دیروز بلاخره دلانا جانم چلش درومد👶🏻❤️
خیلی سخت بود مسیر مادرشدن و به اینجا رسیدن سخت ترین روزای زندگیم ۲۰ روز اول تولد دلانا بود خوشحالم ک تونستم از پسش بربیام❤️
افسردگی بعد زایمان،دلتنگی،خستگی ..تموم حس های بدی که تجربه کردم همه ی اینا فدای یه لبخند کوچولوی تو قربونت برم ماه قشنگم👶🏻🤍

تصویر
۴ پاسخ

مبارک
هنوز یک میبندی پوشک
لباسش چ سایزی

مبارکه قشنگمممم

دلانا چند کیلو

ای جانم مبارکش باشه 😍
رفته رفته شیرین تر میشه

مقالات مرتبط

خانه داری کارمندی
آیا خانه داری کارمندی سخت است؟
ضعف و خستگی بعد از زایمان
ضعف و خستگی بعد از زایمان (سزارین و طبیعی) | علت‌ها و 9 رو...
بیرون بردن نوزاد تا چهل روز
بیرون بردن نوزاد تا چهل روز اول تولد و مراقبت‌های لازم
وزن گیری نوزاد در ماه اول
وزن‌گیری نوزاد در ماه اول

سوال های مرتبط

مامان Masiha مامان Masiha ۷ ماهگی
سلام مامانایی ک پسراتونو تو ماه های اول دوم ختنه کردین سخت بود؟بچه اذیت نمیکنه؟تب اینا داره یا نه
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان آقا آریا💙 مامان آقا آریا💙 ۷ ماهگی
برگشت از سفر..
حس عجیبی بود راه طولانی با نوزاد دوماهه ..
فک نمیکردم از پسش بر بیام ولی تونستم..
برگردم هم بلاخره بعد از ۲ ماه ونیم میرم خونه خودم😅
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان توت فرنگی🍓 مامان توت فرنگی🍓 ۲ ماهگی
قلب مادر خداروشکر یک ماه پیشمی و اون دوران سخت هم تموم شد 😍😍


