۱۶ پاسخ

راه حل منطقی که زود به جواب برسه این هست که یک روز که حالش خوب بود و قبلش باهم بازی کرده بودین و مطمئن بود مامان دوستم داره بشینی باهاش حرف بزنی
جدی ولی مهربون
که دخترم بهتره یه برنامه بنویسیم که طبق اون من و تو کارامون رو انجام بدیم
برنامه برای هر دوتاتون نوشته میشه
یعنی از ساعت فلان تا فلان مامان اشپزی میکنه دختر مشقاشو مینویسه
از ساعت فلان تا فلان مامان این کار دختر فلان کار
ساعت ها رو زیاد بگیر که وقت کم نیاد
بعد شرط کنید که فقط تو همین ساعت باید کار رو انجام بدیم اگر انجام ندادیم دیگه سوختیم تو اون مرحله و باید بریم مرحله بعد و دیگه امتیاز نمیگیریم تازه تنبیه هم در پیش هست
مثلا مامان اگر غذا درست نکنه اون شب باید از پول خودش از بیرون غذا بگیره
یا اگر دختر مشقاشو ننویسه فردا مبره مدرسه و خجالت زده میشه پیش بچه ها
یا اگر اسباب بازی هاشو جمع نکنه دیگه حق نداره بهشون دست بزنه و زیر دست و پا خراب میشه
حتی اگر وسط هال بود مثلا پاتو بزار روی عروسکش که میدونی خیلی خراب نمیشه رد شو
بزار ببینه که برات اهمیت نداره
شب هم حتی جمع نکن
بمونه تا فردا ساعت بازی

توی یک هفته جواب میده
فقط باید کل اعضا خانواده هماهنگ باشن
و خودت هم کم نیاری

پیامت رو خوندم حس کردم خودم نوشتمش
چون دقیقا پسر منم همینه
هرچی میگم میگه یکم دیگه!
خونه رو میترکونه، اصلا توی اطاقش بازی نمیکنه. بعدهم باهم جمع میکنیم نهایتا نیم ساعت مرتبه باز میترکونه

ببین ازش بخواه باهات و کارا همکاری کنه اینطوری باعث میشه کم کم مسئولیت پذیر تر بشه
مثلا بگو مامان بیا کمکم کن با هم کیک درست کنیم ،
یا بگو بیا اصلا با همدیگه اسباب بازی ها رو جمع کنیم بهش نگو جمع کن
بیا تکالیف تو بنویس بعد با هم یه کم بازی کنیم
بیا من غذا میکشم تو کمکم کن سفره رو مهم کن
حالت مشارکتی باشه کم کم به مرور بلند میشه
بعدا بگو دوست داری فلان فیلم و ببینی بیا زود مشق ها تو بنویس تا وقت داشته باشی با هم فیلم ببینیم
یا بگو کاراتو انجام بده اگر وقت اضافه آوردیم با هم بریم پارک

زرگل بیا برات ایستاده دست بزنم
تو بچه خوبی تربیت میکنی
یه دختر مسئولیت پذیر و کاردان
کسی که بلده تو هر موقعیتی چکار کنه
پدرمادر های الان همه بچه ها رو بی مسئولیت و نابلد بار میارن چون فکر میکنن ما همه کارهای بچه رو انجام بدیم نکنه بهش فشار بیاد

زری الان هرجور رفتار کنه دیگه تغییر نمیکنه
شده بادعوا یا تهدید یا جمع کردن وسایلاش

دخترت خیلی هم خوبه پسر من ن تنها کمک نمیده بلکه میگه باهام بازی کن همین دیشب باهاش بازی نکردم کلی ناراحت شد و میگه تو اسباب بازی هام جم کنم من همش بخاطر یکم ضعیفه ولاغره کار جلوش نذاشتم الانم باردارم

بابا بچس چه انتظاری داری ازش

همه اینجورین همه فقط قانون بزار مثلا اتاق پسرم در حد انفجار بود بعداظهر بهش گفتم تا جمع نشه نمیزارم کارتن ببینی واقعا هم‌نمیزارم ...نصفه جمع کرد گفت مامان بزار کارتن ببینم جمع کردم..گفتم بیام اتاقت ببینم الکی گفتی یا همه جمع نشده باشه اجازه نمیدم اصلا کارتن ببینی تند تند دیدم رقت داشت باز بقیه رو جمع میکرد😀😀فقط قانون تحریم ..ترامپ

همه بچهها اینجورن هیچ خوته عاجز نکن

بنظرم این جمله اخرت اصلا درست نبود اصلا ب کاربردنش هم انرژی های خوب رو ازت میگیره اکثر بچه ها توو این سن همین میشن متاسفانه اقتضای سنشون هست پسر منم هرچی بهش میگیم میگه چشم ولی انجام نمیده گفتم بگذره زمان درستش میکنه

