۴ پاسخ

شاید بخاطر اینکه سختیایی که مادرت کشیده رو الان درک میکنی ، من خودمم همینجور بودم چون از یه دختر لوس و نازدونه الان تبدیل شدم به یه مادر که مسئولیت یه نفر دیگه گردنمه واقعا حس عجیبیه ،هورمون ها غوغا میکنن

عالی

منم همینجوری بودم. وقتی از پس کارا بر نمیومدم گریه م میگرفت. برنامه ریزی کردم اولویت بندی کردم و بعضی کارا رو به همسرم سپردم تا درست شد.

مامان من از روز ۴ رفت با قهر
قهری که ما توش دخیل نبودیم و من روی پای خودم وایسادم

سوال های مرتبط