۷ پاسخ

عزیزم چقدر ماساژ سینه دادی؟ چقدر بعدش دردت شروع شد؟

از دکتر راضی بودی عزیزم.آخه دکتر منم فرشچیان هستن؟یکم بداخلاقه دو دلم برم پیشش یا نه؟

مبارک باشه عزیزم خدا نینیتو واست حفظ کنه

اره چون بی حس بودی نمیشد زور بزنی نتونستی همکاری کنی...

عزیزم هزینه بیمارستانت کلا چندشد؟ با همون ماماهمراه و امپول بی دردی؟
ماماهمراهت فامیلش چی بود راضی بودی ازش؟ چون من میخوام همین بیمارستان برم با دکتر افتخارزاده

آمپول بیدردی رو برای همه میزنن؟

کدوم بیمارستان و کدوم دکتر بودی

سوال های مرتبط

مامان کارن 🩵 مامان کارن 🩵 ۱ ماهگی
مامانا بلاخره می‌خوام تجربه زایمانم و بزارم
زایمان طبیعی
من چهل هفته تمام کردم که بخاطر اینکه حرکات بچه کم شده بود احتمال داشت مدفوع کنه منو بستری کردن ساعت ۱۰ شب من بستری شدم آن موقع ۳ سانت بودم من چون ماما خصوصی گرفته بودم اجازه میدادن همسرم هم بیاد پیشم همسرم آمد ماما برامون آهنگ گذاشت شمع و عود روشن کرد برق خاموش کردم از اتاق رفت بیرون آنقدر بوی خوبی گرفته بود اتاق اصلا دردا یادم نمی آمد 😂😂
تا ساعت ۳ شب همسرم پیشم بود بعد ماما گفت باید بره موقع که میخواست بره دلم میخواست گریه کنم 😂
ماما دوباره منو معاینه کرد گفت پنج سانتی و کیسه ابم و پاره کرد
من دردام شروع شد دردای غیر قابل تحمل آنقدر فکر می کردم الان میمیرم از درد ساعت پنج صبح معاینه کرد ۷ سانت بود که تو اون لحظه‌ دردام خیلی زیاد بود و حالت تهوع هم گرفته بودم که ظربان قلب بچه رفت رو ۹۰ آمدن بهم گاز بی دردی و اکسیژن وصل کردن و تا ساعت یه ربع۶ که شدم ۱۰ سانت و از ساعت یه ربع۶ تا یه ربع هفت همش زور میزدم و آخرش دیگه اصلا انرژی نداشتم که زور بزنم تا رفتن دستگاه بیارن ماما آنقدر شکم منو فشار داد که کارن من ساعت به ربع هفت به دنیا آمد چون پسر بجای اینکه با سر بیاد با صورت آمده بود سرش حالت گرفته بود یکم ترسناک شده بود که دکتر اون خودش خوب میشه و تا دو روز خوب شد
اینم از تجربه من همه رو یه جا نوشتم دیگه اگه سوالی داشتید بپرسید ؟
مامان مرسانا مامان مرسانا ۱ ماهگی
دومین متن
بعد از ترکیدن آماده شدیم رفتیم بیمارستان بدون کوچکترین دردی که واقعا خودم میترسیدم هی دعا دعا میکردم که درد بیاد ولی اصلا انگار نه انگار تو طول مسیر ازم چند باری آب به اندازه زیاد ریخت تا برسم بیمارستان رسیدیم و بستریم کردن بیمارستان بهارلو تهران یه اتاق بردن که فقط خودم بودم آوردن بهم سرم وصل کردن و یه آمپول هم از کنار پام زدن و چند تا آمپول هم به سرم ساعت ۱۲:۳۰ بستری شدم تا ساعت ۱:۳۰ تو اتاق تنها حوصلم سر رفت هیچ دردی هم هنوز نیومده بود به ماما گفتم میشه مادرم بیاد حوصلم سر رفت رفت گفت مامانم اومد با آبمیوه و خرما که از قبل گفته بودم بگیرن بعد آروم آروم دردام شروع شد چون مادرم کنارم بود دیگه ماما نموند پیشم می‌رفت چند دقیقه یه بار میومد سر میزد بودن مامانم خیلی خوب بود تا دردام شدید شد ماما گفت برو به شکم و کمرت آب بگیر که این کار خیلی خوب بود درد رو کمتر میکرد با زیادشدن دردام چون از قبل درخواست اپیدورال کرده بودم معاینه کرد گفت فعلا ۳ سانتی باید تا ۵ برسی تا بگم دکتر بیاد بزنه با سختی و تحمل درد زیاد به ۵ رسیدم گفتم بگو بیاد دکتر بزنه که گفتن دکتر تو اتاق عمله گفتیم بیاد دوباره یک ساعت درد افتضاح کشیدم تا دکتر اومد معاینه کرد گفت ۷ سانتی دیگه نمی‌زنم خون ریزی داری شدید وضعیت بچه هم خوب نیست حالا بچه هم نیومده بود جلو هی موقع دردام گفتن زور بزن تا بچه رو بکشیم بیاریم جلو سخت بود ولی خدا کمک کرد از پسش بربیام حدود نیم ساعت تلاش کردن تا بچه رو بیارن جلو بعدش بچه اومد بیرون خدا رو شکر بعد از اومدن بچه تمام دردا تموم شد چون از زایمان قبلیم تا الان ۱۰ سال گذشته بود سر اون خیلی سخت شد و
مامان نهال مامان نهال هفته سی‌وهفتم بارداری
پارت دوم زایمان زودرس اول #

