آخ که چه لحظات شیرینی رو توی اوج این خستگی و استرس داریم تجربه میکنیم خدایا شکرررررت بی نهایت بار
الان پسرم از صبح کلافه بود شیر خورد پوشکشم عوض کردم نمیخوابید نق میزد جوری که کلافه شدم
دیدم اومدم کنارش دراز کشیدم یه دفعه برگشت دستاشو دور گردنم حلقه کرد موهامو گرفت خوابید 🤭😄😍😍😍😍
اون شبی هم کلافه بود براش قصه که خودم لپامو گرفت خوابید
این لحظات رو از ته قلبم برای همه ی چشم انتظارا آرزو دارم😍😍😍

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط