و چقدر زود دوران بارداری گذشت و برای من شیرین بود و سختی و دردسر خاصی نداشت فقط خودم برای چیزای بیخودی به خودم استرس دادم
و سزارین انتخابی که واقعا ۱۰روز خیلی سخت و دردناک رو گذروندم البته که موقع زایمان با دیدن روی بچم انگار دنیا رو بهم دادن و بهترین و شیرین ترین لحظه زندگیم بود ولی به نظر من و برای روحیات من با تمام درداش نسبت به زایمان طبیعی ارزششو داشت
و الان ۱ ماهه که آقا لیامو پیشمونه و سختی های بچه داری و شب بیداریا و به هیچ کاری نرسیدنا ولی بازم شیرینه و چند روزی هست متوجه فتق کشاله رانش شدیم و فردا عمل داره،میدونم عمل راحتیه ولی از استرس قلبم داره از جاش در میاد،اگر دوست داشتید براش دعا کنید
با تمام شیرینی هایی که تا الان گذروندیم انتخاب ما تک فرزندیه همچنان و انشالله خدا همین آقا لیامو برای ما و بچه همه مامان باباها رو براشون حفظ کنه.
۱ماهگیت مبارک قلب خونه🧸🤍🤎









۷اردیبهشت ۱۴۰۴
۱ماهگی لیام🐨🩵

تصویر
۶ پاسخ

برا منم خیلی زود گذشت خداروشکر

عزیزم من پیام هاتو میخوندم ولی مسدود بودم از گهواره داداش منم ۷ روز پیش عمل کرد هم فتق داشت هم هیدروسل داشت خیلی عملش خوب بود شکر خدا ولی خیلی ما اذیت شدیم نترس عزیزم

این فتق کشاله ران مادرزادیه یا موقع زایمان این اتفاق افتاده؟

خدا حفظش کنه

خدا لیام قشنگتو حفظ کنه عزیزم،دعا میکنم همیشه سلامت باشه و شاد😘ایشالا عمل فرداش به راحتی آب خوردن باشه جوجه کوچولو