وقتی دیدم ترشحاتم خونی هست رفتم بیمارستان ثامن ماما اومد بالا سرم گفت چیزی نیس طبیعیه فقط یک امپول پرولوتن ۲۵۰ داد گفت اینو بزن خوب میشی ساعت ۹ صبح بود . همون روز تعطیلی بود تا امپولو پیدا کردم ساعت ۱۰ شب شد و دردام بیشتر شده بود . دوباره رفتم بیمارستان ثامن که امپول رو بزنم گفتم دادم گم میشه گفت اگه گم شد که خوب اگه نشد بری بیمارستان دولتی چون دستگاه دارن . اومدم خونه دیدم دردام داره بیشتر میشه تا ۲ شب تحمل کردم دیدم دیگه نمیشه رفتیم بیمارستان امام رضا اونجام تا بستریم کردن همش میگفتن بچه ها زنده نمیمونن . خوب بلاخره ساعت ۳ شب متو بردن بخش زایشگاه بهم سرم زدن دردام گم شد دقیق ۲۴ هفته و ۵ روزم بود . دکتر گفت اگه بتونیم دردت رو کم کنیم که یک هفته دوام بیاری بری تو ماه ۷ بازم خوبه . خوب بلاخره دردام گم شد ولی دهانه رحمم باز شده بود دیگه . خوابم برد همه چی خوب بود تا فردا ساعت ۵ بعداز ظهر که اخرین بار دستشوییم گرفت بهم لگن گذاشتن . دیدم یه چیزی مثل توپ تو واژنم هست دکتر رو صدا کردم معاینه کرد گفت اووووه یک بچت اومده بیرون تو واژنت
مامان فندق.کوچولو مامان فندق.کوچولو ۱ ماهگی
#زایمان طبیعی ۲
من ساعت یک شب بستری شدم و درد هام با آمپول فشار شروع شد( که البته سرم هست ) ... من هیچ درد زایمانی نداشتم ودهانه رحم یک سانت بود و سر بچه به خاطر بزرگ بودن درست وارد کانال زایمان نشده بود ... تا صبح همه چی خوب بود بهم چند تا قرص دادن و چون کیسه آب سالم بود درد زیادی حس نمیکردم ... ساعت ۱۲ صبح پزشکم اومد و کیسه آبم پاره کرد و بهم گفت ۱۸ ساعت دیگه معلوم میشه طبیعی یا سزارین هستی اگه توی این زمان دهانه رحم ۴ سانت شد طبیعی و اگر نه که سزارین ... یکی از ماما ها بیمارستان بهم گفت اگه دوست دارم میتونه ماما همراهم شه و من هم قبول کردم ... و از اون موقع باهام ورزش های زایمان و کار کرد ، گل مغربی برام گذاشت که تا شب از یک سانت رسیدم دو نیم سانت ... چون من هیچ دردی از خودم نداشتم و همش کار آمپول فشار بود دوز دارو بردن بالا از دوز دارو رسید به ۲۴ قطره در ساعت هر ۵ دقیقه درد کل شکممو می‌گرفت و اصلا نمیتونستم بخوابم ... با کمک ماما حدود یک ساعت از ۹ تا ۱۰ شب خوابیدم ... از ده به بعد پاشدم دوباره به ورزش کردن ... یکی از ورزش ها که خیلی خوب بود مدل دسشویی ایرانی یا