۱۶ پاسخ

و تو رو خدا اگه اعصاب ندارین و شوهرتون حوصله نداره و برای بچه وقت نمیزاره
هیچوقت بخاطر تنها بودن بچه اول ،بچه دوم نیارید

گول نخوریا دومی و بیاری
وقتی اوضاع مالی و اعصاب مناسب نیس بچه دوم هم اذیت میشه
من چون شوهرم اعصابش ضعیف به هیچ عنوان نمیارم

عزیزم.... کاش نزدیک بودیم پسر منم تنهاست

نه بابا من دوقلو دارم اصلا با هم بازی نمیکنن خر کدوم جدا

من خودم دوتا دارم واقعا اگه شرایطش باشه با وجود همه سختی ها قشنگه
پسرم همش دنبال بچه بود تو خونه بند نمیشد الان اونطور نیس

من اگه بخام دومی روبیارم روانی میشم مادر روانی رومیخاد چیکار دلم براش میسوزه خیلی تنهاست ولی نه شرایط مالی نه توان بدنی و اینکه از پدرشم دل خوشی ندارم و نه کمک حال پس بیخیال

من اینطوری فکر نمیکنم... دوست پیدا کن براش کلاسای مادر و گودک ببر..‌ بزرگتر که شد مهد کودک...

خب بفرستش مهدکودک... ببر خانه بازی یا با کسایی که بچه تو مایه سنهای بچت دارن بیشتر ارتباط برقرار کن...

منم خودم تک فرزندم و متاسفانه بچه خودمم تک فرزند قرار باشه چون شوهرم مشکل داره حوصله ای وی اف دوباره ندارم دخترمنم مثل بچه شما عاشق بچه هست یکی میبینه ذوق میکنه متاسفانه پیش اومده بچه ها دیگ پسش میزنن منم اعصاب خورد میشه دلمم براش میسوره

من پسرم ۲۰ سالشه تنها بزرگ شد..همیشه میگفت بچه میخوام تنهام..ولی خدا نخواست ..الان که دخترم امده میگه دیگه ب درد من نمیخوره ..همیشه میگفت یکی دیگه بیار گندم هم مثل من تنها بزرگ نشه...که خدا خواسته مجدد باردار شدم...شرایط سخته ولی امیدم به خداست همینکه بچم توی تنهایی بزرگ نمیشع دیگه...و اینکه هر چقدر با کنارشون بچگی کنیم..نمیتونیم نیازشون رو برطرف کنیم

من دو تا بچه دارم ولی بازم وقتی میریم بیرون دخترم همین حرفا رو میزنه به به ها.میره دستشون رو میگیره میگه من دوستتم بریم بازی.اونام محل نمیدن بی ادبا😅

من ۳تا دوست دارم
یدونه که دارم یکی دیگه ام زود میارم
اما سومی رو وقتی دوتا بچه هام نوجوون شدن میارم 😍

آره عزیزم درسته دختر من با اینکه الان خواهرش هست باز دوست داره با بچه ها دیگه هم بازی کنه سریع هم ارتباط برقرار می‌کنه باز بعضی از بچه ها تحویل نمیگیرن
پارک کجاست

آره دقیقا من خودم تا 10سالگی یه بچه بودم واقعاً بده

منکه با اینکه وزنم زیاد بود شرایط مالی مون خوب نبود بچه دوم آوردم
الحمدلله شرایط مالی مون خوب شده خیلیی راضی ام وزنم چند ماه دیگه قطعی لاغر میگنم ادیت نشم وزنم زیاده
بله به نظر منم همینه بچه بیارین مخصوصا ۲ تا اول نزدیم به هم بشه سنشون نه فاصله زیاد

عزیزم در درجه اول خودت باهاش دوست باش ..بچه ها به همسن خودشونم نیاز دارن که خب میتونی مهد یا کلاسای کارگاه مادر و کودک ثبت نام کنی یا ببریش خانه بازی یا خونه فک و فامیل یا همسایع

