سلام بچه ها من اومدم بعد ۵ روز
واقعا دیگه بچه دنیا بیاد با وجود دوتا کمکی اصلا وقت نمیشه اینجا بیای
من بیمارستان دهخدا زایمان کردم هزینه اش ۴۵تومان شد
البته اول گفتن ۳۵تومان ولی بعد اول یه عمل دیکه بهش اضافه کردن شد ۴۵
این دکترا خیلی زرنگن🫤زیر میزی نگرفت
عوضش تو بیمارستان گفتن چسبندگی رحم داشتی ده تومنو اونجا گرفتن ازم
عملم خدا رو شکر خوب بود.
دکتر من گفت ساعت ۶صبح بیا برای عمل.۶رفتم بیمارستان
تا کارهای منو انجام بدن ساعت ۷عمل شدم
ساعت ۸نیم از ریکاوری در اومدم و پسرمو دیدم
انشالا قسمت همه شما که چشم انتظارید
وزن بچه هم خدا رو شکر سه و پنجاه بود و خوب بود
برخلاف سونو ها که هی میگفتن وزنش خیلی کمه صدک ده درصده
خودمم خوب بودم بعد عمل تا ساعت ۹شب هیچی نخوردم
بعدش فقط اب کمپوت گلابی و رانی هلو باید میخوردم
تا وقتی شکمم کار کنه باید همینا رو میخوردم و فردا که دکتر اومدم ویزیتم شکمم کار کرده بود و مرخصم کردن و کلا یه شب بیمارستان موندم
الان هم سخت با بچه مشغول هستیم 😊😊😊

۲۵ پاسخ

خیلی گرونه بخدا پول بیمارستان بعد چرا میگن بچه بیارین وقتی انقدر پول میگیره واسه زایمان من بیمه کردم خودمو گفتم برم بخیر بیمارستان تامین اجتماهی

ای جانمم مبارک باش گلم انشالله قدمش ازخیرباش براتون

اینم عکس پسرم اقا کارت😍💙

تصویر

با سلامتی عزیزم قدمش مبارکه
هزینه عمل من ۲۷۵۰۰ شد بیمارستان مهرگان ۵ملیونم دکترم گرفت

عزیزم‌ قدمش‌ برات پر‌ برکت‌ باشه

ایجانم ب سلامتی🥰😍قدمش مبارک باشه
خداحفظش کنه

عزیزم سزارین دوم چجوری برش زدن بازم زیر شکمه؟

پاستور انقدر سلوغه شش میرفت یک درمیومدم ، مبارکت باشه روزهای اول سخته نترس به مرور جا می افتی

عزیزم بسلامتی انشالله خوش قدم باشه😍😍

با سلامتی عزیزم قدم نو رسیده مبارک .
دکترت کی بود؟
هفته چندم زایمان کردی؟سزارین یا طبیعی؟

ای جان مبارکه، سلامت و سربلند زیرسایه پدر و مادر بزرگ بشه
دکترتون کی بود؟

مبارکه بسلامتی خداحفظش کنه بیمه تکمیلی،نداشتی،مگه

مبارک باشه ایشالا قدمش پر خیر و برکت باشه براتون ❤️

بسلامتی عزیزم قدمش پر از خیروبرکت🥺💗

سلام عزیزم منم دهخدا بودم دکتر جهانی راضی هستم

مبارکه عزیزم خداروشکر حال هردوتون خوبه این لالوها خیلی پول دوسته چون سزارین دوم بودی اینجوری ازت پول کنده چسبندگی داشتی خب تو سونو مشخص میشد

الهی عزیزم خوش قدم باشه ان شاالله که زیر سایتون بزرگ بشه😍

بسلامتی عزیزم دکترتون کی بود؟از بیمارستان و کارکناش راضی بودی؟

سلام مبارک باشه عزیزم😍😍...انشالا قدمش خیر باشه و با پدر و مادر بزرگ بشه و صالح باشه...
میشه فقط بگی سوند و این داستانا راحت بود یا سخت...چون من فردا نوبت مغز و اعصاب دارم ببینم دکترم اجازه ی طبیعی میده یا باید سزارین کنم..از سوند و این داستاناش یکم استرس میگیرم..گرچه شایدم بگه طبیعی میتونم دوباره زایمان کنم