اسکات زیر دوش آب گرم بود که هم درد و کم می‌کرد و هم سر بچه یکم اومده بود پایین ... دیگه صبح شده بود حدود ساعت ۵ که باز معاینه کردن و شده بودم ۴ سانت اما دیواره رحم همچنان سفت بود. معاینه توی بیمارستان خیلی با معاینه مطب فرق داشت توی مطب پزشک با آرامش و آروم اینکارو میکنه اما تو بیمارستان ماما با وحشی گری این کارو میکنه تا دیواره رحم تحریک شه
مامان دختر کوچلو مامان دختر کوچلو ۲ ماهگی
قسمت دوم تجربه زایمان طبیعی:
رفتم تو اومدن نوار و قلب و امپول فشار زدم درد هام اومد یکم تو توپ نشستم دیدم نه خیر اذیت میشن درد هام هم قابل تحمل بودن به خصوص وقتی زیر اب گرم مینشستم رو توپ با اب گرم خیلی خوب بود
فقط وقتی درد هام میومد حالت خواب میرفتم با زور چشامو باز میکردم که ورزش کنم
دکترم اومد معاینه تحریکی کرد برا باز شدن دهانه رحمم تو ۳ساعت پنج سانت باز شد دهانه رحمم بعدش دیگه رو توپ نشستم اب گرم گرفت رو رو کمرم منم توپ میرفتم
خلاصه به جایی نرسید که ماما بخواد ماساژ بده و..
نمیدونم یهو فقط دیدم بهم فشار میاد حس کردم دسشویی دارم نشستم وسط حموم زور دادم زور دادم وقتی دیدم فشار زیاد شد ماما خصوصی هم برا چند لحظه بیرون بود صداش زدم اومد معاینه کرد و چشاش اینجوری شد 😳
گفت افرین زور بده منم نفسمو حبس کردم و زور دادم با تمام وجود فک کنم زور چهارم پنجم بود البته بگم منم یکم اروم زور میدادم اخراش دیدگه محکم و خوب زور دادم و نفهمیدم اصلا چی شد چون لگنم اماده اماده بود و منی که تو رابطه اذیت میشدم اصلا نفهمیدم چجوری دخترم پرید بیرون 🤣
و گذاشتن رو شکمم
مامان امیر محمد مامان امیر محمد ۱ ماهگی
☆پارت ۳☆
ساعت ۷(۱۹) بود دوباره از اون قرصهای بدمزه دادن بهم وگفتن پاشو ورزش کن منم هنوز دردی نداشتم سرحال بلند شدم برای ورزش بعد نیم ساعت دوباره رفتم رو تخت دستگاه nstوصل کردن ساعت ۸ (۲۰)بود دکتر اومد برای معاینه منم اولین بارم بود خیلی وحشتناک بود گفت فقط به اندازه ی انگشت باز شده در حین اینه که دکتر داشت میرفت گفت باید تا ساعت ۴ صبح بچه بدنیا بیاد من دوباره خوابم برده بود ساعت ۱ بود بیدار شدم بهم دوباره قرص دادن گفتن بلند شو ورزش کن از تخت اومدم پایین رفتم دستشویی دیدم داره خون میاد اولش ترسیدم ولی بعد ش با خودم گفتم زایمان همین رفتم ورزش کنم دیدم قطره قطره آب داره میرزه