۷ پاسخ

ای جانم 🥰ولی متوجه نیست ک بگه چرا خریدی میخاد بهش بدی باهاش بازی کنه حواسشون پرت کن از سرش میفته

اره والا منم ۲تا دارم از این وروجکا

پسر منم هووی باباشه😆
باباش جرات نداره نزدیکم بشه دست بزنه به من
هروقت کنار هم بخوابیم سریع میاد خودشو میندازه تو بغل من😂

منو شوهرم یەکوچولو دستمون بهم بخورە جیغ میزنە ازهم جدامون میکنە دیشب شوهرم پاش دردمیکرد براش ماساژ دادم یەساعت گریە کردە دست بهش نزنم

حالا من پسرم هم همینطوره فقط من. باباشو ناز کنم یا دستمو بگیره قیامت به پا می‌کنه . همش میگم دختر هوو تو دیگه چرا مامان 😂😂😂 باباشو بیشتر از من دوست داره

دختر من شبا میاد وسطمون میخوابه 🤦🤦تا میبینه من پیش شوهرم نشستم میاد وسطمون میگه بابا من

عکس النگوشو بفرس عزیزم
چقد شد

سوال های مرتبط

مامان delvin مامان delvin ۱ سالگی
یهویی دلم خواست بگم چقد دختر داشتن قشنگه
از همون دوران مجردیم دلم میخواست دختر داشته باشم
اصن خودمو مامان ی دختر کوچولو تصور میکردم
شوهرمم همین بود از اول دلش دختر میخواس ک ب خواست خدا ب آرزومون رسیدیم
کلن حرکاتشو لباس پوشیدن هاشو ناز هاشو گلسر هاشو
عاشقشونم
بنظرم دختر خیلی مهربون و دلسوز تر از پسر میشع
دختر من ک خیلی مهربونه
یکم میبینه بیحالم میاد بوسم میکنع
یا دستشویی هم میخوام برم برام بوس میفرسته
یا مثلا لباس میپوشه میدوعه میره جلو آینه خودشو نگاه میکنه بوس میکنه
و و و خیلی چیز های دیگه ک من جونمو میدم برای تک تک حرکاتش

بچه ک فرقی نداره برا پدر و مادر جفتشم از خون و رگ خودتن
ایشالا ک همه بچه ها سالم باشن
چ دختر چ پسر

اینم بگم سمت شوهر من ۴ تا برادرن خواهر ندارن
من عروس دومیم دوتا برادر شوهرام مجردن
جاریمم ی پسر داره ۵ ساله
دختر من بعد چنتا پسر اومدع و شده یکی یدونه خانواده شوهرم
البته جاریم بازم حاملس و ایندفعه هم پسره
ایشالا ک ب سلامت بدنیا بیاد فسقلی خانوادمون
ولی من هم دوس داشتم دختر باشه بچشون هم بازی دختر من بشه
هم دوس داشتم دختر نشه و پسر باشع دختر من یکی یدونه بمونه 😂
در کل با جاریم خیلی صمیمیم دوسش دارم
اونم خیلی دختر دوس داشت ولی نشد ک بشع
مامان آروکو مامان آروکو ۱ سالگی
یه درددلی هست ک خواستم اینجا مطرحش کنم.
یه رفتاری از پسرم ک بارها ناراحتم کرده.
پسرم تو خونه تمام کاراش با منه، همسرم اگر باشه کارای پسرمونو انجام میده و باهاش وقت میگذرونه و پسرمم عاشقشه اما خب غروب ب بعد هست و درواقع بیشتر روز پسرم با من تنهاست و کاراش با منه
با من میخوابه و کنار من پامیشه
من میشورمش
غذا میدمش
تعویض لباس و پوشک و...
خلاصه همه‌چیز
خیلیم منو دوس داره، مدام بوسم میکنه، میاد کنارم میشینه، نوازشم میکنه، بهم میچسبه و ...
اما زمانایی ک میریم مهمونی مدااام چسبیده ب شوهرم و لحظه‌ای ازش جدا نمیشه. وقتی مثلا شوهرم بخواد یه سرویس بره یا ب هر دلیل بخواد یه لحظه بدتش ب من جیغ و داد و گریه راه میندازه، دودستی میچسبه ب باباش، منو میزنه، گاز میگیره، موهامو میکشه ک بغلش نکنم.
تا نزدیکش میشم داد میزنه نه نه یعنی سمتم نیا.
من ازینکه ب باباش بچسبه ناراحت نمیشم اما این حرکات پسرم خصوصا در مهمونیای خانواده همسرم وجهه‌ی خیلی بدی ایجاد میکنن و شک ندارم ک میگن حتما همه کاراش با باباشه یا مامانش باهاش خوش رفتار نیس ک این بچه اینجوری شده.
اون بندگان خدا هم آدمای بدی نیستن اما مثلا مادرشوهرم میگه کمر بابایی درد گرفت یکم برو بغل مامانی دیگه
یا پدرشوهرم ب شوهرم میگه احتمالا روز اول مدرسه تو باید باهاش بری

میدونین حس میکنم پسرم با این رفتاراش تمام زحمات منو جلو همه خصوصا مادر پدر و خواهرشوهرم پوچ میکنه. هرچی هم فکر میکنم متوجه نمیشم چرا تو جمع از من فراریه بعد ب محض اینکه میایم تو ماشین باز می‌چسبه ب من!!! خواستم نظرات شمارو هم جویا شم