مبارکه قدمش انشاالله پاقدمش خیرباشه

تو سزارین
کلا تا وقتی شکمت کار کنه نباید چیزی بخوری؟

مبارک باشه خداروشکر که زردی نداشت

از بیمارستان راضی بودی

بسلامتی، دکترت کی بود؟ سزارینت اختیاری بود؟

سلام عزیزم بسلامتی پاقدمش خیر باشه....میگم شما بیمه تکمیلی نداشتی؟؟

سوال های مرتبط

مامان مرسانا مامان مرسانا ۳ ماهگی
دومین متن
بعد از ترکیدن آماده شدیم رفتیم بیمارستان بدون کوچکترین دردی که واقعا خودم میترسیدم هی دعا دعا میکردم که درد بیاد ولی اصلا انگار نه انگار تو طول مسیر ازم چند باری آب به اندازه زیاد ریخت تا برسم بیمارستان رسیدیم و بستریم کردن بیمارستان بهارلو تهران یه اتاق بردن که فقط خودم بودم آوردن بهم سرم وصل کردن و یه آمپول هم از کنار پام زدن و چند تا آمپول هم به سرم ساعت ۱۲:۳۰ بستری شدم تا ساعت ۱:۳۰ تو اتاق تنها حوصلم سر رفت هیچ دردی هم هنوز نیومده بود به ماما گفتم میشه مادرم بیاد حوصلم سر رفت رفت گفت مامانم اومد با آبمیوه و خرما که از قبل گفته بودم بگیرن بعد آروم آروم دردام شروع شد چون مادرم کنارم بود دیگه ماما نموند پیشم می‌رفت چند دقیقه یه بار میومد سر میزد بودن مامانم خیلی خوب بود تا دردام شدید شد ماما گفت برو به شکم و کمرت آب بگیر که این کار خیلی خوب بود درد رو کمتر میکرد با زیادشدن دردام چون از قبل درخواست اپیدورال کرده بودم معاینه کرد گفت فعلا ۳ سانتی باید تا ۵ برسی تا بگم دکتر بیاد بزنه با سختی و تحمل درد زیاد به ۵ رسیدم گفتم بگو بیاد دکتر بزنه که گفتن دکتر تو اتاق عمله گفتیم بیاد دوباره یک ساعت درد افتضاح کشیدم تا دکتر اومد معاینه کرد گفت ۷ سانتی دیگه نمی‌زنم خون ریزی داری شدید وضعیت بچه هم خوب نیست حالا بچه هم نیومده بود جلو هی موقع دردام گفتن زور بزن تا بچه رو بکشیم بیاریم جلو سخت بود ولی خدا کمک کرد از پسش بربیام حدود نیم ساعت تلاش کردن تا بچه رو بیارن جلو بعدش بچه اومد بیرون خدا رو شکر بعد از اومدن بچه تمام دردا تموم شد چون از زایمان قبلیم تا الان ۱۰ سال گذشته بود سر اون خیلی سخت شد و
مامان ماهان مامان ماهان ۲ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین

خب من ۲۴ ام ماه قبل بخاطر کم شدن حرکات بچم رفتم ان اس تی و سونوی بیوفیزیکال دادم ولی چون متاسفانه دکتر سونوگراف یه دکتر طرحی بی تجربه بود بهم گفت بیوفیزیکالم ۲ از ۸ هستش وقتی اومدم زایشگاه ماماها گفتن میخوای سونوگراف بیمارستان هم سونو انجام بده بعد دیگه خلاصه سونوگراف بیمارستان گفت ۸ از ۸ هستش بیوفیزیکالم
دکتر بهم گفت بتا بزنم منم یه دوزش رو زدم فرداش رفتم شهر دیگه اونجا بهم گفتن بچه ام آیوجی آر شده ولی خونرسانیش اوکی هستش
دکتر توصیه کرد که یه هفته ی بعد مجدد سونوی بیوفیزیکال بدم که خب هفته ی بعد مجدد سونو شدم که وزن بچه توی ۲۲۰۰ مونده بود و درواقع چیزی زیاد نکرده بود که هیچ تازه خونرسانیش هم گفتند داره بد میشه و باید تا ده روز دیگه ختم داده بشه
دکترم گفت باید توی این ده روز هرروزش ان اس تی بگیرم
من خودم چون نمیخواستم دکتر دیگه ای منو عمل کنه به دکترم اصرار کردم که اگه مشکلی نیست خودش زودتر ختم بده که خب دکترم گفت بزار ۳۷ هفتت بشه بعد
دیروز خودم ظهری اومدم بیمارستان چون میخواستم شیفت عصر عمل بشم ساعت ۶:۳۰صبحانه خوردم و ساعت ۱۲:۳۰ رفتم زایشگاه برای گرفتن ان اس تی
اونجا دکتر بهم گفت ساعت ۵ عصر برم برای عمل
مامان نوزاد محمد مامان نوزاد محمد روزهای ابتدایی تولد
زایمان سزارین پارت ۳
خوب بلاخره بستری شدم با کلی استرس یخورده نوار اینا سوند بهم وصل کردن از دفعه های قبل درد این خیلی زیاد بود تحمل کردم بلاخره یه ساعت طول کشید تا دکتورم اومد رفتم اتاق عمل از چیزی که بدم میومد ومیترسیدم همون آمپول که به کمر میزنن بود خیلی دردم داره بعدا یه ساعت طول کشید تا بچه رو دربیارن اینبار نمیدونم چرا طول کشید گفتن سخت ترین سزارین رو داشتی گفت از خاطر همین بوده بچه که اومد گذاشتن رو دلم وبهم گفتن بزار مامانی رو ببینه خوب بچه رو بردن بعدا با من بودن هی نفسم بند میومد هی فشارم بالا می‌رفت قلبم تند تند میشد با کلی وقت از ساعت ۲ رفتم اتاق عمل ساعت شیش و سی بود اومدم گفتن خیلی چسبندگی داری خوی وقت بخیه هامو دوختن آوردن بخش بهم گفتن کجا سونو میرفتی خیلی چسبندگی داشتی که اصلا نمیشد کارش کرد ولی دکتورم همه چی رو اوکی کرد دوباره رحمم رو به حالت قبلی برگردوند وگفت سخت ترین سزارین که داشتم از شما بود گفت خیلی سخت بود گفت خوب از اینا که تموم شدم اتاق آوردن منو چون جراحیم خیلی زیاد بود وسخت بود خیلی درد کشیدم یعنی چه بگم تا الانم اصلا خوب نشدم همش کمرم وبخیه هام درد میکنه اینبارم از کمر بی حسم کردن ولی خداییش خیلی درد دارم الانم به بچه های قبلیم نداشتم چون اینبار چسبندگی داشتم علتش هم همینه ولی فعلا قابل تحمله از روز های اول کرده بهترم فعلا هم ۸ روز میشه زایمان کردم گفتن ۱۰ روزت شد برو بخیه هاتو بیگیر
مامان سِیِّد حُسین❤ مامان سِیِّد حُسین❤ ۳ ماهگی
پارت‌دوم تجربه زایمان
خب روند‌زایمان و که مث همه بود‌تو پارت قبلی‌گفتم
الان یه سری توصیه میکنم که‌اگه‌میخواین سزارین بشین به دردتون میخوره
اولین برای کار کردن شکم بعد از عمل