خداروشاکرم که تموم اون روزای تلخ و سخت رو تونستم بگذرونم وتوروسالم و سلامت بغل بگیرم 🫀🫀
قلب من هر نفسی که میشی همه اون لحظات داره از خاطرم میره 🥹عشق من دوستت دارم😍
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ابوالفضل ‌ ‌ مامان ابوالفضل ‌ ‌ ۵ ماهگی
خانمایی زایمان طبیعی کردید بدون امپول فشار اپیدورال و... بتظرتون سخت ترین قسمت زایمان کدوم بخش بود زور زدن یا درد قبل فول شدن؟
برای خودم زور زدن سخت ترین بخشش بود
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان علی مامان علی ۵ ماهگی
درحال آشپزی کردن از دست این وروجک خونه که نمیزاره تکون بخورم خوابه و دارم نهار امروزو میپزم خدا قوت به تموم مادرای سرزمینم درکنار شیرینی بچه واقعا مادرشدن سخت ترین کار دنیاست
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان شکلات💖 مامان شکلات💖 ۴ ماهگی
من بعد دوهفته که دخترم دنیا اومده تازه دارم به خودم میام ، اصلا احساس میکردم توی این دنیا نیستم، نه شب نه روز نمیتونستم بخوابم ، سخت ترین دوران زندگیم از روزی بود که دخترم به دنیا اومده، ،شماها چجوری خودتون رو عادت دادین
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان مه دیار مامان مه دیار ۲ ماهگی
اینجا پسرم‌تو ۵روزگی وقتی تو دستگاه بود بخاطر زردی وای بدترین روزای زندگیم بود😔😓
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان ✨سُـها خانم✨ مامان ✨سُـها خانم✨ ۳ ماهگی
چقـــــــدر خوشحالم که زایمان کردمو اون روزای اول گذشت... چقد سختم بود اصلا دوست ندارم دوباره تکرار شه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان پسرم 🫀 مامان پسرم 🫀 ۷ ماهگی
مث چیز خوابم میاد بدنم درد می‌کنه ای خدا مادرشدن چقدر سخت بود نمی‌دونستم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نوخودی مامان نوخودی ۶ ماهگی
بعد از کار تو معدن سخت ترین کار شیر دادن به بچه و سیر کردنشه 😭😂😬🌹
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان کورّه لکستان مامان کورّه لکستان ۳ ماهگی
خانما من ۲۲ روزه زایمان کردم ۲۲ ساعت خوش ب چشم ندیدم اول ک زایمانم انقد سخت بود ک‌نگم براتون بعد اونم ی بلای زده تو مثانم باید زور کنم ادرار کنم بعد سوزش سوزش دکترم رفتم هیچ بی فایده
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان لی لی مامان لی لی ۶ ماهگی
دوستان كه تجربه دارن ميشه بگن كي اين روزاي سخت تموم ميشه؟!؟ شب بيداري ها نرس، استرس و اضطراب و كلا شرايط سخت … تا چند بگذره اوضاع ميفته رو غلتك ؟!؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان هدیه حضرت زهرا مامان هدیه حضرت زهرا ۱ ماهگی
آیهان قشنگم پسر نازم یک ماهه که اومدی و شده همه زندگی من و بابا. بهترین روزای زندگیم را کنار تو دارم تجربه میکنم. تو بهترین و قشنگترین هدیه خدا به من بودی. عاشقتیم قلب خونه❤️❤️❤️
به وقت یک ماهگی پسر قشنگم👼
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان چشم عسلی🥰 مامان چشم عسلی🥰 ۴ ماهگی
#از آی وی اف تا سزارین
پارت۴
من شکمم تو ریکاوری یه بار فشار دادن که درد آنچنانی حس نکردم چون بی حس بودم بعد از یه ساعت موندن تو ریكاوری منو بچمو بردن بخش دردام کم کم داشتن بروز میکردن😁اما بعد استفاده از شیاف قابل تحمل بود برای قسمت سخت ماجرا راه رفتن بود😫 که واقعا سخت بود ولی ارزششو داشت ومن هفت عصر روز بعد مرخص شدم و از خدا می‌خوام دامن همه چشم انتظارم سبز کنه مادرانی باردار هم به سلامتی و آسونی بچشونو بغل بگیرن و به ما هم توان بده بچه هامون به خوبی بزرگ کنیم 🤲
مامان حࡐ‌رߊ‌ܩߊ‌ܘ🌛 مامان حࡐ‌رߊ‌ܩߊ‌ܘ🌛 ۲ ماهگی
پارت ۲....
گفتم بهشون توروخدا تا بی حس ام ماساژ رحمی بدید گفت باشه ماساژ داد که هیچی نفهمیدم بردنم بخش خانوادم جلو در دیدم خیلی حس خوبی بود جابجا کردن رو تخت یه کم سخت بود که چون بی حس بودم بهتر بود زایمان قبلی بیهوشی بود خیلی سخت گذشت این قسمت جابجایی دیگه دراز کشیدم اوردن بچه گذاشتن رو سینم شیر خورد یه کم دیگه کم کم داشت اثر بی حسی میرفت منم پاهامو تکون تکون میدادم گفت هم دردت کمتر میشه هم باعث میشه لخته نشه خون دوبار دیگه ام اومد فشار داد شکممو که سخت ترین قسمتش همین بود ولی خب همون لحظه اس دردش من سعی کردم اصلا حرف نزنم و دور و اطرافمو نگاه نکنم که خداروشکر سردرد اینا نگرفتم ساعت ۴ صبح دوتا چایی نبات زدم بر بدن و یه کمپوت گلابی خوردم و بلند شدم راه برم سختیش فقط تا جایی بود که از رو تخت بلند بشم بشینم وقتی نشستم دیگه بقیش آسونتر بود رفتم سرویس پایین تنمو با کمک خواهذم شستم لباس بیمارستان پوشیدم و دیگه راحت شدم انگار نصف دردا تموم شد سبک شدم شیافامم هرموقع میدیدم یه کم درد دارم خودم میزاشتم سریع واقعا تجربه بی نظیری بود مخصوصا اونحایی که صدای گریه بچه اومد این لحظه نابو برای همه میخوام ان شاالله😍🫀
اینم بگم که از روز دهمم تنهام و خودم به همه کارام میرسم سخت نگیرید به این فکرکنید که قراره مادر بشید و همه امید یه نوزاد به شماس پس قوی باشید💪💪

اگر سوالی پاشتید جواب میدم 😎😘
مشاهده ۲ پاسخ دیگر