۲ پاسخ

مامانا من رفتم سونگرافی حامله پوچ مولاردارم ایا خطری دارد باید کورتاژبشه کسی به مولار گرفتارشده توبارداری خطری دارد جواب بدین لطفا

چیزی نمیشه نگران نباش. اما برا خوابیدنش حتما بهداشت خواب رو رعایت کن.
از یک ساعت قبل نور خونه کم بشه، از دو الی ۳ساعت قبل تی وی روشن نباشه و گوشی هم ب هیچ وجه نبینه، بازیهای هیجانی از دوسه ساعت قبل ممنوعه،شکلات از ۶ عصر نباید بدی، ۲ یا۳ ساعت قبل خواب باید شامشو خورده باشه، و در اخر بعد از مسواک و جیش، باید توی رختخواب بره و با نوازش و ماساژ خواب رو القا کنی بهش

سوال های مرتبط

مامان امیرسینا مامان امیرسینا ۲ سالگی
سلام دیشب پسر دو سال و نیمه توی خواب گریه شدید کرد و خواستم بغلش کنم نگذاشت بعد گفت نمی‌خواد بخوابه و چراغ روشن کنم و موتور سواری کنیم یعنی سوار سه چرخه اش بشه ساعت حوالی چهار صبح بود یه کم بیدار بودیم و هی اینو می‌خوام و اونو می‌خوام منم دستش دادم تا اینکه دوباره یه جیغ بدحوربلند و وحشتناکی زد رفته بود کنار پنجره اتاق و بیرون نگاه میکرد نمی‌دونم چی دید اونجا منم از صدای جیغ ممتد پسرم بدجور ترسیدم هرچی ازش پرسیدم چی شده چی دیدی هیچی نگفت فقط مربع و گریه و بعد گفت که ویژه ویژه یعنی سوسک روی من حرکت می‌کنه آنقدر میترسید که اصلا نمی‌خواست پاشو زمین بذاره و چراغ روشن بود تا هفت صبح بیدار بود و بعد خوابش برد البته تو اتاق خودش نه که خواستم ببرم اتاقش با همون حالت خواب و بیداری مقاومت میکرد نمی‌خواست تو تخت خودش بخوابه و میترسید من صبحش دعواش کرده بودم شدید سر اینکه با مداد چشم های من که بارها از ش خواسته بودم بهشون دست نزنه روی فرش رو نقاشی کرده بود نمی‌دونم چیکار کنم میترسم در آینده رو روانش این ترس و پانیک آتاک تاثیر بدی بذاره عذاب وجدان داره میکشدم
مامان جوجه طلایی🐥 مامان جوجه طلایی🐥 ۲ سالگی
سلام خانما فوری میشه جواب بدید؟
خونه پدرشوهرم اینا بودیم بچه های جاریمم بودن داشتن بازی میکردن کارت بازی
بعد هی از دست دختر من قایم میکردن دختر منم میخواست بازی کنه هی جلب توجه میکرد کسی محلش نمیداد خودم هی باهاش بازی کردم حواسشو پرت کنم ولی دلش پیش اونا بود
بعد داشت رد میشد دخترم اومد روی پای دختر عموش وایستاد اینم یهو گفت واااای پام بچمم ترسید یهو یکم به جان خودم آروم موهاشو کشید این دختر جاریمم شروع کرد به شلوغ کردن و جیغ و گریه کلا عادتش همینه خلاصه من معذرت خواهی کردم و بوسش کردم یهو دیدم جاریمم با حرص و اومد دخترشو صدا کرد گفت چیشده گفت آوین موهامو کشید گفت پاشو بیا خونه خودمون منم بلند شدم اومدم خونمون الان شنیدم جاریم داره داره تو راهرو دم در خونه پدرشوهرم اینا داد و بیداد میکنه جیغ و داد که چرا بچمو موهاشو کشیده آوین من داره جیگرم آتیش میگیره نمیتونم تحمل کنم من نرفتم پایین خواستم برم اون یکی برادر شوهرم جلومو گرفت که نرو گفتم برم براش توضیح بدم گفت ولش کن اون الان عصبانیه بدتر میشه
حالا فکرم بدجور درگیره اون اومده داد و بیداد میکنه من نرفتم الان فکر میکنه حق با اونه و منم ترسیدم
باید چه رفتاری میکردم؟
دختر اون ۱۰ سالشه دختر منم ۲ سال ۴ ماهشه