اگه شکمتون کار نکنه مرخص نمیشین، از دو شب قبل عمل چهار تا انجیر خشک و با اب بزارین تو شیشه باشه و شب قبل عمل نزدیکای ساعتی که باید بعدش ناشتا باشین اون ابو بخورین ، اگه‌دو تا شیشه باشه که خب بهتره ، باز بعد از عملم همینو بخورین شکمتون سریع کار‌میکنه.
برای بیمارستان من پمپ درد گرفتم که خب خوب بود ولی درد و کامل از بین نمیبرد که طبیعیم هست بعدش که اومدم خونه هر ۶ ساعت شیاف دیکلوفناک گزاشتم که خیلییییییی تاثیرش روی راه رفتن و دردم بهتر بود از پمپ درد .. بنابراین برای بیمارستان به نظر من با شیاف زودتر سرپا میشین تا پمپ درد.
از وقتی گفتن میتونین خوراکی بخورین . اول چند تا چایی نبات کمرنگ بخورین بعدشم اب اناناس طبیعی یا اب کمپوت اناناس با اب کمپوت گلابی حتما هر نیم ساعت یک لیوان و بخورین توی آغوز خیلی تاثیر داره.
مورد بعدی همراهاتون هستن من وقتی که از اتاق عمل اومدم و تکون نمیتونستم بخورم بخاطر عوارض بی حسی و پسرمو اوردن پیشم مامانم و زنداداشم اومدن و بچه رو روی سینم‌نگهداشتن و سینه رو دادن دهنش ، و تا وقتی بلند بشم چند با اینکارو کردن و پسرم شیر خورد ، به این ترتیب دیگه هم شیرم سریع تر اومد هم سینه رو گرفت کامل. پس تلاش همراها هم خیلی مهمه .
مامان رونیسا🩷 مامان رونیسا🩷 ۳ ماهگی
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان 🩵🩶💙محمدرضا مامان 🩵🩶💙محمدرضا ۴ ماهگی
خوب بالاخره منم نی نی مو به دنیا آوردم ، روز چهارشنبه دکتر وقت سزارین داده بود ، ساعت ۵/۳۰ صبح گفته بود بیمارستان باشم، شام مو ساعت ۱۰ شب برنج و چرخکرده خوردم ، صبح ساعت ۵ یه لیوان چای شیرین با عسل خوردم(توصیه دکتر) ، بعد نماز صبح رفتیم دنبال خواهر شوهرم و رفتیم بیمارستان ، تریاژ مامایی ، اونجا ضربان نی نی رو چک کردن ، کارای بستری مو انجام دادن، بعد رفتیم پذیرش و اتاقمو مشخص کردن و گفتن علی الحساب ۱۵ میلیون واریز کنید.
بعد رفتیم بالا یه ساک لوازم دادن، توش دمپایی ، مسواک ، خمیر دندان ، ژیلت ، بلوز و شلوار یکبار مصرف(برای عمل) ، یه تاپ یقه هفتی که بعدا میگم کاربردش چی بود، یه کلاه همرنگش برای محمدرضا، یه لباس آشغال برای بعد عمل ، یه حوله برای تمیز کردن محمدرضا تو اتاق عمل، و یه ظرف غذا برای محمدرضا(یه لیوان کوچولو بود برای دوشیدن شیر) دادن ، بعد اون تاپ رو پوشیدم و از روش لباسهای یکبار مصرف رو پوشیدم، ساعت ۷ صبح مامانم و خواهرم هم اومدن بیمارستان ، تو اتاق یه ان اس تی هم گرفتن. بعد پرستار اومد فشارمو چک کرد ، آنژیوکت وصل کرد ، اینم بگم که کلا بار اولم بود بیمارستان بستری میشدم و حتی سرم هم برا دفعه اول بود که میزدم😁
مامان آرتمیس🩷 مامان آرتمیس🩷 ۱ ماهگی
مامان سید حسن مامان سید حسن ۳ ماهگی
سلام خانما من برا زایمان رفتم بیمارستان حافظ شیراز
اصلا به درد نمیخوره الان پسرم بیست و پنج روزشه من چهارده روزشو تو بیمارستان بستری بودم هرکی جونشو میخواد اونجا نره
من برا زایمان طبیعی رفتم رحمم ده سانت باز شده بود لحظه آخر که بچه خواست دنیا بیاد گفتن قلبش کار نمیکنه واسه همین بردن سزارین دوروز بستری بودم. بعد که مرخص شدم همون روز تب و لرز شدید کردم
