۱۷ پاسخ

منم تا حدودی تجربه زایمانم هین شما بود ولی چون کیسه اب نترکید و دهانه رحم پیشرفت نکرد سزارین شدم تو ۴۰ هفته ۲ روز

سلام عزیزم مبارک باشه تولد گل پسرت
ی سوال من چندسال پیش ۱۷ شهریور زایمان کردم میخام ببینم الان رسیدگی اخلاق اینا خوب بود؟؟؟

وااای الهییی ک قسمت همه بشه مادر شدن

وای چقد حس خوبیه

دیدی گفتم بچه که سرش میاد بیرون تمام درد ها تموم میشه😍اصن شکم خالی😍کمر درد خوب میشه لگن دردامون خوب میشه😍یه حس رهایی به ادم دست میده😍😍بخاطر همینه میگن تمام گناه های ادم بخشیده میشه😢😢😢

ای جانم خداروشکر گل پسرتوبسلامتی بغلت گرفتی❤

الهی خداحفظش کنه نی نی تو

خداروشکر عزیزم زاییدی و بسلامتی پسرتو بغل گرفتی درسته اذیت شدی ولی آخرش قشنگه که پسرتو بغل گرفتی 😍
عزیزم دردش مثل دل درد پریودی و کمردرد پریودی هست ؟؟

عزیزم چقدر سخت گذشته بهت🤍
خدا رو شکر خودت و پسرت سلامت هستین🙏🏻

الهی خداروشکر پسرت رو سالم بعلت گرفتی عزیزم
دعا کن منم تا فردا و پس فردا زایمان بکنم

برگردی عقب بازم میری طبیعی؟

برگردی عقب بازم طبیعی انتخام میکنی؟

بگردم چقدر اذیت شدی🥲
باز خداروشکر بسلامتی گل پسرت و بغل گرفتی خداحفظش کنه واست
وقتی شیر میدی بهش واسه ماهم دعا کن🫂🩷

عزیزم موقع بارداری شیاف استفاده میکردی ؟
چون میگن اونایی که شیاف یا آمپول استفاده میکردن دهانه رحمشون سفته و دیر باز میشه

کدوم بیمارستان بودی گلم

ای جانم🥹
الهی شکرررر ک به سلامت برای جفتتون گذشت

عزیزم می‌دونم خیلی خیلی سخت بوده ولی داشتن همچین عروسکی ارزشش رو داشت خدارو شکر
خدا حفظش کنه براتون❤️🤍

سوال های مرتبط

مامان آریا مامان آریا ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت اخر :


