۵ پاسخ

عزیزم اصلا استرس نداشته باش .خدا بهت توانشو میده .من از روز اول هیچ کمکی نداشتم خودم با بخیه پا میشدم کارام میکردم .ب بچمم میرسیدم.تازه ی بچه ۳ساله هم دارم

مامان من میخاد بیاد پیشم میگم تونیا خودم میام چون میدونم وقتی بره انگار همش جلو‌چشممه

و منی ک همیشه تنها بودم و الانم با سومین بچه
چیزی نمیشه عزیزم توکل برخدا

درکت میکنم ولی خب درست میشه چندوقت پیشت بوده بهش عادت کرده بودی
منم وقتی مامانم میاد پیشم وقتی میره همین حال شما رو دارم خیلی سخته

منم همین بودم روزی که مامانم رفت دنیا آوار شد رو سرم فقط گریه میکردم داغووون بودما. ولی به مرور زمان خوب میشی نگران نباش

سوال های مرتبط

مامان زارع کوچولو مامان زارع کوچولو ۵ ماهگی
مامان نی نی ناز🤍 مامان نی نی ناز🤍 ۱ ماهگی
دیگه ۴۰روز بچم شده باید برم خونه خودم‌تا حالاشم شوهرم کلی غر به جونم زده بریم خونه بسه دیگه ولی من میترسم از پسش برنیام کلا از تنهایی با بچه میترسم
اینجا خونه‌مامانمم سرم شلوغ بود کمتر فکروخیال میکردم میترسم برم خونه دوباره حال روحیم بد شه
از طرفی همینکه صبحا مامانم یکم بچه رو‌داشت با خیال راحت یکم میخوابیدم جون میگرفتم
هنوز باورم نشده مادر هستم
گاهی وقتا انگار دلم میخواد فرار کنم از طرفیم تا دوساعت از بچم دور میشم دلم تنگ میشه
نمیدونم حالم چجوریه
فکرای مسخره میاد سراغم
اینکه دیگه رابطم مثل قبل نیست با شوهرم حتی وقت نمیکنیم همو بغل کنیم
یا فکر میکنم پسرم تو آینده تنهام میزاره میره پی زندگیش من تنها میشم بعد ته دلم میگم اگه دختر بود پیشم بود نمیرفت
یا میگم اگه بزرگ شه تا دیروقت بیرون باشه من از استرسش چیکار کنم
یا میگم اگه خدای نکرده بخواد دنبال چیزای بد بره
انقدر فکرای مسخره دیگه میاد به ذهنم و یهو تپش قلب میگیرم
اینجا خونه مامانم چون اکثرا بقیه میان کمتر فکر میکنم یا یجورایی به فکرام پرو بال نمیدم ولی آخه تا کی اینجا باشم شوهرمم حق داره هرکسی خونه خودش راحتتره ولی همین الانشم تا نیم ساعت با بچه تنها میشم میترسم