تجربه زایمانم 《1》
اول راجب بیمه بگم من بیمه ام تکمیلی دانا هست که خیللللی مزخرفه اگه مثل من بیمه دانا دارین اصلا روش حساب باز نکنین چون بد قولی کرده پول بیمارستان هارو نداده بیمارستانا همه تحریمش کردن باهاش قرار داد نمی‌بندند فقط نامه میدن که اونم فک نکنم کسی بتونه پولشو بگیره خبر مرگشون😒
من صبح زود رفتم راضیه فیروز و فهمیدم بیمه مارو قبول نمیکنه لحظه اول ام پذیرش ۳۵ ملیون میگیره دیگه به دکترم زنگ زدم گفتم بیمارستانمو عوض کنه گفت برم سیدالشهدا اونجا لحطه پذیرش ۸ ملیون گرفتن دیگه من دکترم عباسلو بود با پرسنل هماهنگ کرده بود که پروندمو طبیعی بنویسه تا شامل بیمه بشه بتونم نامه ببرم برا بیمه اونام نوار قلب گرفتن یکم فک کنم نوارو دشت کاری کردن و تو پرونده نوشتن با خون ریزی و اینجور چیزا بعد لباس دادن عوض کنم فرستادنم اتاق عمل .... سوند تو‌ اتاق برام گزاشتن یکم درد داشت ( این که میگم درد داشت چون من اصلا انتظار نداشتم درد داشته باشه خودم و یهو سفت کردم ) چون یه جسم خارجی بود اذیت کننده بود بعد دکتر بیهوشی اومد آمپول بیهوشی بر خلاف تصورم اصلا درد نداشت دردش در حد امپولا زیر پوستی بود ( حالا این که میگم درد نداره خودتون برا کاملا بی درد آماده نکنین ها 😂 ) به محض این که آمپول و‌ زدن اول‌جایی بی حس شد سوند بود دیگه انگار ن انگار یه چیز خارجی بهت وصله آروم شد دردش😂
.....

۴ پاسخ

سلام بیمه دانا چند روزه اوکی شده بیمارستانا پذیرش دارن

منم بیمه م داناس .ای بابا 🥲🥲

😍😍😍😍

ای بابا منم بیمه دانا هستم خیلی روش حساب باز کرده بودم😥

سوال های مرتبط

مامان توت فرنگی🍓🍒 مامان توت فرنگی🍓🍒 ۴ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۶#
وقتی داشت آمپول آماده می‌کرد گفتم مگه تو سرم نیس گف نه به باسنه و قیافه منی که فوبیا به سوزن زدن دارم این بود🥺😭😱😫
خودش اول گف که امپولش درد داره تکون نخوری و واقعا هم خیلی درد کرد چون پام رو‌نمتونستم تا نیم ساعت بعد تکون بدم
ساعت ۱۱ و نیم شد و منم دردام کم شده بود بعد صدا زدن که آماده کنین برا اتاق عمل دیدم ۲ تا دانشجو اومدن که سوند بزنن و لباسامو عوض کنن چون قبلش دانشجو ها ازم برا سرم رگ گرفتن و ۳ بازشو رگ دستمو پاره کردن چشمم نرسیده بود ازشون و گفتم مگه شما قرارع بزنی برو بگو دکتر بیاد گف نمیشه و گفتن باید ما بزنیم دیگه تسلیم شدم و.گفتم پس لااقل بعد بیحسی از کمر بزنین گفت نمیشه خرا🤦
برا من بعد سوند سوزش داشت و یکم درد داشت ولی قابل تحمل بود دردش چون تو گهواره چند نفر خیلی بزرگش کرده بودن 😐😵‍💫
دیگه لباسامو پوشیدم و‌بگم سوند برا من بیشتر سوزشش اذیتم میکرد بازم به تحمل خودتون نگاه می‌کنه
اونجا بود که مامانم اومد و چون من با خالم رفته بودم و مامانم چون خبرش نداده بودم و بخاطر ترسی هم که از عمل داشتم دیدمش هم دلم گرم شد هم یه بغض بدی تو گلوم بود ولی خودمو خیلیییی کنترل کردم ک لااقل مامانم بیشتر از این غصه نخوره برام 🥺
مامان محمد مسیحا 💙 مامان محمد مسیحا 💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین در بیمارستان تریتا پارت ۴...

خب اول بگم که من قرار بود یک شهریور پسرم دنیا بیاد دکترم نامه رو برای اونروز داده بود ولی ۲۹ مرداد فشارم رفت بالا و احساس کردم چشمام و دستم داره ورم می‌کنه برای همین به دکترم زنگ زدم و گفت حتما فرداش صبح زود برم بیمارستان برای بستری... این شد که ۳۰ مرداد پسرم دنیا اومد... ما ساعت ۵ صبح رفتیم بیمارستان پرونده باز کردیم از بلوک زایمان یه پرستار خوش اخلاق اومد دنبالم و رفتیم لباس بهم داد که جالب بود از قسمت سینه دو تیکه بود و کش خورده بود تا بعد عمل بلافاصله بچه با مادر ارتباط پوستی بگیره جوراب آمبولی رو برام پوشندن و یه ان اس تی و فشار ازم گرفتن که همه چی عادی بود آنژیو کتم رو هم وصل کردن با آتلیه ای که هماهنگ کرده بودم اومد و بیرون با همسرم حرف زده بود فیلم گرفته بود اومد داخل از منم گرفت ...ساعت نزدیک ۹ صبح بود که از اتاق عمل اومدن دنبالم رفتیم آمپول بی حسی رو از کمر زدنی یکم اذیت شدم ولی قابل تحمل بود چون بدنم خود به خود تکون میخورد ولی باید تکون نمی‌خوردم... بی حس که شدم سوند رو وصل کردن که نفهمیدم دردش رو بعد از ده دقیقه صدای نینیم اومد و واقعا حس قشنگی بود دکتر بچمو نشون داد بعد بالاسرم بردن شستنش تمیزش کردن تا منو بخیه کنن کارم تموم شد بردنم ریکاوری که پسرمم باهام آوردن اونجا یه پرستار پیشم بود همش پسرمو میزاشت روی سینم تا شیر بخوره فقط نمی‌دونم چرا دستی که آنژیوکت داشت تب میکرد و یه جوری میشد اذیت میکرد بعد که بخش رفتم درست شد همونجا گفتم برام پمپ درد بزنن حسم داشت برمیگشت یه درد خیلی کمی رو حس میکردم که برام پمپ رو زدن بردنم به سمت بخش با پسرم....ادامه..
مامان آرن مامان آرن روزهای ابتدایی تولد
سلام دوستان من زایمان کردم سزارین میخوام بهتون تجربم و بگم چون خودم خیلی دوست داشتم تجربه دیگران بخونم
من ساعت ۶ونیم صبح اومدم بیمارستان پاستور نو دیگه یه سری فرم و....پر کردم ان اس تی و فشارمو گرفت آنژوکت زد به دستم ازمایش خون ازم کرفتن بعد تو همون بخش سوند برام زدن هنوز بی حس نشده بودم ولی واقعا واقعا اصلا حتی یه کوچولو هم درد نداشت اول بتادین ریخت بعد سوند گذاشتن بعد من و کم کم بردن اتاق عمل بهم سرم و دستگاه فشار و ....زدن کلی باهام حرف زدن شوخی کردن تا دکتر اومد امپول بی حسی و زدن واقعا اونم اصلا اصلا درد نداشت تا اینجا انژوکت که بهم زدن دردش از بقیه چیزا بیشتر بود یعنی اونا هیچ دردی نداشتن بعد هم دراز کشیدم پاهام مثل سنگ شده بود کاملا بی حس بودم ولی قشنگ کشش هایی که رو بدنم انجام میشد و خالی شدن شکمم و حس میکردم یذره درد حس میکردم ولی نمیفهمیدم که کجام فقط میگفتم درد دارم😂😊 بعدش دیگه بهم دارو زدن خوابیدم تا تقریبا ساعت ۱۱ و نیم به هوش اومدم تخت اتاق ریکاوری خیلی سنگ بود کمرم درد میگرفت گفتم یه چیز بزارین وسط گودی کمرم که پارچه اوردن تا الان سخت ترین قسمتش این بود من و از تخت ها جابه جا کردن اوردن تا بخش و تینکه شکمم و سه بار فشار دادن اونم درد داشت
مامان کیاشا مامان کیاشا ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین در بیمارستان آتیه
این تجربه مربوط به بیمارستان خصوصیه
و ممکنه با دولتی فرق کنه
اول اینکه دکتر بهم تاریخ داد که ۱۷ مرداد برم واسه بستری صبحش رفتم بلوک زایمان مستقیم و اونجا فیش و رسید سیستمی رفت پذیرش و به همسرم گفتن برو پذیرش و به من گفتن برم لباس اتاق عمل بپوشم ازم نمونه ادرار گرفتن بهم لباس اتاق عمل دادن برام سرم و انژیوکت و چنتا امپول زدن داخل سرمم و مرحله آخر بلوک زایمان نصب سوند بود که درد داشت ولی فقط ۵ ثانیه بود دردش بعدش بردنم اتاق عمل اونجا از روی تخت جابجا کردن و متخصص بیعوشی اومد باهام صحبت کرد سنمو پرسید و سوالات دیگه و منو نشوندن واسه تزریق اسپاینال بعدش تزریق حالم بد شد تنگی نفس شدم و فشارم یهو خیلی تغییر کرد دوتا دکتر دیگه اومدن بالاسرم که تو اون یکی دستم هم گفت سرم بزنن و امپول که نفهمیدم چیه اینم بگم که خود اسپاینال اصلا درد نداشت بعدش دیگه پاهام بی حس شد دکتر خودم اومد و یرب بعد صدای زیبای گریه بچم شنیدم تماس پوستی توسط پرستار باهام بر قرار شد و فیلم بردار تمام این لحظات ثبت کرد و کارشناس رویان هم بند ناف ذخیره کرد یسری ازمایش هم بعد عمل گرفتن ازم و طول مدت عمل هم یه پرستار دائم باهام حرف می‌زد و پایا ن عمل موقع بخیه زدن هم پرستار ها واسه بچم امشب شب مهتابه خوندن و آروم شد این تا لحظه سزارین بود مراحل ورودم به بخش رو پارت بعد میگم
مامان سوفی و دیا مامان سوفی و دیا ۱ ماهگی
خب بریم سراغ تجربه زایمان سزارین در بیمارستان نیکان غرب با خانم دکتر ملیحه پورزمانی
من تو ۳۹ هفته تمام وقت سزارین داشتم و صبح زود رفتیم بیمارستان، قبلش نیاز نیست برید برای تشکیل پرونده
مدارک و سونوها و آزمایشات و دوتا کپی از صفحه اول و دوم شناسنامه پدر و مادر و همون اول هم ۱۵ میلیون دریافت کردن
بیمه مون تکمیلی بود و چون سزارین دوم بودم و دکترم هم نامه داده بود که با تکمیلی ما کار میکنه از بیمه مون استفاده شد
کل هزینه زایمان حدود ۶۰ تومن شد بعلاوه ۴۵۰۰ هزینه فیلمبرداری اتاق عمل
من اتاق خصوصی هم میخواستم که گفتن بعد عملت به بخش زایمان بگو ولی بعد عمل رفتیم داخل بخش و بردنم تو اتاق دو تخته و گفتن خصوصی نداریم فعلا پره ولی از شانس خوب من اون یکی خانومه چندساعت بعد مرخص شد و من کلا تو اتاق خصوصی بودم😅
خب برگردیم سر زایمان
بعد از تشکیل پرونده ساعت حدودای ۸ونیم من رفتم بلوک زایمان و اونجا قرار بود عملم ساعت ۹ باشه.. اومدن سوند و آنژیوکت وصل کردن و گفتم لطفا سوند رو بعد بی حسی وصل کنین اما گفتن دکترت خواسته اینجا وصل کنیم سوند رو چون تو اتاق عمل آقا زیاده. دیگه پذیرفتم و حس بدش رو تحمل کردم، یه حس سوزش داشت که تا وقتی بی حسی رو بزنن همینجور باهام بود. ولی آنژیوکت رو خیلی عالی زدن و درد نداشت و جای خوبی هم زد کنار انگشت شصتم
بقیه پست بعد