اما توی اتاق عمل استرس و ترس وحشتناکی داشتم که ضربان و طپش قلبم وحشتناک رفته بود بالا
که بهم آرام بخش زدن

۳ پاسخ

گلم اسم نی نی هات چی گذاشتی؟!

چقد طول کشید عملت سخته یان

ای بابا چرا خب

مقالات مرتبط

ترس از رابطه زناشویی
ترس از رابطه زناشویی و دخول | علت و درمان آن
آرام کردن گریه نوزاد
بهترین روش آرام کردن گریه نوزاد
سرگرمی موثر در کاهش استرس
13 سرگرمی موثر در کاهش استرس و اضطراب
عمل زناشویی
عمل زناشویی (رابطه جنسی) چیست؟

سوال های مرتبط

مامان لیانا|رایان مامان لیانا|رایان ۳ ماهگی
چقد استرس زایمان و سزارین و اتاق عمل داشتم ولی مثل یه چشم به هم زدن گذشت تو اتاق عمل من خیلی استرس داشتم و اولش که وارد شدم قشنگ اشک از چشام ریخت از ترس و استرس ولی خیلی پرسنل خوبی داشت تمام تلاششون رو کردن که استرس م کم شه
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان دلوین مامان دلوین ۱ ماهگی
مامانا من سشنبه سزارین دارم .خیلی استرس دارم .ترس از اتاق عمل ترس از اولین راه رفتن بعد از عمل🥲
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان سایا ،💓🧿🐣 مامان سایا ،💓🧿🐣 ۱ ماهگی
وقتیک یادم میاد اتاق عمل به خودم تعجب میکنم باحالی ک اولین تجربه ام بود اینقدر که از زایمان طبیعی ترس داشتم همش آیت الکرسی میخوندم کی دکتر میبرم اتاق عمل، یعنی وقتی بدو بدو رفتم اتاق عمل الان یادم میاد میخندم میگم چطو اینقد جرعت داشتم حتی استرس هم نگرفتم 😂😂😂😂😂😅خانما هرکی سوال داره راجب سزارین میتونهبپرسه..
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نفس مامان نفس ۴ ماهگی
خانوم ها تو را خدا کمکم کنین جایی که آمپول بی حسی زدن بهم تو اتاق عمل
از دیشب وحشتناک درد می‌کنه میسوزه
چیکار کنم نمیتونم تکون بخورم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان پنبه مامان پنبه روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان قسمت چهارم
ماماهای مهربون بخش به تکاپو افتاده بودن. خودمم حدس میزدم که میخوان برای عمل آمادم کنن. منی که از زایمان وحشت داشتم و همیشه بزرگترین ترس زندگیم بود، و از سزارین وحشت مضاعف داشتم، اون لحظه از خدام بود منو ببرن سزارین و از اون درد خلاص بشم. شنیدم از بیرون اتاق دارن میگن زجر جنینه. اومدن آمادم کنن برای اتاق عمل و گفتن دکترم دستور داده بریم برای عمل. مدام درد سراغ میومد و دوست داشتم سریعتر فقط بیهوش بشم اون دردو تحمل نکنم. اما وقتی درد میومد نباید کسی بهم دست میزد چون دردم 10 برابر میشد. و این وسطا مدام درد میومد. گفتن دکترم تو اتاق عمل منتظره. سریع سوار ویلچر شدیم و رفتیم دم اتاق عمل. تا سوار تخت بشیم و از راهروها رد بشیم تا اتاق عمل چند بار دیگه هم درد سراغم اومد. تا اینکه رسیدیم به اتاق عمل و رفتم رو تخت. کادر اتاق عمل مدام شوخی و خنده میکردن و ازم سوالای مختلف میپرسیدن که حواسم پرت بشه. منم سعی میکردم زیاد نگاه نکنم به تجهیزات، که استرس نگیرم. قبل از بیحسی هم بازم درد سراغم اومد و پزشک گفت نباید درد داشته باشی. هروقت دردت رفت بگو...
مامان ماهورا🌛🌸 مامان ماهورا🌛🌸 ۱ ماهگی
دغدغه جدیده سز :
از وقتی فهمیدم دستامونو تو اتاق عمل میبندن استرس گرفتم و ترس برم داشته منی که بیخیال ترین بودم😩
مشاهده ۲۹ پاسخ دیگر
مامان جوجو مامان جوجو ۴ ماهگی
بچهایی ک میخاین سزارین بشین
ابن روزا خیلی میبینو از اتاق عمل ترس دارین ولی واقعیت اینه ک اتاق عمل ترس نداره اصلن
طبق تجربه خودم اتاق عمل ترسی نداره اون دردی ک میدونی قرارع بکشیه ک باعث میشع از اتاق عمل بترسی
الا من خودم اولین بچم بود وقتی بردن اتاق عمل اصلن ترس نداشتم
ولی الان بعد از 21 روز اگر باز برای زایمان برم اتاق عمل میترسم چون میدونم قراره درد بکشم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان نی نی مامان نی نی ۲ ماهگی