چجوری متوجه شدی فتق کشاله ران داره

سوال های مرتبط

مامان دلارا خانم😍 مامان دلارا خانم😍 ۱ ماهگی
تجربه زایمانم
پارت 5
خلاصه مطلب که من توی 38 هفته و‌چند روز بدون هیچ دردی بستری شدم
بعد 8 ساعت درد کشیدن و همه ماجراهایی که قبلا گفتم سزارین اورژانسی شدم.
اگه بخوام‌از تجربه سزارینم بگم،
فووووق العاااااده برام‌راحت بود
اصلا بعد عمل هیچ درد خاصی نداشتم
بلند شدن از روی تخت برام سختی خاصی نداشت
حتی صفر تا صد کارای بچمم‌خودمم میکردم بعد عمل
هیچ مشکل و عوارضی و دردی برام نداشت سزارین.
ولی طبیعی برای من فوق وحشتناک‌بود به حدی که تو هر انقباض حس میکردم‌الانه که بمیرم
خلاصه که خدا به منو بچم رحم کرد و‌کمکمون کرد.
شماهایی که هنوز زایمان نکردید اگه خدایی نکرده گیر همچین دکترایی افتادید و‌جون بچتون تو خطر بود خجالت و رو در وایسی رو بزارید کنار و بیمارستانو به خاک و خون بکشید😑🫠
البته این تجربه منه
خیلیام زایمان طبیعی براشون اسون بوده خیلیام سزارین براشون سخت بوده.
فقط خواستم تجربمو بگم‌که اگه خدایی نکرده همچین موقعیتی گیر کردید نشینین و درد بکشید تا خدایی نکرده یهو ب بچتون یا خودتون اسیبی برسه.
اینم از تجربه من از زایمان
ان‌شاءالله زایمان همتون راحت و بدون دردسر و سختی باشه گلیا🥰❤
مامان الیسا خانوم مامان الیسا خانوم ۳ ماهگی
سلام خانوما اومدم تجربه زایمانمون بگم
نمی‌خوام به کسی استرس بدم چون بدن با بدن فرق می‌کنه
من. رفته بودم برای مراقب بارداری و هنوز. هیچ علاعمی نداشتم فقط لکه بینی کم داشتم . وقتی معاینه شدم کلان یک سانت بودم . ولی وقتی دکتر فهمید که بچه ۴هستش گفت که بستریم کنن . و احتمال خیلی زیادم سزارین بود ولی به تشخیص دوتا دکتر که بعد از پاره کردن کیسه این دادن. این بود که بچه به چهار کیلو نمیخوره . ولی باز خواستن ریسک کنن که شاید طبیعی بدنیا بیاد . اونجا هرکس هم اتاقی من بود طبیعی درد کشیدن و بعد یک یا دو ساعت دیگه زایمان کردند ولی من با دوتا آمپول فشار که درد های زیادی کشیدم یک شبانه روز با درد موندم که دهانه ی رحممم از دوسانت هیچ تاثیری نکرد وقتی دکتر اومد. بهش گفتم که خیلی درد دارم بچم طبیعی نمیشه و اونم گفت قبول دارم ولی باید بمونی تا ساعات پر بشه تقریباً ۱۲ظهر بود که من واقعاً از درد داشتم جون میدادم دکتر اومد گفت که برای اتاق عمل آکادمی کنم برای اتاق عمل هیچ استرسی نداشتم و تمام خیلی راحت بود درسته بعدش برام سخته ولی خیلییی میارزه به بی دردی طبیعی چون من خیلی عذاب کشیدم. نظرم نسبت به طبیعی عوض شد . ولی درکل. امیدوارم که همتون زایمان خوبی رو تجربه کنید درسته سختی داشت ولی ارزش اینکه. دختر قشنگمو بعدش بغل بگیرم داشت هر دوتاشونم سخته. در کل باید به ا توکل کرد مادرشدن الکی نیست . پس دنبال درد کم یا راحتی نباشیم که هیچ کدوم راحت نیست. هردو سختیاب خودشو داره . ببخشیدک اگه واضح توضیح ندادم. در کل اینتوری تونستم بنویسم
😂😂❤️❤️
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۳ ماهگی
سلام مامانای عزیز
آقاامیرعلی من هم به دنیا اومد
من مامان کنجدم که الان دیگه کنجدم به دنیا اومده😍
اومدم شرح زایمانم رو تعریف کنم.
من ۹ ماه از نظر روانی خودمو برای طبیعی آماده کردم و میگفتم اگر شرایط مساعد نبود هم دربرابر سزارین مقاومت نمیکنم! هفته ۳۷ معاینه لگن انجام دادم که دکترم ( دکتر لیلا علی اکبر الحسینی) گفت ورودی لگن خوبه ولی خروجیش کمی تنگه و باید دید روند زایمان چجور پیش میره‌. آخرین سونویی که انجام دادم وزن بچه رو ۳۸۵۰ نوشته بود و خب دکتر گفت با توجه به وضعیت لگن، این وزن رو نمیتونم طبیعی بیارم. دیگه روز دوشنبه مصادف با عید فطر من برای سزارین بیمارستان پاسارگاد بستری شدم. استرس داشتم از اینکه تجربه ای نداشتم و نمیدونستم چی در پیش رومه، ولی خداروشکر همه چیز نسبت به انتظارم سبکتر و راحتتر گذشت. کادر اتاق عمل هم هیلی خوب بودن، متخصص بیهوشی، دکتر سید احمد سید مهدی بودن که واقعا مثل یک پدر رفتار میکردن و آرامش میدادن بهم، بقیه کادر هم اخلاقا و رفتارای خوبی داشتن. بعد عمل هم رسیدگی و پیگیری پرستارا و بهیارا واقعا خوب بود. من نسبت به بیمارستان پاسارگاد گارد داشتم و چون قدیمی بود دوست نداشتم برم، ولی واقعا خوب بود و اصلا انقدر آدم درگیری های دیگه داره که جدید یا قدیمی بودن بیمارستان به چشم نمیاد!
الان که روز سوم هستم خداروشکر حالم خیلی خوبه، خونریزیم خیلی کمه، دردم هم خیلی کمه و اصلا اذیت کننده نیست( روزی دو تا دیکلوفناک میخرم).
ان شاءلله همه ی مامانا به سلامتی نی نی هاشونو تو بغل بگیرن