امروز عروسی دعوت بودیم چون کسی نبود بچمو نگه دار میخواستم نرم خب یهو خالم گفت بیارش من نگه میدارم...منم رفتم بعد جاریم ولی بچشو که ۸ ماهشه آورده بود اصلا اذیت نشد راحت بازی میکرد...گفتم کاش منم میاوردم اما خب ترسیدم بچه اذیت شه...ولی زهر مارم شد همش فکرم پیش بچه بود میگفتم اضطراب جدایش بدتر نشه.....از وقتیم اومدیم همش عذاب وجدان گرفتم که من چجور مادریم بچمو سپردم دست یکی دیگه رفتم عروسی...حالا نمیرفتم نمیشد.....ولی خب از یه طرفم خیلی وقته هیجا نرفتم دلم گرفته بود...اصلا کاش نمیرفتم رفتم روحیه بگیرم بدتر گند خورد تو حالم....حالا واقعا عروسی برا بچه زیر دوسال ضرر داره ؟؟؟

کارخوبی کرد اون چندساعت ندیدنت بهتر بود تا اینکه صدای باند و جیغ بره توسرش
خیلی آسیب میزنه

نبابا ازین به بعد ببرش اون دوسه ساعت هیچییی نمیشه
من اولین بار بچم ۴ماهش بود بردمش

خیلی ضرر داره برا زیر دو سال
من شوهرم میگه تا دخترمون دو سالش نشده عروسی نبریم
اون نورای زیاد و سر و صدا روی سیستم عصبیشون اثر میزاره

من بچم دو ماهش بود بردم چه ضرری

بخاطر سروصدای زیادش مغزشون آسیب میبینه

اونایی ک میبرن خونشون هم پر سروصداست و هی میرن بیرون براشون مهمون میاد بچشون عادت داره نه مثل بچه ما ک همش تو خونه ساکته

من بردم خواهر ب گوه خوردن راضی شدم بچه وحشت کرده بود بقل هیشکی نمیرفت اونا هرکی بچه اندازه من داشت اونام همین داستانو داشتن گفتم کاشکی کسیو داشتم میدادم دستش میرفتم منم خوب نیاز ب روحیه دارم مادر شاد زندگی شاد

من عروسی بردمش کلی کیف کرد همش میرقصید
اینم بگم دخترم بشدت از غریبه ها میترسید الان ی خورده بهتر شده

منم تا حالا بچمو چهار بار عروسی بردم عین چهار بارم کوفتو و زهرمارم شده یعنی فقط تو اتاق پرو بودم بعدم خیلی سریع اومدیم حتی بعضیاشو شامم نخوردم
و فردا ام عروسی دعوتم دوباره عزا گرفتم چون عروسی نزدیکه و کسی نیست بچمو نگه داره

کار خوبی کردی والا من هر بچه ای دیدم رفت عروسی و.. فرداش مریض شد

منم عروسی دختر عمم نبردم بچه هامو.گذاشتم پیش مادرشوهر پدرشوهرم خواهرشوهر کوچیکمم بود و خاله شوهرم و بچه هاش .خیالم راحت بود از بابتشون.از طرفی عروسی هم خیلی خوش گذشت ترکوندیم اصلنم عذاب وجدان نداشتم.توی عروسی با پیامک با پدرشوهرم درارتباط بودم احوال بچه هارو میگرفتم.خیالت راحت هم به بچت خوش گذشته هم کار خوبی کردی نبردی توی شلوغی و سر و صدا و ویروس و نور و دود.

منم امشب عروسی دعوت بودیم دخترمو گذاشتمش پیش مامانم ولی خب خیلی گریه کرده بود دیگه اصلا نفهمیدم چجور شام خوردم اومدم خونه

عزیزم بچه با بچه فرق داره شاید اگه بچه شما تو عروسی بود هم خودش اذیت میشد هم شما .من پسرم وقتی کوچیک بود هرموقع می‌بردم عروسی از اول تا آخر گریه می کرد ومنم مجبور بودم سرپا بچرخونم. کلی اعصابم خورد میشد تا چند ساعت بعد عروسی هم حالم بدمیشد‌.خوب کاری کردی رفتی اصلا عذاب وجدان نداشته باش .

من پسرمو ی بار بردم عروسی از صدای اهنگ و .....خیلی ترسید تا الانم میترسه تا کسی بلند صحبت کنه یا اهنگ صداشو بلند کنیم جیغ میزنه ‌.

کلا بچتو‌ جاهای شلوغ نبردی؟؟ما خانواده شلوغی هستیم علاوه بر اون من هرروز اهنگ میزارم با صدای زیاد هامین میرقصه ذوق میکنه،صددرصد عروسیم باشه با خودم میبرمش

من ک چندبار بردم. چ ضرری؟

وا چرا ضررمنم همه جا میبرم اشتباه کردی نبردی