۱۳ پاسخ

بذار پیشش قشنگ برو بگرد یه روز بچه نگه داره ببینه میتونه یا نه

حرف بدی نزده چرا به دل میگیری.
فکر کنم قصدش فقط کمک کردن ب تو باشه
بد بین نباش عزیزم

باز خوبه میگه بزارش پیش من و برو
والا مادرشوهر من عمرا همچین چیزی بگه

عزیزم اینطور نیست متاسفانه این تفکر بسیار غلط وجود داره ک مادران شیر خشکی کار خاصی نمیکنن در صورتی ک من ب عنوان یه مادری ک شیر خشک میدم رسما بابام در اومده از بچه داری

عزیزم اگه با لحن بد نگفته باشه،حتما منظوری نداشته و میخواسته بگه مثلا منم میتونم انجام بدم تو نگران نباش برو بیرون حالو هوات عوض بشه،متاسفانه منم همیشه همه چیو به منظور میگیرم ولی میگم گاهی باید رد شد از بعضی چیزا حتی اگه به عمد و منظور گفته باشه

اتفاقا موقع شیر خوردن بغلش کن
بزار رو پات شیرخشک بده بزار بوی تنت رو بشناسه
من اینکارو میکنم

منم شیر نمیدم
ولی به هیچ وجه اجازه نمیدم نگهش دارن
دلیل نمیشه که شیر خشکی پیش هرکسی بمونه
یا میومدن مهمونی هرکی شیشه شیر رو میگرفت بهش میداد
الان دیگه موقع شیر میبرمش یه گوشه با ارامش شیر میدم بخوره

منم اول شیر نداشتم شید خشک میدادم اقد مادرشوهرم بیخ گوش شوهرم خوند حتی جلو خانواده خودم میگفت چرا شیر خشک میدی من روز دوم بود ک زایمان کرده بودم اقد گریه کردم

دقیقا منم این حرفا رو میشنوم
تازه میگن از قصد ب بچه ت شیر ندادی

عزیزم منظوری نداشتن حتما.میخواستن شما حال و هواتون عوض بشه .

عزیزم ولی فک کنم منظوری نداشته خواسته بری یکم هوا بخوری حال و هوات عوض شه زیاد به دل نگیر

دیونه ای این فکرو میکنی، اون از شکم تو بیرون اومده حرف کسی اینو تغییر نمیده

ای خاهر بزار هرچی میگه بگه تو جات پیش خدا محفوظه

سوال های مرتبط

مامان زندگی مامان مامان زندگی مامان ۱ ماهگی
مامانا توراخدا بیاید بگید من زیادی زودرنج و حساس شدم یا واقعا اطرافیان بیشعورن

من از روز چهارم به پسرم شیر خشک کمکی با قاشق میدادم که به شیشه عادت نکنه آخه یبار عادت کرد به زور بازم سینه دادم بهش
بعد تقریبا ۲۵ روز دیگه با قاشق نخورد با سرنگ امتحان کردم با قطره چکون با همه چی امتحان کردم که فقط بچم نخواد شیرخشکی بشه
تو این مدت مادرشوهرم هی میگفت با شیشه بده و اینا گفتم نه بخدا دیدی اون دفعه سینه را ول کرد میترسم الانم ول کنه هی گیر میداد با شیشه بده و رو اعصابم میرفت دوبارم خواستم برم جایی مجبوری پسرمو میخواستم بزارم پیش مادرشوهرم میگفت تو برو چکارت دارم بچم‌بیدار شد شیرخشک میدمش تورو میخوام چکار

نوک‌سینه هامم‌خیلی زخمه طوری که عین همین حدود ۴۰ روز با درد و عذاب و خونریزی شیر دادم به بچم
امروز پسرم نوک سینمو‌باز خون انداخت منم یکم غر زدم یهو شوهرم با یه لحن خاصی گفت میخوای دیگه سینه‌نده شیر خشک بده شروع کردم به اشک ریختن بعدم باهم بحثمون شد میگه خستم کردی بعد میگه من که چیزی نگفتم گفتم آخه من ۴۰ روز اینهمه عذاب به خودم ندادم که همتون خیلی راحت حرف از شیر خشک میزنید
به نظرتون حق با منه یا زیادی حساس شدم؟🥲
مامان زندگی مامان مامان زندگی مامان ۱ ماهگی
سلام مامانا بیاید یکم درد و دل کنیم
پسرم خیلی داره عادت میکنه به مادرشوهرم دارم دق می‌کنم دیگه اینقد که پیش اون آرومه پیش من نیست
خونمم طبقه بالا مادرشوهرمه شوهرم وقتی میبینه بچه بی قراری میکنه یازنگ میزنه مامانش بیاد بالا ببینه چشه یا میگه من میبرمش پایین توام بیا پایین
بعد همش مادشوهرم به بچم میگه مامان و پسرم و هی از این حرفا
یا وقتی میخوام پوشک عوض کنم سریع میاد خودش دیت به کار میشه میگه تو برو کنار خودم پوشک بچمو عوض می‌کنم تو بلد نیستی ( همشم گند میزنه یا به پشت لباس بچه یا زیراندازش یا اصلا زیر انداز نمیندازه چند روز پیش تشک منو به گند کشیده بود)😔
یا وقتی جایی میخوام برم میگه نه حق نداری بچه را ببرید هرجا میخواید برید خودتون برید من نگهش میدارم
بچم اینقد که برا اون میخنده برا من نمیخنده😔
دیشب شوهرم پیشش به شوخی بهم کفت نگا انگار تورو زیاد نمیشناسه مادرشوهرم زد زیر خنده ولی من جیگرم کباب شد با این شوخی
اومدم خونمون باشوهرم بحث کردم گفتم چرا اینجوری گفتی و اینا بعدم به مامانت بگو به بچه من نگه مامان بچم فقط یه مامان داره اونم منم شوهرم کلی بدش اومد بهم میگه حساس شدی و اینا بعدم میگه چرا دیشب که پایین خوابیدیم مامانم گفت تشک بچه را بیار بنداز پیش من بخوابه تو با تشر گفتی نه بیارش پیش خودم مامانم ناراحت شد منم گفتم باید بفهمه بچه باید پیش مامانش بخوابه بی مادر که نیست بچم
توروخدا شما باشید چکار میکنید؟
حالم خییییلیییی بده🥺🥺 توروخدا راهکار بدید چکار کنم
نگید نرو پایین چون من نرم اون میاد بالا میمونه🥺
یعنی میخوان بچمو ازم بگیرن؟🥺😭