۱۳ پاسخ

از تو بدترم هستن

عزیز دلم صبر داشته باش من خودمم خیلی زود عصبی میشم خیلی سر بچه‌ها داد میزنم
منم مث تو از خدای خودم خواستم حواسش به منو بچه‌هام باشع وگرنه بجز بچه‌هام هییییییچ دلخوشی ندارم
ب امید خدا دومی میاد زندگیت قشنگ میشه

خوش بحالت ک خونه بابا داری

میدونی چیه ار الان هی به پسرت بگو این برای نی نی میخواد خودش بازی کنه
بعد حواسشو پرت کن

یا میری پارکی جایی بگو باید نوبت رعایت کنیم
مثلا من تا ده میشمارم نی نی از تاپ اومد پایین نوبت تو میشع

دختر منم همیشه همینجوری بوده خیلییی اذیت شدم و میشم سر اخلاقاش ، لجبازی و جیغ زدناش اما به مرور و صبر خودمون درست میشن
در تعجبم فقط با اینهمه سختی بچه داری و بارداری و زایمان و بچه کوچیک چجوری بچه دوم میارن انقدر تو گهواره دیدم همه حامله ان ، من از ترس حاملگی قرص میخوردم یه وقت باردار نشم

الهی بگردم.پسر منم خیلی اذیت میکنه اصلا نمیتونم یه دقیقه بشینم واسه خودم باشم چه توخونه چه بیرون میریم.بیرونم میرم مثل چی پشیمون میشم.از خدا میخوام بهت صبر و توان بیشتری بده که بتونی از تو دلیتم مراقبت کنی انشالله به سلامتی بغلش کنی میگذره این روزا.کاش با خانوادت صحبت کنی هرازگاهی پسرت رو ببرن پیش خودشون استراحت کنی

الان باز حامله ای ؟

فقط منی ک سر رفتار گند دخترم داشتم اینجا میگشتم ببینم کسی مثه من هست یا فقط من بدبخت و روانی شدم

انشاالله تا بچه دومت بیاد اولی یکم عاقلتر میشه، نگران نباش

عزیزم میگذره..ناراحت نباش..بچه کوچیک واقعا اعصاب ادمو ضعیف میکنه

چی شده عزیزم

وای چقدری مثل منی فقط دومی تو راه نیست امروز همه رفتن بیرون شهر من به خاطر اخلاق گو پسرم نرفتم گفتم عصبی میشم

عزیزم بچه ای که تو راه هستش رو یک وقت سقط نکنی ها الان حال و روان خوب نیست 😭

مگه از مردت جدا شدی؟

سوال های مرتبط

مامان Ali✨ مامان Ali✨ ۲ سالگی
سلام
من صرفا نه روانشناسم
نه مشاور
من یک مادرم عین همه شما
خانوما اومدم یکی از تجربه های خودم رو بهتون بگم
دوهفته پیش علی به شدت مریض شده بود
علی اصلا دارو نمیخوره هیچ جوره یعنی به هر روشی که فکر کنید
منم عصبی شدم یک بار دیدم تو تب میسوزه و شربتش رو برای بار دهم تف می‌کنه رو فرش
عصبی شدم خدا از گناهم بگذره ،خون جلو چشمام رو گرفت
جیغ های وحشتناکی می‌کشیدم و به زور شربتت رو میخواستم بریزم تو حلق بچه
عین یک شیطان واقعی
درحالی که علی داشت از شدت گریه نفس نفس میزد و اشک های خودمم می‌ریخت
اما خیلی عصبی شده بودم
هرجور که بود باید شربت رو میدادم
بچه‌تا نیم ساعت دل میزد
بعد اون ماجرا پسر من عصبی شد
تو خواب گریه میکرد گاهی
جیغ های وحشتناکی میکشید
قبلش آخه من حتی یک بارم سرش داد نزده بودم
بازم خدا رحم کرد دستم روش بلند نشد وگرنه خودم رو نمیبخشیدم هیچ جوره
آقا سرتون رو به درد نیارم
خلاصه خدا رحم کرد که الان اون رفتار ها از سرش افتاد
روی صحبتم با کسایی هست که با بچه بدرفتاری میکنن
یا خدایی نکرده میزنن
بخدا بچه خیلی خیلی آسیب میبینه
شنیدم که هر جیغی که مادر سر بچه بکشه باعث میشه سلول های خاکستری مغز بچه از بین بره
توروخدا خودمون رو کنترل کنیم
اینا هنوز بچه ان هیچی نمی‌فهمن
واقعا گناه دارن طبق تجربه خودم البته
هر رفتاری که ما نشون بدیم رو بچه ها تاثیر می‌ذاره
بخدا یادش میفتم بغضی میشم
خلاصه که اینطور ♥️