اومدم خونه بابام دوباره تب و لرز کردم رفتم درمانگاه گفتن ضربان قلبت بالاست برو زایشگاه اونجا گفتن فوری بستری شو بعدش تا دوروز هرچی آزمایش گرفتن چیزی پیدا نکردن آخرش دکتر گفت بخیه مو باز کنن وقتی بازش کردن مثل آبشار عفونت از ش ریخت بیرون وقتی یکم از عفونت خارج کردن دیدن لایه داخل شکمم اصلا بخیه نکرده بودن واسه همین دوباره بردن اتاق عمل عفونت خارج کردن لایه داخل شکمم کامل باز کردن و دوباره بخیه کردن اما لایه بیرونی شکمم تا یه هفته باز بود هر روز سه بار میومدن با تیغ شست و شوش میدادن و منم زجر میکشیدم بعد یه هفته بردن اتاق عمل و لایه بیرونی شکمم بخیه کردن 😔😔
مامان مرسانا مامان مرسانا ۳ ماهگی
سلام می‌خوام تجربه زایمان طبیعی رو بگم براتون
من ۶ اردیبهشت بعد از پیاده روی اومدم خونه احساس کردم تکونای بچه زیادی زیاد شده تا ۱۱ شب که دیگه واقعا نگران شدیم رفتیم بیمارستان نوار قلب گرفتن گفتن خوبه معاینه هم کردن گفتن فعلا باز نشده بچه هم اصلا داخل لگن نیومده در حالی که دکترم تا ۳ روز بعدش بهم ختم بارداری داده بود برام سونو هم نوشتن تا خیالم راحت بشه انجام دادم همچین خوب بود اومدیم خونه به بیمارستان گفتم دکترم ختم بارداری داده گفتن در صورتی که شرایطت خوب باشه باید تا ۴۱ هفته صبر کنی بیمارستان قبول نمیکنه زایمان کنی حالا بماند اومدیم خونه فرداش دوباره رفتم پیاده روی اومدم غروب احساس کردم ازم قطره قطره آب می‌ره زیاد حساس نشدم چون کم بود رفتیم بیرون اومدیم دیدم وقتی سرپام بیشتر می‌ریزه دیگه شام خوردم نشستم که نریزه به دکترم پیام دادم گفت برو بیمارستان ولی من چون شبش تا ساعت ۳ بیمارستان بودم خیلی خسته بودم گفتم بخوابم صبح برم پاشدم برم سرویس یه دفعه ازم کلی آب ریخت فهمیدم کیسه آب ترکیده به نظر خودم بچه زیاد تکون خورده بود باعث ترکیدگی شده بود
مامان رادین💙🐥 مامان رادین💙🐥 ۳ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمان سزارین ؛در بیمارستان عرفان نیایش✨🤍
بهترین بیمارستان؛بهترین امکانات بهترین کادر درمان 🫶🏼
(پارت اول)
روز دوشنبه ساعت ۶:۳۰صبح که از خواب بیدار شدم
به همراه مادرم و همسرم و دختر عموم راهی بیمارستان شدیم!
ساعت۸:۳۰ رسیدم بیمارستان که هم خیلی دیر رسیده بودم هم واقعا ترافیک بود !
خلاصه تا رسیدم مادر و دختر عموم رو نگه داشتن نداشتن بیان بالا
منو همسرم رو فرستادن بلوک زایمان برای انجام دادن کار هام و رضایت های همسری ✨🤍
کارام خیلی سریع پیش رفت و منو خوابوندن اول ان اس تی گرفتن ازم بعد آنژیوکت وصل کردن و بعد سوند !!
اصلا از سوند نترسید هیچی نییییییییست
از من ترسو تر فکر نکنم وجود داشته باشه اما اصلا ترس نداشت و درد نداشت 🙂فقط کمی سوزش!!
اما آنژیو کت وصل کردن برام خیلیییی درد داشت
بنظرم از اون بیشتر برسید حتی خانم پرستار هم می‌گفت آنژیو کت درد و سوزشش بیشتر از سونده😂اما خب اونم بعد از ۵ دقیقه عادی شد و دیگه درد نداشت!
ان اس تی هم همه چی خوب بود
کارام تموم شده بود و منتظر بودم بیان ببرنم اتاق عمل!!🥲