من یه بلایی سر خودم میارم حالا ببینین😡اقا هیچ کمکی تو نگه داری بچه نمیکنه هیچ اسم دخترشم میخاد بذاره جانسا اسم پسرشم هیچ نقشی من نداشتم بعد برگشته به من میگ نرگس خانومم بیا بچه دومم اقدام کنیم منم گفتم به من چه وقتی راجب اسم هیچ مشورتی نمیکنی باهام و کمکم نمیکنی خودت برو حامله شو بزا

منم شوهرم تو نگهداری بچه کمکم نمیکنه فقط شب که میاد یه نیم ساعتی باهاش فوتبال بازی میکنه و تمام
اسم پسرمم خودم انتخاب کردم بهشم نگفتم چه اسمی میخوام بزارم تا چند روز قبل از زایمانم بهش گفتم من فلان اسم انتخاب کردم برا پسرمون

شوهر منم کمک نمیکنه تادمیدم دسش یه ضربه میخوره اخرم دعوا میشه

وای بچه دوم نیاریاااا،منم همینم روزی ۳۰ ثانیه ام نگهش نمیداره حتی نگه نمیداره ی ظرف بشورم اسم بچه دوم میاره جوری دعوا راه میندازم که سکوت میکنه ول کن بابا بچه دوم کسی میاره که شوهرش کمکش کنه نه بار همه چی رو دوش مادر باشه

منم همیشه تنهابچه رونگهمیدارم اصلا کمک نمیکنه

شوهر منم هیچ‌کمکی تو بچه داری نمیکنه
اما کارای خونه رو‌میکنه
میگم کارای خونه ب چ دردم میخوره بیا بچه رو نگه دار باز میره کارای خونه

منم اسم پسرم شوهرم انتخاب کرد قرارمون این بود دختر بود من اسم بزارم پسر بود شوهرم ک شانس شوهرم گرفت

منم همیشه تنهام

برا منم اینطوره همش تنهاااا

به اعصاب خودت مسلط باش خواهر😐😐
اون اسمی که تو دوستداری رو مقاومت کن کوتاه نیا 😐😐

حخخ دقیقا منم شوهرم رستارپ دوست داشت منم اوایل دوست داشتم ولی چندتا دیگه میخاستم که نذاشت بزارم همیشه تو‌دلم موند