فقط ورزش کنین ک رحمتون نرم بشه من ک دردام شروع شد دیگه تندی باز شدم دیگه بین این خابیدنا و درد کشیدنا ماما اومد معاینم کردساعت ۸ بود بهم گفت زور بزن فول شدی دیگه من داد نزدم فقط زور میزدم محکم هی زور میزدم دیگه برام بی حس کردن تیغ زدن دوسه تا زور دیگه زدم ساعت ۸و۱۵دقیقع نینی اومد بیرون اون لحظه دیگه همه هواسم رفت به بچه و هیچ دردی نداشتم فقط نگاش میکردم انگار غریبه بود برام انگار من توی دنیای دیگه بودم وقتی گذاشتنش رو سینم خیلی حس خوبی بود همه دردام رفت بعد بچه رو گذاشتن کنار و گفت اروم اروم سرفه کن جفتت بیاد بیرون دیگه سرفه زدم و جفت اومد و باز با امپول بی حسی تزریق کرد و بخیه زد زایمان طبیعی برای من خوب بود و از بخیه نترسین انقد خوشحال و راحتین ک دیگه درد نمیفهمین بعدشم ک مامان و ابجیم اومدن تو اتاق زایمان و نینی رو دیدن و ماما همراهم کلی عکس و فیلم از نینی فرستاد برای باباییش حتی فیلم بریدن بند ناف و اینا رو برام گرفته بود ماماهمراهم بگیرین خیلی کمک میکنه و تمام
مامان نِلین 🩷 مامان نِلین 🩷 ۴ ماهگی
پارت۲ ساعت۱۲ شب هم رفتم حالت سجده رو تخت تا بچه بیاد پایین تا ساعت ۱ ، دیگه ماما بهم گفت دراز بکشمو استراحت کنم تا موقع زایمانم برسه که باید زور بزنم جون داشته باشم، منم یه ساعت دراز کشیدم، دوباره رفتم رو توپ ، که دیگه انقباضامو حس میکردم با وجود اپیدورال اما قابل تحمل،دیگه احساس میکردم بچه خیلی پایین، معاینه شدم ۹ سانت باز بودم، ماما گفت بریم سر دستشویی بشین زور بزن ، رفتم ولی خیلی فشار رو پایین تنم حس میکردم ، ترسیده بودم، حس میکردم باسنم میخواد پاره بشه از فشار… ترسناک ترین قسمتش برای من فقط همین لحظه ای بود که سر توالت فرنگی نشسته بودم
دیگه گفتن بیا رو تخت، ساعت شده بود ۳نیم، من اومدم رو تخت ، دکترمم رسید ، خیلی قدرت برای زور زدن نداشتم ، با کمک ماما که رو شکمم فشار میاورد و چند تا زور، ساعت ۴ صبح ۲۰ دی بعد از ۱۹ ساعت با حضور همسرم زایمان طبیعی کردم وقتی بچه مو درآوردن، باورم نمیشد فکر کردم فقط سرش اومده بیرون که همسرم که کنارم بود گفت نه تموم شد زایمان کردی ، بعدم بچه مو اوردن بالا دیدم و راحت سرمو گذاشتم رو‌تخت، بچمم گذاشتن رو شکمم دیگه بخیه زدن دکتر رو خیلی نفهمیدم فقط یکم سوزش داشتم که لیدوکائین زد ، از دکترم بابت تعداد بخیه ها که پرسیدم گفت زیر ۱۰ تا شده …
مامان فندق🩵 مامان فندق🩵 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت ۲
خلاصه خوشحال و لباس دادن بهم گفتن آماده شو برو اتاق زایمان ولی خییییلی استرس داشتم همش می‌پرسیدم ک خیلی طول می‌کشه زایمانم ؟ میگفتن نمیدونیم معلوم نیست و اینا
دیگه زنگ زدن به ماما همراهم ک بیاد منم انتقال دادن اتاق زایمان و بهم سرم وصل کردن منم درد. داشتم ۶.۷ دقیقه یکبار اما شدیددد فقط کمرم می‌گرفت و ول میکرد اینا دوباره معاینه کردن گفتن ۷ سانتی. بعد نیم ساعت ماما همراهم اومد کیسه ابمو پاره کردن شدم ۸ سانت دیگه دردام شدن ۳.۴ دقیقه یکبار و شدید تر درد داشتم معاینه کردن گفتن ۱۰ سانت و فول شدی . ساعت ۱ بود تقریبا . دیگه ماما همراهم گفت میخای بری دوش بگیری رفتم اما نتونستم ورزشم نمیتونستم بکنم .. زور زدنام شروع شد تقریبا ۱ ساعت و نیم زورزدم همین سخت بود اما قابل تحمل.. سر بچه نمیومد داخل لگن بخاطر همین طول کشید با تمام قدرتم زور میزدم دیگه کلافه شده بودم که گفتن سر بچه رو میبینن .. مامام خییییییلی تو زور زدنام کمکم کرد که واقعا اگه نبود نمیتونستم
بردنم روی تخت دیگه که بچه بدنیا بیاد .
اونجام چند تا زور محکم زدم و بچم بدنیا اومد🫠🫠
اصلا باورم نمیشد که زایمان کردم.. ساعت ۲ و بیست دقیقه بود
مثل اینکه چند تا جیغ هم زدم موقع زایمان ولی خودم اصلا یادم نیست آنقدر ک حالم دست خودم نبود اما مامانم صدامو پایین شنیده بود...
و بخیه زدنا شروع شد که خیییلی درد داشت با سه تا آمپول بیحسی کاااامل حس میکردم یعنی اونقدر ک درد بخیه کشیدم درد زایمان نداشتم 🫠

ادامه تاپیک بعد
مامان ❤️محمد یاسین❤️ مامان ❤️محمد یاسین❤️ ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت۲
دیگه بل ایپدوال خوب بودم با پرستار ها بگو بخند کردم توپ اوردن نشستم ورزش کردم دوباره بعد ساعت۳اومدن گفتن۵سانت دهانه رحم نرم برد کیسه ابو پاره کرد انقباضات شدید تر شد ولی خب من تقریبا ۴۰درصد می‌فهمیدم همش .ساعتای۵ونیم زور روم بود خود ب خود حالت ‌ببخشید دسشویی داشتم میگفتن زور بزن بیاد پایین من زور میزدم گریه میکردم فقط موقع زور هام صدامو مامانم اینا ک پشت در زایشگاه بودن شنیدن خلاصه هی میگفتم زنگ بزنید دکترم بیاد اون بیاد من خیالم راحته گفتن زنگ زدیم سر زایمان دیگس شما تا آماده زایمان نشی نمیاد ک .خلاصه ساعتی ربع۷ کلی زور و صدا دکترم اومد درخواست کردم دوباره از رگ کمرم بی حسی زدن و مسکن دکتر برش داد با دوتا زور اومد بیرون ی حس قشنگ و عااالی بود بعدم جفت در آوردن و بخیه و تمام .اما همون موقع شکم فشار میدن بده برای من بعد از بخیه دستش رو برد معاینه کرد بشدت درد میکنه بخیه هام بخاطر همونه ولی در کل من اذیت شدم ولی خب بهتر از سزارینی ها بودم .
مامان علیسان مامان علیسان ۴ ماهگی
زایمان طبیعی پارت 4

