۶ پاسخ

ای جانم 🥰ولی متوجه نیست ک بگه چرا خریدی میخاد بهش بدی باهاش بازی کنه حواسشون پرت کن از سرش میفته

پسر منم هووی باباشه😆
باباش جرات نداره نزدیکم بشه دست بزنه به من
هروقت کنار هم بخوابیم سریع میاد خودشو میندازه تو بغل من😂

منو شوهرم یەکوچولو دستمون بهم بخورە جیغ میزنە ازهم جدامون میکنە دیشب شوهرم پاش دردمیکرد براش ماساژ دادم یەساعت گریە کردە دست بهش نزنم

حالا من پسرم هم همینطوره فقط من. باباشو ناز کنم یا دستمو بگیره قیامت به پا می‌کنه . همش میگم دختر هوو تو دیگه چرا مامان 😂😂😂 باباشو بیشتر از من دوست داره

دختر من شبا میاد وسطمون میخوابه 🤦🤦تا میبینه من پیش شوهرم نشستم میاد وسطمون میگه بابا من

عکس النگوشو بفرس عزیزم
چقد شد

سوال های مرتبط

مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۱ سالگی
با توجه ب تاپیک قبلم . همسر من شیفت کاره. وقتی برسه خونه هرساعتی ک باشه دیگه کارا یاسینو میکنه چ شستنش چ عوض کردنش چ بازی کردن ،و اینکه خیلی هم بهش محبت میکنه و براش وقت میزاره ،ولی هرکارررری میکنه یاسین کنارش نمیخوابه یعنی من میخوابونمش یا میاد پیشم میخوابه خواب ک رفت میزارمش تو تختش اگه شب پاشه ببینه باش پیششه و من نیستم جییییغ میزنه با چشم بسته اشاره میکنه ب من یا از رو شوهرم رد میشه میاد پیشم میخوابه. همسرم تیلی تلاش میکنه ببرتش بیرون مثلا دیشب رفتیم مهمونی کنار خونشون پارک بود،همسرم گفت تو راحت بشین ببرمش پارک ،نیم ساعت بعد رفتم براشون میوه ببرم دیدم رو تاب نشسته پیاده نمیشه با بقیه وسایل بازی کنه ،تا منو دید چنان ذوق کرد و خلاصه تک ب تک واسایلو باهم سوار شدیم با اینکه همسرمم پا ب پاش میاد و با این قدوقواره سوار اسباب بازی ها میشه باهاش . نمیدونم چیکارکنم از وابستگیش کمتر بشه،مثلا میرم خونه مامانم اماده میشم بیام خونه ی وسیله بیارم و برگردم فوری باهمه دست میده خداحافظی میکنه میره دم در ک باهام بیاد ،کلا رد دادم،همسرم از سرکار میاد میخواد بغلم کنه باهام حرف بزنه اینقد جیغ میزنه میاد میزنتم میشینه تو بغلم کتابشم میده دستم ک بخونم با شوهرم حرف نزنم . بخدا منم ادمم 😪😪😪
مامان تربچه مامان تربچه ۱ سالگی
مامانا خیلی دلم برای این روزای نویان تنگ میشه همیشه ی بغض تو گلومه این سنشو خیلی دوست دارم خیلی داره زود میگذره الان میبرمش بیرون هر روز کل خیابونمون دیونه نویانن ی جوری قوربون صدقش میرم دوسش دارن امروز رفتیم بیرون سر کوچمون ی دختره با مادرش دستفروشن خیلی نویانو دوست دارن صدام کردن ی شلوارک بهش دادن گفت میخوام براش ی شلوار کردیم بدوزم هر کار کردم پولشو نگرفت برای این روزا ک همه جذب با مزه بازیشو خوشگلیش میشن دلم تنگ میشه دوست دارم ساعتها وایسم نگاش کنم باورم نمیشه بچه ب این عزیزی برا منه داره میشه دوسالش هم خوشحالم هم ناراحت میدونم ی روزی بزرگ بشه میشینمو ب این روزا با دلتنگی خیلی زیاد فکر میکنم الهی دردش ب جون ی جوری دیونشم ک حد نداره مثل دیونه ها شدم از شدت دوستداشتنش جوری ک ی ساعت ی ساعت میشینم فقط زل میزنم نگاش میکنم بوش میکنم حتی لباساشو میرم بو میکنم اصلا اصلا نمیدونم چ جوری توضیح بدم میدونم همه بچه هاشونو دوست دارن ولی هر کس منو از نزدیک میبینه میفهمه ک من چقدر دیونه نویانم خدا کنه بچه های همه سلامت باشن نویان منم خدا برام حفظش کنه