دختر منم همینه اصلا جمع نمیکنه ماها هم کم حوصله شدیم

احتمالا کم خون شدی کپسول ففول خیلی خوبه برات
باهاش قاطع حرف بزن بگو اگه جمع نکنی دیگه حق نداری بیاری تو هال
اولش خودت کمکش کن باهم جمع کنید

دختر منم تازه شش سالش شده بچه هست گاهی هیچ کار نمیکنه گاهی هندونه زیر بغل میزنم دیوارم جا به جا میکنه

دخترررررررمممممم.ولی من میگم گناه داره بعداشوهر میکنه گرفتار میشه بالاخره.بزار الان عشق وحالش بکنه پیش من

دقیقا تو شیش سالگی این کارارو انجام میدن تا هفت ادامه داره

وایسا یکم دیگه میام میگمت چکار کنی🤣

سوال های مرتبط

مامان پویان جان و 🫄 مامان پویان جان و 🫄 ۶ سالگی
سلام میشه لطفا یه راهنمایی کنید و کار درست چیه؟ یه همسایه داریم پسرش یه سال و نیم از پسر من بزرگتره، مغازه شون و خونه مادربزرگ مادری این پسر بچه روبروی خونه ماست و خونه خودشون کوچه کناری خونه ماست، بعد اون به خاطر مغازه شون خب هر روز دم در مغاره شون و خونه مادربزرگشه،بعد اون دورش شلوغه و پسر دایی دختر دایی دختر خاله و پسرخاله و کلی هستن دورش، مادرشم همش تو کوچه ست و باهمه سلام و علیک، پسر منم 24ی لای در وایمیسته که اون پسره که اسمش امیر عباسه رو ببینه و هی پشت سر هم صداش میکنه که بیاد باهاش بازی کنه، البته فک کنم اینکه پسر من تنهاست بی تاثیر نیست و من و باباش هم کلی باهاش وقت میگذرونیم و بازی می‌کنیم ولی اصلا بیخیال اون پسره نمیشه و هی میره امیرعباس امیرعباس صداش میکنه، اونم گاهی میاد باهاش بازی میکنه وقتایی که دورش خلوت باشه و گاهی هم میگه نه نمیام و نمیدونم مامانم نمیذاره و این، بعد پسرم گریه میکنه که نمیاد باهام بازی کنه، هر چی هم میگم دیگه صداش نکن ولش کن وقتی نمیاد و نمی‌ذارن چرا هی صدا میکنی ولی این بچه من اصلا و ابدا حرفمونو گوش نمیده و یه ذره رفتارای اونا روش تاثیر نمیذاره و بی عاره، خیلی این موضوع اذیتم میکنه که اینقد این پسر من آویزون اونه و هیچی از جانب اون بچه و مادرش بهش برنمیخوره، باباش از سرکار میاد دنبالش اون ساعتا که بیا ببرمت پارک، ببرمت بیرون و یا پیش خودم، ولی بودن و موندن و منت کشی اون پسره رو ترجیح میده
مامان پویان جان و 🫄 مامان پویان جان و 🫄 ۶ سالگی
پیرو تاپیک قبلی،بماند که چقد اون پسره امیرعباس به بچه من نه گفته و گفته نمیام و مامانم نمیذاره، یه روز یکی از همکلاسی های پسرم اومده بود دم خونه مون با پسرم بازی کنه، بعد پسر منم دیگه رفته پیش دوستش، این امیرعباس هم بهش برخورده و رفته به مامانش گفته پویان بیشتر با امیرعلی همکلاسیش هستش تا من،بعد که همکلاسی پسرم میره، پسرم همین امیرعباس همسایه مونو صدا میکنه ولی مامانش نمیذاره بیاد میگه اون موقع که رفتی با همکلاسیت فکر الانو میکردی 🙄🙄 اینارو امروز مامانش خودش بهم گفت، نگا توروخدا چیارو یاد بچه شون میدن و کینه و دشمنی رو، بعد اون پسره اینقد به حرف مامانش گوش میده که حد نداره ولی بچه من مارو به هیچی حساب میکنه، من وقت نکردم همون لحظه جوابشو بدم چون بچه نوزادم تو خونه بود و تنها، حالا به نظرتون به مامانش بگم ازت ناراحت شدم که بچه تو شیر میکنی که سمت بچه من نیاد چون یه بار بهش گفته همکلاسیم اومده، اینهمه خودتو و بچه ت به پسر من نه گفتین و گفته نمیاد، میدونید عادت کردن از بس بچه ساده من رفته سمتشون و صداشون میکنه،
بگم به مادره یا نه اصلا اهمیت ندم و به روی خودم نیارم؟
متاسفانه هر چی به بچه م میگم نرو سمتش، صداش نکن انگار به دیوار میگم
مامان تاج سرم مامان تاج سرم ۵ سالگی