تجربه زایمان من پارت سوم
حالا نظر شخصی من بعنوان کسی که خیلی میترسیدم از سزارین، ۴۸ ساعت اول سخته اما چون مسکن زیاد داری هنوز اثرات بی حسی هست، زود گذره، ۴۸ ساعت دوم سختتره چونکه اثرات بی حسی میره سوند و در میارن کم کم میفهمی چی شده، به بچه نمیتونی خوب برسی چون خودت جراحی داشتی. اما بازم قابل تحمله.
اینجا سوند منو با بی حسی وصل کردن ولی کلا راحتتر از تصورم بود، من از شب اول تونستم کمی راه برم در حد یک ربع توی راهرو و شب دوم توی بیمارستان دوش بگیرم.
۴۸ ساعت سوم خیلی بهتر بود، من بخیه هام و روز ششم کشیدم، رفتم باز بیمارستان بچه رو ترخیص کردن و بردیم خونه بعد از کشیدن انگار سبک تر بودم، ازون به بعدم هر روز بهتر بودم، خونریزی زیاد نداشتم یبوست نداشتم، البته خیلی سوپ و سبزیجات میخوردم. و به پشت فقط میخوابیدم از روز هفتم کمی کج میشدم به کمک بالشت بارداری، و از روز دهم کوتاه به هر دوسمت میتونم بخوابم.
کل این مدت هم تو رختخواب نبودم، سعی کردم کارهای بچه و خونه رو انجام بدم در حد توانم البته که تنبل نشم، فشار هم نیاد.
ولی صد درصد شما به کمک احتیاج دارین مادر، خواهر، دوست و همسر. دو نفر تمام وقت تا یک هفته و بعدم یک نفر برای کمک شب زنده داری ها. خلاصه راحت نبود تا اینجا، اما خیلی بهتر از تصورم بود. من خیلی ناراحت بودم که سزارین میشم چون ترس داشتم، همه ی این ها رو گفتم که بگم سخت بود نه ترسناک، اما کاملا شدنی. امیدوارم که شما هم زایمان خوب و راحت و سلامتی و داشته باشی و بزودی نی نی گلت و تو بغل بگیری🤍✨️🙏

۳ پاسخ

مبارک عزیزم انشالله

به سلامتی عزیزم
نمی‌دونم اینکه اونجا چند روز مادر رو بیمارستان نگه می‌دارن بهتره یا نه
اینجا که حداکثر ۲ شب هست

مگه چند روز بیمارستان بودی عزیزم ؟

سوال های مرتبط

مامان TAHA 💕 مامان TAHA 💕 ۴ ماهگی
پارت سوم
دیگه رفتم ریکاوری اونجا هم چون کل انرژیم تخلیه شده بود بدنم از سر و دندون بگیر تا نوک پا می‌لرزید که یه چیزی اومدن زیر پتو برام گذاشتن تا گرمم کنه بعدش هم یه پرستاری اومد یکی رو ماساژ رحمی بده دوباره اون خانومه هم بی حسیش تموم شده بود منم ترسیدم همون جا گفتم تا بی حسم بیا برا منم فشار بده که اومد فشار داد و رفت دیگه کارت نداشت منم تو خواب و بیداری بودم کم کم هم داشت اثر بی حسی کم میشد که اومدن بردنم سمت بخش یه ماساژ دیگه هم دادن که دردش زیاد حس نشد اما اینکه هی از این تخت به اون تخت میکردن بیشتر دردم می‌گرفت پمپ درد هم گرفتم برای دردام که خیلی خوب بود
رفتیم بخش کم کم اثر بی حسی تا 6 و 7 شب تموم شد و من خودم کم کم می‌چرخیدم به سمت راست و چپ یکم درد داشت و سوزش اما دردش به پای درد طبیعی که کشیده بودم نمی‌رسید خلاصه به کوچولوم هم شیر میدادم بعدش هم ساعت 9 شب یکم چیزی خوردم و در آخر گفتم بیان سوند رو بکشن که برم راه برم و سرویس که اومدن سوند رو کشیدن درد نداشت فقط باید خودتو شل بگیری تا راحت تر دربیاد
دیگه در آخر پاشدم راه رفتم سوزشش زیاد نبود اما خب به کمک نیاز داشتم تا چند قدم اول رو برم بعدش دیگه کم کم راه افتادم
الانم که مرخص شدم اومدم خونه امیدوارم شما زایمان راحتی داشته باشین
مامان بردیا مامان بردیا ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت سوم
در عرض ۳۰ ثانیه بدنم گرم شد و بی حس شدم و کارشون رو شروع کردن من ساعت ده و ربع وارد اتاق عمل شدم و ده و بیست و دو دقیقه بچم به دنیا اومد و ساعت ده و چهل و پنج دقیقه بردن ریکاوری و تو ریکاوری متخصص بیهوشی برام پمپ درد وصل کرد و همون تایم بی حسی ماساژ رحمی دادن که من دردی حس نکردم و تا ۲۴ ساعت بعد عمل سوند بهم وصل بود و اولین راه رفتنم خیلی سخت نبود و خدارو شکر از زایمانم خیلی راضی بودم و اینکه فسقلی من تو ۳۷ هفته و ۶ روز به دنیا اومد و چون آمپول ریه نزده بودم و روز زایمان زدم احتمال میدادن که بچه بره تو دستگاه اما خدارو شکر احتیاج به دستگاه نشد و بچم کامل بود
پیشنهادم اینه که حتما پمپ درد بگیرید دردتون رو به صفر می‌رسونه
اینم از تجربه سزارین من🙃 هر کسی حق انتخاب داره و به نظرم با توجه به شرایط باید انتخاب کنی‌
من اگر بازم برگردم به عقب قطعا زایمان سزارین رو انتخاب می کنم برای همه آرزوی سلامتی دارم و امیدوارم زایمان راحتی داشته باشید و کوچولو هاتون رو صحیح و سالم بغل بگیرید 🫂❤️
مامان گیسو مامان گیسو ۲ ماهگی
تجربه سزارین من
هفته پیش یک شب قبل صلح انقدر ترسیدم که صبحش افتادم به خونریزی
سریع رفتیم بیمارستان و قرار شد که همون روز اورژانسی سزارین بشم
دیگه کارامو کردن و منو فرستادن اتاق عمل (اینم بگم بیمارستان انصاری نارمک زایمان کردم)
آمپول بی حسی اصلا هیچ دردی نداشت سندمم بعد از بی حسی بهم وصل کردن و هیچی از دردش نفهمیدم
کادر اتاق عمل بیمارستان عالی بودن من بعد از بی حسی نفس تنگی شدید داشتم سریع بهم اکسیژن وصل کردن نفس تنگیم بهتر شد هر حالتی که داشتم و بهشون میگفتم سریع آمپول میزدن و رسیدگی میکردن واسه همین اصلا بهم سخت نگذشت
ولی نگم از عوارض بی حسی من سر درد نگرفتم اصلا با اینکه خیلی ام سرمو تکون دادم ولی قفسه سینم میخواست از درد جدا شه از همدیگه خیلی درد وحشتناک و زیادی بود و غیر قابل تحمل قشنگ پدرمو درآورد
پمپ دردم نداشتم مسکن بهم میزدن و شیاف میزاشتن مرتب
و درد اولین راه رفتن که نگم چقدر سخت و طاقت فرسا بود برای من
من تا چند روز نتونستم صاف راه برم
با وجود همه اینا بازم برگردم سزارین رو انتخاب میکنم چون جون و بنیه زایمان طبیعی رو ندارم اصلا الانم که یک هفته گذشته خیلی بهترم و کلا حالم رو به
بهبودیه
مامان حامـی🤍🍃 مامان حامـی🤍🍃 ۳ ماهگی
سزارین پارت پنجم📌
توی ریکاوری هم حالم واقعا اوکی بود پاهام که خب طبیعتا حسی نداشت و زودتر دوست داشتم برم بخش.انگار یک ساعت و نیم توی ریکاوری بودم
دیگه توی همون بیحسی دوبار شکمم رو فشار دادن.درد خیلی کمی حس کردم که قابل تحمل بود. دیگه هم نیمدن فشار بدن.
بعدش رفتیم بخش اون قسمت که همسرم بچه رو دید اونم یه تراژدی بود برای خودش😁

تا چند ساعت بی حس بودم اثر بیحسی که رفت درد دلم شروع شد.اینم بگک من دکترم مخالف پمپ درد بود و من پمپ دردی نداشتم❌❌❌
اولین تزریق رو زدم که مرفین بود و چند ساعتی اوکی بود بعدش شیاف گذاشتن و یکی دوبار دیگه باز تزریق کردن.
من پنج صبح دردم به اوج رسید که اخرین و قوی ترین مرفین رو زدن که من یک روز کامل خوب خوب بودم.
اولین راه رفتن سخت بود اما شدنی.درد داشت اما نه که نتونی از پسش بربیای.

الان روز سوم من دردی ندارم اما موقع بلند شدن و راه رفتن خیلی سختمه که اونم طبیعیه هفت لایه شکم بریده شده و قرار نیس بی درد باشه

بیمارستانمم بیمارستان نیکان اقدسیه بود که من راضی بودم از رسیدگی

اگر سوالی دارین همین پست بپرسین📌🩷
مامان کنجد مامان کنجد ۵ ماهگی
# تجربه زایمان سزارین
من خیلی خیلی ترس داشتم
ولی خب به دکترم اعتماد کردم
توی سزارین دکتر خیییلی مهمه
درد هایی که طبیعی قراره بکشید و خورد خورد پاس میکنید و این برای من بهتر بود
با پمپ درد و شیاف درد ها قابل کنترله اصلا نگران نباشید
سوند و برای من بعد بیحسی وصل کردن ( دکترم اجازه نمیداد وقتی بی حس نیستی سوند وصل کنن بهت )
فشار شکمی تو بی حسی ها بود
تنها چیزی که هنوووز دردش یادمه اولین راه رفتنه
خیلی دردناک بود ولی برای نیم ساعت کلا کم کم بهتر میشید
من ۲۴ ساعت بعد عمل مرخص شدم
۴ ساعت بعد عمل گفتن پاشم راه برم که خیلی زود بود
۴ ساعت ناشتا نگهم داشتن که اینش خوب بود من گشنم بود🤣
اتاق عمل :
هیچ دردی حس نمیکنید سوزن بی حسی اندازه امپول ساده درد داره
من داروی بی حسی تو اتاق عمل خیلی برام عوارض داشت حالم بد شده بود ولی تکنسین بیهوشی مدام بهم دارو میزد باهام حرف میزد و خیلی خوب بود اوکی میشدم
وقتی بچه رو از شکم میکشن بیرون احساس فشار میکنید که اصلا درد نداره ولی به شددددت دل تنگی داره انگار همه ی بدن غصه ی نبود بچه رو میگیره
بچه رو میذارن رو سینه خیییلی حس قشنگیه
مامان فندق.کوچولو مامان فندق.کوچولو ۴ ماهگی
#زایمان طبیعی ۲
من ساعت یک شب بستری شدم و درد هام با آمپول فشار شروع شد( که البته سرم هست ) ... من هیچ درد زایمانی نداشتم ودهانه رحم یک سانت بود و سر بچه به خاطر بزرگ بودن درست وارد کانال زایمان نشده بود ... تا صبح همه چی خوب بود بهم چند تا قرص دادن و چون کیسه آب سالم بود درد زیادی حس نمیکردم ... ساعت ۱۲ صبح پزشکم اومد و کیسه آبم پاره کرد و بهم گفت ۱۸ ساعت دیگه معلوم میشه طبیعی یا سزارین هستی اگه توی این زمان دهانه رحم ۴ سانت شد طبیعی و اگر نه که سزارین ... یکی از ماما ها بیمارستان بهم گفت اگه دوست دارم میتونه ماما همراهم شه و من هم قبول کردم ... و از اون موقع باهام ورزش های زایمان و کار کرد ، گل مغربی برام گذاشت که تا شب از یک سانت رسیدم دو نیم سانت ... چون من هیچ دردی از خودم نداشتم و همش کار آمپول فشار بود دوز دارو بردن بالا از دوز دارو رسید به ۲۴ قطره در ساعت هر ۵ دقیقه درد کل شکممو می‌گرفت و اصلا نمیتونستم بخوابم ... با کمک ماما حدود یک ساعت از ۹ تا ۱۰ شب خوابیدم ... از ده به بعد پاشدم دوباره به ورزش کردن ... یکی از ورزش ها که خیلی خوب بود مدل دسشویی ایرانی یا اسکات زیر دوش آب گرم بود که هم درد و کم می‌کرد و هم سر بچه یکم اومده بود پایین ... دیگه صبح شده بود حدود ساعت ۵ که باز معاینه کردن و شده بودم ۴ سانت اما دیواره رحم همچنان سفت بود. معاینه توی بیمارستان خیلی با معاینه مطب فرق داشت توی مطب پزشک با آرامش و آروم اینکارو میکنه اما تو بیمارستان ماما با وحشی گری این کارو میکنه تا دیواره رحم تحریک شه
مامان محمد مامان محمد روزهای ابتدایی تولد
پارت ۴زایمان طبیعی
جفت که اومد بیرون چون من پلاکت خونم یکم پایین بود بخاطر بارداری خونریزی داشتم سخت جلوشو میگرفتن و چون برش زیاد زده بودن بخیه زیاد خوردم خیلی خوب برام بخیه زد دکترم خدا خیرش بده ولی سخت ترین قسمتش به نظر من بخیه و آمپول فشار بود
بی حسی میزنن موقع زدن بخیه ولی بعدش من کلی درد داشتم تا یک هفته حتی نمیتونستم بشینم خیلی خیلی برام سخت بود انقدر سخت که من درد زایمانم به کل یادم رفته بود و فقط از درد بخیه ها میگم، درکل بخوام بگم اگه بخیه رو فاکتور بگیرم زایمانم خیلی خوب بود راضی بودم ازش و به خودمو امثال خودم که خانم هستن میبالم که انقدر قوی هستیم و دعا میکنم همه چشم انتظار ها این درد سخت و در عین حال به شدت شیرین رو تجربه کنن، درد زایمان در مقابل درد چشم انتظاری خیلی خیلی ناچیزه
نکات کوچیکی که شاید براتون سوال باشه پسر من ۳۳۰۰وزنش بود تو ۳۹هفته ۵روز دردم گرفت و بخاطر ورزشا پروسه زایمانم چهار پنج ساعت بیشتر نکشید خوده دکترای اونجا هم خیلی راضی بودن از زایمانم چون خانومایی اونجا بودن که بچه دوم سومشون بود ولی از شب های قبلش تو بیمارستان بستری بودن ولی من شکم اولی بودم و تو ۴،۵ساعت زاییدم
پسرم ساعت ۱۱:۱۰ظهر در روز ۱۴مرداد به دنیا اومد🩵🥹
مامان آریان مامان آریان ۱ ماهگی
تجربه زایمان من 😊
بعدش ک کمی انقباض شروع شد مامانم حراسون خودشو به من رسوند بعد اون هم مامای همراهم اومد وقتی دیدمش روحیه م واقعا عوض شد چون خیلی ترسیده بودم من هیچی با خودم بیمارستان نبرده بودم ن مدارک ن ساک 😅 بعدش انقباض هام بیشتر شد .
با اینکه ۴ سانت بودم ولی بچه بالا بود و باید با ورزش میکردم تا زودتر زایمان کنم . توی اوج درد منو ماما ورزش هارو انجام دادیم که خیلی کمک کرد به ۶ سانت ک رسیدم بی حسی خواستم ولی معاینه م کردن گفتن بچه بالاست هنوز ن
ورزش ها رو بیشتر کردم چون دیگه طاقت دردو نداشتم دوباره معاینه شدم خداروشکر بچه اومده بود پایین ، بی حسیو ساعت ۱۰ به من تزریق کردن سریع ماما منو خوابوند گفت فول شدی زور بزن . با دو سه تا زور ساعت ۱۰ و بیست دقیقه زایمان کردم بچه رو روی شکمم گذاشتن انگار دنیا رو به من دادن😍🥰 از دو جهت هم بخیه خوردم . دیگه درد نداشتم . من اون بعدازظهر بدون درد بودم نمیدونستم تا ۱۰ شب زایمان میکنم و تموم میشه 😅 توی ۴ ساعت زایمان کردم😅🥰
مامان معجزه(رادین) مامان معجزه(رادین) ۱ ماهگی
تجربه زایمان