سوال های مرتبط

مامان فاطمه مامان فاطمه ۲ سالگی
سلام مامانا.میشه بهم بگین در اتفاقی که تعریف میکنم عکس العمل شما چیه؟ دختر دوستم یکسال و نیم از دختر من بزرگتره.خب هیکلش کمی‌بزرگتره ماشاءالله. دخترم دو سال و ده ماهشه.دختر دوستم چهار سال و سه ماه. این دوتا وقتی بازی‌میکنن دختر دوستم خیلی زور میگه.یه هو وسایل و اسباب بازیهارو میگیره و نمیده و جیغ دختر منو درمیاره.کلا ادم زورگویی هست.این اتفاق وقتی تونه اونا هستیم میفته.خیلی راحت به دخترم میگه نمیخوام بهت فلان چیزو بدم و خب دخترم جیغ میزنه.تا اینجاش مشکلی ندارم.بالاخره تو بازی بچه ها این هست.جالبه وقتی یه عالمه جیغ و داد کردن اخر سر به دخترم میده. خونه خودشون میگم وسایل خودشه ولی کقتی خونه ماهم میان باز همین بساطه.دختر من برای وسال خودشم باید گریه کنه.وقتی دوتاشون دستشون عروسکه و دارن بازی میکنن یه دفعه دختر دوستم میگه نمیدم و برمیداره میره.و دخترم گریه میکنه.دختر من هنوز خیلی کوچیکه.بجای دفاع از خودش گریه میکنه.دختر دوستم هم زرنگه سریع میگه من میرم خونمون.یعنی تا تو بازی اذیت میشه به مامانش میگه بدیم خونمون.دختر منم چون دوست داره باهاش بازی کنن باج میده میگه باشه. ایندفعه که خونمون بودن به دختر دوستم گفتم نمیشه اخه همه چی رو‌بگیری.مادرش هم بهش چیزی نمیگه.اونا بچه هستن نمیفهمن.ما بزرگترا که میفهمیم.ما باید یه چیزایی رو بگیم بهشون که زور نگن.صندلی دخترم رو میمیره و بهش نمیده.میشینه روش بلند نمیشه.شما بودین چکار میکردین؟ حق دارم ناراحت باشم و اعتراض کنم و وارد بازیشون بشم؟ اخه خیلی از جیغ و دادهاشون سر زورگویی دختر دوستمه
مامان فندق   وتو دلی مامان فندق وتو دلی ۲ سالگی
خانما میشه خواهش کنم راهنماییم کنید .الان وقت کردم بنویسم پسرم اصلا اصلا از من جدا نمیشه فقط از من بازی میخاد توروخدا نیاید بنویسید خب بچته پیش تو نره پیش کی بره از صبح که چشم باز میکنه میگه بیا تفنگ بازی بیا توپ بازی بیا این بازی بیا اون بازی هر چقدر هم باهاش بازی کنه بازم میخاد یعنی ازت میخاد که تو باهاش بازی کنی اصلا تنهایی بازی نمیکنه تنهایی تو اتاق نمیره فقط چسبیده به من خیلی کلافه میشم ولی موضوع این نیست من همش نگرانم در آینده از این بچه ها بشه که هیچ کاری ازشون برنمیاد فقط محتاج پدرومادر هستن واس هر کاری هر چقدرم بهش توضیح بدم که الان کار دارم اصلا انگار نه انگار مثلا امشب پسر کوچیکم داشت زار میزد از دل‌درد خودم داشتم دیونه میشدم اونم چسبیده بود بهم که بیا توپ بازی کنیم هی بهش میگفتم ببین داداش بغلمه اصلا انگار نه انگار ولی به اون ربطی نداره اونم که خاب باشه باز دست از سر من برنمیداره اصلا از خدامه بره تو اتاقا خرابکاری کنه کشو بریزه بیرون بپاشه ولی اگه من برم تو اتاق دنبال من میاد با منم برمیگرده واااااااااااااااااااااای خستم سرم رو محکم با روسری بستم
مامان رایان مامان رایان ۲ سالگی
تاحالا شده نسبت به یکی حساس بشین کارا وحرفاش بره رو عصابتون
درست نیس بگم ولی نسبت به بابام اینجوری شدم
دیگه واقعا نمیتونم تحمل کنم،انگار همش عمدی یه کارایی میکنه(نسبت به پسرم)
دوست داشتنش به کنار ولی مثلا پسرم بهش وابسته اس همش میخواد دنبالش بره بعد حالا وقتی میخواد بره بیرون همش صداش میکنه رایان من دارم میرم تو شهردیا زمین چمن اگه حواسش نباشه چن بار هی تکرار میکنه تا پسرم دنبالش گریه کنه ک حتما ببرتش
یا پسرم موقع غذا اصن یحا بند نمیشه براهمین گوشی میدم بهش ک بشینه بتونم غذاشو بدم بابام ک غذاش تموم شد همش میکه من تموم کردم و بلند میشه میره پسرم دنبالش میره یا میاد کنارش همش حواسشو از گوشی پرت میکنه باهاش حرف میزنه اونم دیگه غذاشو‌نمیخوره
یا مثلا هرچی پسرم دستش باشه خوراکی اسباب بازی هرررچی همش میگه این مال منه من اینو میبرم و باز صداش درمیاد اخه این چه شوخیه و اخه هربار در روز هزاردفعه
یا پسرم دیر ارتباط میگیره نسبت ب غریبه ها،جلو بقیه همش‌میگه این حرف نمیزنه با هیشکی ولی بارم مجبورش میکنه حرف بزنه یا تعریف میکنه فقط‌منو‌میخواد یا موقع خوردنی باشه میگه غذا نمیخوره هیچی‌نمیخوره اگه میخورد اینجور نبود اونجور نبود
وااااای تا صبح میتونم بگم ولی بیشترش ایناس
منم هیچی نمیتونم بگم روم نمیشه غیر مستقیم میگم ولی نمیفهمه