استرسم کمتر شد وقتی فهمیدم یکی هست کنارم، خلاصه رفتم روی تخت نشستم منتظر دکتر بیهوشی، دکتر اومد که آمپول بی حسی رو بزنه بهم همش میترسیدم درد داشته باشه صدبار از پرستار پرسیدم درد داره یانه🤣 که البته اصلا درد نداشت درصورتی که من خیلی از امپول میترسیدم یکم طول کشید زدن آمپول ولی زیاد درد نداشت
مامان Ariya🤍🧸🍯 مامان Ariya🤍🧸🍯 ۱ ماهگی
مامان همتا مامان همتا ۳ ماهگی
تجربه سزارین (2)
بعد من تو بچگی عمل قلب داشتم واسه همین دکتر گفت باید وایستیم تا متخصص قلب بیاد یه اکو قلب انجام بدیم .تو همین حین ۲تار به زور اومدن من و معاینه کردن و با همین معاینه درد کمرم گرفت .دیگه دکتر قلب اومد و اکو کرد گفت همه چی خوبه و با همون دستگاه یه سونو کردن که دیدن بچم هنوزم بریچه .بعد دیگه دکتر گفت کاراشو بکنید تا بریم اتاق عمل .دیگه اومدن سوند و برام وصل کنن اولش خیلی ترسیدم که خانومه گفت خودتو شل کن و نفس عمیق بکش همین کارو کردم و برام وصل کردن و اصلا درد و اینا نداشت فقط یه حس چندشی داشت همین
بعد که سوند و وصل کردن گفتن پاشو بریم اتاق عمل منم هی ترسم بیشتر و بیشتر می‌شد پاشدم بشینم رو ویلچر که سرگیجه داشتم و حالم خیلی بد بود و شب تولد امام علی من رفتم اتاق عمل همش میگفتم یا امام علی خودت برام پدری کن یا امام علی خودت مراقب دخترت باش 🥲
دیگه بردنم اتاق عمل و چندتا سوال پرسیدن و من و بردن اتاق عمل و رو تخت نشستم و مرتب هی فشارمو چک میکردن که رفت رو ۱۶ پرستارا و دکترا خیلی خوب بودن حرف میزدن باهام‌که استرسم کم بشه
مامان فندوق ها🩷 مامان فندوق ها🩷 ۱ ماهگی
دوستای گل من ۱۲هم چهارصبح اورژانسی رفتم اتاق عمل
اول سوند وصل کردن که من خیلی وحشت داشتم ولی اصلا درد نداشت اصلاااا
بعد لباس پوشیدم نشستم ویلچر رفتیم اتاق عمل
نشستم روی تخت .دکتر بیهوشی اومد امپول بی حسی بزنه .اونم خیلی راحت بود.امپول رو زدن سریع خوابیدم رو تخت خیلی زود بی حس شدم.یه پرده کشیدن جلو چشام و شروع شد.....
فقط تکون خوردنو حس میکردم من خیلی استرس داشتم که لرزم گرفت ولی بعدش پشیمون شدم که چرا الکی استرس داشتم چون واقعا استرسم الکی بود
بعد بدنیا اومدن بچه ها و تموم شدن عمل چندنفری منو گزاشتن رو یه تخت دیگه و بردنم بخش.
بخش هم چندنفر اومدن باز گزاشتن رو تخت بخش و تمااااام.درد بعد بی حسی هم بنظرمن غیرقابل تحمل نیس.واسه من که خیلی حساس بودم رو دردام با یه شیاف و امپول مسکن حل شد
.بعدشم اگه درد داشته باشی بهت هر شیش ساعت شیاف میدن.من کلا یبار گزاشتم یبار مسکن تزریق کردن همین.تا الانم حتی یه قرص مسکن هم نخوردم....خداروشکر خیلی خوب بود .الان فقط بلندشدن و نشستنم یکم سخته
مامان جوجو(پارسا) مامان جوجو(پارسا) ۳ ماهگی
#زایمان سزارین ، خب مامانا نوبتی ام باشه نوبت تعریف تجربه زایمانمه. اقا ما دیقه ۹۰ تصمیمون سزارین شد، چون قبلا سابقه ترمیم داشتم راجت نامه رو ۳۹ هفته گرفتمو ۲۵ام رفتم بستری بشم، دکترم بتول ساعدی بود نامه رو داد بهم و رفتم از استرس داشتم میمردم چون دکتر گف برو موسی بن جعفر چون ممکنه بنت الهدی قبول نکنه نامه رو منم تا لحظه ای ک بستری شدم همش باید جواب پس میدادم ب این و اون ک چرا ترمیم شدی مگ زایمان داشتی؟ از این قبیل حرفا ، تااین ک تموم مراحل تموم شد و بستری شدمو انژیوکت وصل کردن، و هرچی اصرار کردم ک سوند رو توی بی حسی وصل کنن چون بد شنیده بودم ازش قبول نکردنو گفتن نمیشه مابین حرفام بگم بی نهایت پرسنل بی تربیت و پررویی داشت بیمارستان البته بعضیاشون ب معنای واقعی فرشته بودن، شانس من اونی ک سوند وصل میکرد خیلی مهربون بود اما اونی ک کارای انژیوکت و دیگه رو انجا میداد انقدرررر بی تربیت بود ک باهاش درگیر شدم .. خلاصه بریم ادامه سوند، پرستار مهربونه سوند رو وصل کرد خیلی اروم و دقیق اما بازم انقدرررر اذیت کننده بود ک اشکم اومد و گفتم خداروشکر که من زایمان طبیعی رو بیخیال شدم یه سوند نتونستم بعد چجوری معاینه و.... رو تحمل میکردم، خلاصه نمیتونستم راه برم گریه ام میکردم ولی خداروشکر تا سوند وصل شد سریع بردن اتاق عمل و با اون سوند زیاد معطل نشدم، توی اتاق عمل دکتر بیهوشی خیلی مهربون و دکترخودم بودن صحبت کردیمو احساس کردم بدون این ک بپرسن میخوان بیهوش کنن گفتم من نمیخوام بیهوش بشم ، و دکتربی حسی قبول کرد و بی حسم کرد همونجوری ک باهام صحبت میکرد امپول بی حسی رو برام زد چقد میترسیدم چون انقد بد گفته بودن ک حد نداشت ادامه پیام بعد....