پارت پنجم #

اومدم بخش و برام داروی اپوتل زدن که یک ساعت بعد واقعا کل لرزم رفت و بهتر شدم سوند هم زده بودن اذیت نکرد اما دکترم برا اینکه زودتر راه بیفتم دستور داده بود ساعت ۸ صبح بکشنش بعد اینکه کشیدنش من مایعات شروع کردم و حالم خوب بود اما امان از چند ساعت بعدش احتباس ادرار گرفتم به خاطر دارو بی حسی درد بخیه ها یه طرف درد ادرار و ادرار نکردن یه طرف هر بار یک ساعت دستشویی بودم یه قطره ادرار نداشتم در حالی که حس میکردم الان مثانه م مبارکه به دکترم زنگ زدم گفت طبیعی از بین می‌ره بعداز ظهر در حالی که از درد مثانه رو به مرگ بودم از پرستار خواستم برام با سوند نلاتون که موقت تخلیه کنه ادرارمو ۶ تا رسیور ادراری پر کرد ۱۴۰۰ سی سی ادرار داخل مثانه م مونده بود این قسمتش خیلی وحشتناک بود برام تخلیه شد آرام شدم اما باز دوباره که پر شد خیلی سختم بود و درد داشتم دکتر گفت اگه باز داری باید سوند فولی بزنیم که من گفتم نه ممکنه مال سوند باشه تحمل میکنم برام قرص عفونت ادراری داد و گفت مایعات بخور که از دیشب خیلی بهتر شد مثانه م. و من دیروز ظهر مرخص شدم برای درد بخیه ها مفنامیک اسید خیلی کمکم می‌کنه توصیه میکنم انشالله همگی زایمان خوبی داشته باشید
مامان دختر نورزندگی💓 مامان دختر نورزندگی💓 ۳ ماهگی
دخترم ۱۶اردیبهشت به دنیا اومد.سزارین شدم و بی حسی انتخابن بود اما پشیمونم قطعا سری بعد بیهوشی انتخابمه.چون همه میگفتن اون لحظه ای که بچرو بزارن بغلت خیلی لذت داره و فلان برا من یک ثانیا بود اونم اصن حسش نکردم چون خونریزی داشتم سریع بچه بردن که به من برسن.حالم خیلی خیلی بعدش بد شد سه ساعت ریکاوری بودم تا بردنم بخش اونجا هم تا چند ساعت حالمو نمی‌فهمیدم .سوزنش اصلا درد نگرفت ولی من از ترس گریه کردم .حین عمل قشنگ همه چیو حس می‌کنی از برش زدن فشار دادن.بعد ایقد فشار زیاد بود حس میکردم قفسه سینم داره می‌شکنه از بس فشار میدادن.جفتم پرویا بود و چسبیده بود وقتی کندن خونریزی زیاد کردم و مجبور شدن شریان رحمی رو ببندن.چهار تا قرص زیر زبونی بهم دادن حالت تهوع داشتم اما با قرصا کنترل میکردن .اما عوارضم داشت چهار ساعت مداوم میلرزیدم کل بدنم درد گرفته بود و چون بی حسی داشتم رو بدنم کنترل نداشتم .هر چی بود تموم شد و ایشالا واسه بقیه تجربه خوبی باشه و سالم بغل کنید کوچولوتون رو.سوالی داشتین در خدمتم در حد اطلاعات خودم🤍