دیگه دردام قابل تحمل نبودن و من هی التماس میکردم ساعت 12شب شد دکتر گفت تا صبح زایمان نکنی می‌فرستم سزارین باید تلاش کنی ورزش کنی و دردام جوری بود من نمی‌تونستم پامو دراز کنم به زور تونستم روی توپ بشینم دردام میرفتن میومدن و من از درد میشستم زمین زار میزدم ساعت شد 2شب دکتر گفت سر بچه دیده میشه هر وقت درد اومد سراغت زور بزن وقتی دردام میومد از پشت ران پامو می‌گرفتم سرمو میاوردم بالا محکم زور میزدم 10دقبقع بود دکتر گفت لباسامو بپوشم بیام برو بالای تخت زود همه چیزو آماده کردن گفت فقط زور بزن دردام دیگه غیر قابل تحمل بود واقعا احساس میکردم الانه ک بمیرم چشامو بستم گفتم خدایا دیگه تحمل ندارم خواهش میکنم تموم شه همین که اینو گفتم دکتر گفت بی حسی میزنم آروم باش بی حس و زد یه صدای قیچی شنیدم که پاره کرد گفت فقط یه زور بده یه زور زدم بچه اومد گذاشتن روی سینم و کل دردام رفت گفت سرفع کن جفت بیاد دوتا سرفه کردم جفت هم اومد و شروع کردن بخیه زدن و یکی هم هی با دوتا دستاش روی شکمم فشار میداد و واقعا درد داشت یکی دوتا از بخیه هامم دردشو فهمیدم موقع زدن بعدش دیگه لباسامو پوشوندن بچه رو هم دادن بردن بخش هر سوالی داشتین میتونین بپرسین بهتون میگم

این لحظه شیرین و به تمام چشم انتظارا آرزو میکنم
مامان ali♡🧒🏻 مامان ali♡🧒🏻 روزهای ابتدایی تولد
پارت پنجم زایمان طبیعی

معاینه کردن گفتن ۶ سانتی ساعت ۴ صبح بود تقریبا
گفتن هرموقع حس دفع مدفوع داشتم بگم حتما
منم صدا زدم و گفتم اومدن معاینه کردن یهو همشون دوییدن ب منم گفتن اصلا زور نزن پارچه و وسایل زایمان همرو آماده کردن
۳  ۴ نفری ایستاده بودن تو اتاق منتظر اومدن دکترم بودن
ماماعه داشت برا بقیه تعریف می‌کرد میگف بابا دکتر نیم ساعت پیش زنگ زد گفت چ خبر گفتم خیالت راحت بخاب فعلا زوده ۶ سانته یهو اومدم دیدم شده ۹ 😅
دکتر ک اومد همین اومد رو ی چارپایه کنار پهلوم گفت یک دوسه گفتم زور بزن با هرفشاری ک من میدم اون معده و شکممو فشار میداد منم مثلا زور میزدم ولی نمیتونستم انگار فقط صدای زور زدنو با دهنم در میاوردم ک هی میگفتن چرا داری با دهن الکی صدا درمیاری از پایین زور بزن فک کن دسشویی داری😂😂واقعنم میخندیدن
ولی خب واقعا نمیشد زور زد فقط صدا در می‌آوردم انگار
خلاصه بهترین حس دنیارو تجربه کردم وقتی پسرمو گذاشتن رو سینم🥹😍چقدر با نمک و خوردنیو کوچولو بود
۲کیلو ۹۰۰ بود بچم 🥲
قسمت بخیه زدن سخت بود برام
برای زایمان اصلاااا جیغ و داد نکردم ولی برا بخیه ها چرا فک کنم بیحسیم از بین رفته بود 😖
موقع زایمان از خدا خواستم هرکی بچه میخواد خدا بهش ببخشه🫠
مامان نورا مامان نورا ۴ ماهگی