کیسه اب پاره شده بود یه خانمی داشت زایمان میکرد کلی جیغ می‌کشید واییییییییییی خیلی ترسناک بود منی که تا حالا تنها نبودم اونجا تنها بودم و قرار بود درد بکشم خلاصه پرستار یه تلفن آورد گفت همسرت با شوهرم حرف زدیم من اون گوشی نگهداشتم هر ۱۰ دقیقه همسرم زنگ میزد از حالم با خبر میشود در حین اینکه داشتم ورزش میکردم احساس کردم یه چیز اومد لای پام اونجا سریع جیغ میزدم (پرستار بیا ) ماما اومد نگا کرد گفت چیزی نیست فقط ترشح دوباره معاینه کرد گفت ۳ سانتی و دستگاه هارو وصل کرد رفت ساعت ۳نیم بود اومد دستگاه هارو باز کرد گفت بلند شو ورزش کن منم اومدم پایین هم میترسیدم هم درد داشتم .داشتم گریه میکردم که یه مامای مهربون اومد از حالم با خبر شه دید من دارم گریه میکردم منو دلداری میداد رفت دوباره برگشت گفت میخوان ببرنت برا سزارین منم منتظر موندم ببینم چی میشه تا اینکه دوباره معاینه کردن همون ۳ سانت بود اصلا دهانه رحمم بیشتر از ۳ سانت باز نشد آوردن سوند بهم وصل کردن نشستم رو ویلچر رفتیم به طرف اتاق عمل
مامان رونیسا🩷 مامان رونیسا🩷 ۲ ماهگی
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان مرسانا مامان مرسانا ۱ ماهگی
سلام می‌خوام تجربه زایمان طبیعی رو بگم براتون
من ۶ اردیبهشت بعد از پیاده روی اومدم خونه احساس کردم تکونای بچه زیادی زیاد شده تا ۱۱ شب که دیگه واقعا نگران شدیم رفتیم بیمارستان نوار قلب گرفتن گفتن خوبه معاینه هم کردن گفتن فعلا باز نشده بچه هم اصلا داخل لگن نیومده در حالی که دکترم تا ۳ روز بعدش بهم ختم بارداری داده بود برام سونو هم نوشتن تا خیالم راحت بشه انجام دادم همچین خوب بود اومدیم خونه به بیمارستان گفتم دکترم ختم بارداری داده گفتن در صورتی که شرایطت خوب باشه باید تا ۴۱ هفته صبر کنی بیمارستان قبول نمیکنه زایمان کنی حالا بماند اومدیم خونه فرداش دوباره رفتم پیاده روی اومدم غروب احساس کردم ازم قطره قطره آب می‌ره زیاد حساس نشدم چون کم بود رفتیم بیرون اومدیم دیدم وقتی سرپام بیشتر می‌ریزه دیگه شام خوردم نشستم که نریزه به دکترم پیام دادم گفت برو بیمارستان ولی من چون شبش تا ساعت ۳ بیمارستان بودم خیلی خسته بودم گفتم بخوابم صبح برم پاشدم برم سرویس یه دفعه ازم کلی آب ریخت فهمیدم کیسه آب ترکیده به نظر خودم بچه زیاد تکون خورده بود باعث ترکیدگی شده بود