۱۲ پاسخ

همینه عزیزم واقعا سخته ولی باید بگذره تا آسون بشه بعد سه ماهگی شرایطت سبک تر میشه
این روزا هوا بهتره یکم برو بیرون هوا بهت بخوره روحیه ات عوض میشه

هممون همینجوریم
خدا یعقل ب شوهر و اطرافیانمون بده ک درک کنن
کمک کنن

عزیزم پسرت بهتر شد؟ زنگ زدی؟

دوست دارم زودتر دخترم به دنیا بیاد حداقل سرم با اون بند باشه

من نیز ...خوب میشی کم کم

اطرافیان و ولش کن برای هیشکی حال خوب و بد یه مادر مهم نیست پس بخاطر همین اطرافیان قوی باش یه جوری بچتو بزرگ کن که نیازی به درک اونا نداشته باشی ی کلام میگم همه خودتو بزار پای بچت با اون خوش باش همین

دقیقا منم شوهرم اصلا تو حاملگی منو درک نکرد 🥲 هیچ سنوگرافی باهام نیومد هر دکتری رفتم با مادر پدرم بود انگار نه انگار این پدره
من به خاطر بچم از همه چیزم گذشتم بارداری سختی داشتم تا الان
تازه الانم مامام گفته تا جمعه و شنبه زایمان میکنی شوهرم فردا میخواد بره تفریح 🥲 خیلی ناراحتم بعضی وقتا فکر میکنم آوردن بچه اشتباه بود باز میگم ناشکری میشه
فقط دارم ب خاطر دخترم ادامه میدم ولی دیگه طاقت ندارممم چقدر یک نفر می‌تونه نفهم باشه
بهش میگم اگه فردا زایمان کنم نباشی چی میگه بابات اینا هستن دیگه 🙄

دقیقا منم همینم

منم
حالم خیلی بده
بدتر از این هم اینکه هیچکس آدم درک نمیکنه

این روزام میگذره دوران حاملگی آدم ویارش چقد بد بود حالت تهوع داشت هیچی نمیتونست بخوره ولی گذشت تموم شد این روزام میگذره طبیعیه فقط لذت ببر از این روزا چون یهو چشم باز میکنی میبینی عه پسرت داره میره مدرسه چه زود گذشت با خودت میگی😊

منم دیگ نمیخام زنده باشم

منممم

سوال های مرتبط