خانمای سزارینی سه سوال😁
حس حالتون تو اتاق عمل چطور بود ترس داشتید؟ چیزی متوجه میشدید از عمل
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان دیانا مامان دیانا ۲ ماهگی
نینیم صبح بدنیا میاد ترس اتاق عمل یادم رفته ،اخه من چجوری فردا شب لگداشو تو دلم حس نکنم😭😭😭
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان ترنم مامان ترنم ۳ ماهگی
خانوما یکشنبه میخوام برم برای زایمان انشالله
شما چجوری استرس رو کنترل کردید؟
من یه ترس بدی تو وجودمه
تجربه اتاق عمل یکبار داشتم موقع عمل بینی که همونجا حالم بد شد سریع بیهوشم کردن
ولی این بی حسیه
خیلی وحشتناکه
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان آرتمیس🩷🫀 مامان آرتمیس🩷🫀 ۳ ماهگی
فردا باید سزارین شم خیلی استرس دارم 😭😭😭 از اتاق عمل میترسم چیکار کنم 😭😭😭
میتونم بگم ۸۰درصد ترس و استرس دارم ۲۰ درصد ذوق دیدن بچم
مشاهده ۲۰ پاسخ دیگر
مامان هامین 👶💙 مامان هامین 👶💙 ۴ ماهگی
هفته پیش این موقع منتظر بودم منو ببرن اتاق عمل... چه زود یه هفته گذشت🥹🥹
خداروشکر که از اون ترس و استرس دور شدم♥️🤲🏻
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان 𝘉𝘢𝘳𝘥𝘪𝘢👼🏻🍼 مامان 𝘉𝘢𝘳𝘥𝘪𝘢👼🏻🍼 ۱ ماهگی
پارت۱ تجربه زایمان😍سزارین
خوب بلاخره نوبت منم شد که بیام خاطره زایمانمو بنویسم😅😍همیشه بهترین چیزی که دوس داشتم بگردم تو گهواره پیدا کنم تجربه زایمان بقیه بود😍
خوب داستان زایمان منم از جایی شروع شد که ساعت ۸ربع رسیدم در بیمارستان با مامانمو شوهرمو خواهر شوهرم رفته بودیم
اونجا سریع رفتم بخش زایشگاه و اینا تشکیل پرونده دادم هرچی التماسشون کردم که سوند رو تو اتاق عمل بهم بزنن قبول نمیکردن گفتن اتاق عمل بدون سوند قبولت نمیکنه و این داستان خلاصه اینقد ترس داشتم از زدن سوند که حد نداره اولش که زد یکم حس سوزش داشتم ولی وای بعدش همش حس میکردم میخواد در بیاد همش حس سوزش همش یه حس خیلیییی بد داشتم که اصلا نمیتونستم راه برم
مامان آریا مامان آریا ۵ ماهگی
پارت سوم
رفتم داخل بخش زایشگاه و اونجا شروع کردن به نوار قلب گرفتن که باز هم خوب نبود و همزمان شروع کردن به زدن آمپول فشار یه 20دقیقه ای گذشت که چند تا ماما و شروع به معاینه کردن دیدن یه سانت شد دو سانت و منی که همچنان استرس نوار قلب و ترس زایمان همگی دست داده بود بهم دلم رو آشوب کرده بود.کم کم داشت درد زایمان در حد پریودی میومد سراغم بهشون گفتم خوب باید چیکار کنیم که دیدم رفتم و با یه دکتر دیگه اومدن و نوار قلب رو چک کردن دیدن خوب کار نمیکنه و شروع کردن به سون زدن بهم بنده خدا ها اینقدر با ملایمت زدن که من اصلا دردی نفهمیدم.سرمم رو قطع کردن و دست گاه نوار قلب رو هم جدا کردن و منو با ویلچر بردن سمت اتاق عمل.من همیشه از اتاق عمل وحشت داشتم ولی وحشت من همش الکی بود چون اون ترسی که من از اون اتاق برا خودم دارم انگار یه قول هس.خابوندنم رو تخت اتتق عمل دستگاه فشار خون و دستگاه ضربان قلبم رو بهم وصل کردن بلندم کردن و گفتن بشین دکتر بیهوشی چند بار پنبه الکلی کشید رو گودی کمرم و شروع کرد به سوزن بیحسی زدن و بلافاصله منو خابوندن تا بیحس بشم.هی میگفتن پاتو بگیر بالا هرچی تکون میدادم نشد پاهام اولش گرم شد در حد دو دقه طول کشید که بیحس شد و بعد 5دقع کار کردن یهو صدای بچم رو شنیدم که از خدا اون زمان رو برا همه چشم انتظارا و همه اونای که بچه ندارن آرزم میکنم.واقعا لذت بخش ترین مدت عمرم بود
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نهال خانم مامان نهال خانم روزهای ابتدایی تولد
۲۰ام زایمانمه😍هم خوشحالم هم یکم احساس ترس دارم از اتاق عمل
دعاکنید برام
مشاهده ۷ پاسخ دیگر