تجربه زایمان طبیعی
سلام مامانای اراکی
دکتر تاریخ زایمان برام زده بود۲۵اردیبهشت من از ۲۰ فروردین پیاده رویمو شروع کردم چون عاشق کوه هستم شیب ملایم کوهو میرفتم
۸ اردیبهشت دچار لکه بینی قهوه ای شدم رفتم معاینه گفتن ۲ سانت بازشدی ماما گفت برو هروقت دردات شدید شد بیا برای بستری منم رفتم خونه تا ۱۴ اردیبهشت هروز پیاده روی میرفتم وتوی خونه حالت دوزانو مینشستم وجارو دستی میزدم صبح روز چهاردهم دوساعت رفتم پیاده روی بعدساعت چهار عصر دردام با فاصله منظم شروع شد شروع کردم تمیز کردن کل خونه ساعت یازده شب دوش ابگرم گرفتم تا ساعت چهارصبح دردام دیگه به فاصله دو دقیقه شده بود چهار صبح رفتم بیمارستان معاینه گفتن ۴ سانت بازشدی دیگه از چهار صبح تا هفت صبح فول شدم و ساعت هفت تا هشت فقط زور میزدم خداروشکر ماماها از نحوه زور زدنم راضی بودن ساعت هشت هم دختر خوشگلم دنیا اومد ولی مشکل اصلی بعد دنیا اومدن شروع شد جفتم نمیاد و دوساعت دردو ماساژ های شکمی وحشتناک وخونریزی شدید زدن امپول های بزرگ به ران پام برای امبولی نکردن مرگو به چشم دیدن بعدش هم بدون بی حسی بخیه زدن باعث شد خیلی خاطره بدی برام بمونه

یچیز دیگه اینکه منو از بیمارستان دولتی خیلی ترسونده بودن درصورتی که از اولی که رفتم جز برخورد عالی ومهربون چیزی از ماماها ندیدم تازه شاید ده بار هم اومدن گفتن اپیدورال نمیخوای من گفتم نه
دکتر شیفت هم چندبار اومد وضعیتمو چک کرد
اتاق زایمان ودرد هم واقعا تمیزو تک نفره بود
بعد زایمان هم رفتم بخش زنان اتاق های سه نفره اونجام نمیگم خیلی اتاق لاکچری وخوبی بود ولی درحدی که اینقدر بدیشو میگن اصلا نبود
بیمارستانمم گردو بود
سوالی هست در خدمتم شاید بتونم کمکی کنم

۱۴ پاسخ

سلام عزیزم قدم نورسیده مبارک🌻💛🤩
انشالله قدمش پرخیرو پربرکت باشه🥰
الهی شکر بخیر گذشته و ازاین به بعد با نینی کیف میکنید😍😘

چرا اپیدورال نزدی؟

عزیزم شما بیمارستان سینا آشتیانی رفتی ؟

عزیزم با همه این شرایط برگردی عقب بازم طبیعی زایمان میکنی ؟؟؟

عزیزم درخواست دوستی بده

منم گردو زایمان کردم دکترمم شیماعلوی بود

بخیه زدن برات خیلی درد داشت؟زیاد خوردی بخیه؟

من بیمارستان امیر المومنین بودم خدا لعنتشون کنه

منم گردو زایمان کردم دکتر کاظمی عالللی بود همه چی و طبیعی عم پیشزفت داشتم سزارین شدم

قدمش مبارک عزیزم منم گردو بودم خیلی راضی بودم به من هر چی گفتن امیدورام بزن قبول نکردم چون عوارضش میدونستم خدارو شکر زایمان راحتی داشت گردو واقعا خیلی خوبه ولی اگه بچه ات خدای نکرده زردی گرفت فقط ببی امیر کبیر مخصوص بچه های خیلی خوبه نسبت به گردو من بخش نوزدان گردو رو قبول ندارم خیلی تمیزه خیلی پرستاران خوبن بات همکاری میکنن ولی دکترا نوزادانش به درد نمیخورن هیچی سرشون نمیشه برا کودکان فقط امیر کبیر دکترای عالیه فقطاگه خدای نکرده بچه زردی گرفت بستری شد کاور توالت فرنگی باخودش ببر سشوار هم ببر چون امیر کبیر چون خیلی شلوغه به تمیزی گردو نیست فقط عیب امیر کبیر همینه وگرنه دکترای عالین

منم تاریخ زایمانم با شما یکیه، از قبل عید ورزش، پیاده روی و... دارم نمیدونم چرا تا الان هیچ دردی سراغم نیومده

من می‌خوام برم قدس و طبیعی خدا بخیر بگذرونه

بسلامتی عزیزم قدم نو رسیده مبارک ‌.پس خداروشکر روند زایمانت خوب بود خیلی اذیت نشدی. بعد از زایمان سخت شد برات

دکتر شیفت کی بود؟

سوال های مرتبط

مامان آیهان کوچولو مامان آیهان کوچولو ۲ ماهگی
تجربه زایمان
من ۱۶ ام رفتم دکتر بهم گفت ۲ سانت بازی برو پله بالا پایین کن رفتم ساختمان پزشکان ۱۰ طبقه رو بالا پایین کردم اومدم ولی دردی نداشتم مامانم گفت نرو اذیتت میکنن منم خلاصه نرفتم اومدم پیاده روی کردم و ورزشهای لگنی کردم ۱۷ ام هم رفتم ورزش لگنی خصوصی انجام دادم شب دردام شروع شد کمر درد داشتم منتظر موندم تا صبح رفتم ساعت ۶ بیمارستان معاینه شدم ۵ سانت بودم بستری شدم تا ماما همراهم اومد ساعت ۸ بود هنوز ۵ سانت بودم ورزشارو شروع کردم کیسه آب و زدن ساعت ۱۰ دوباره ۵ سانت بودم دیگه تا امید شده بودم کامل که یهو بالا اوردم حس دفع پیدا کردم دردام زیاد شد اومد معاینه کردن ۸ سانت بودم آماده شدن برا زایمان ساعت ۱۱ و نیم با دردای زیاد زایمان کردم تا ۲ ریکاوری موندم بعد اومدم تو بخش ۶ تا بخیه بیرون خوردم داخلی هارو نمی‌دونم خلاصه خیلی سخت بود ولی گذشت
حتما حتما ماما همراه بگیرین خیلی خوبه خیلی
من ماسک بی دردی گرفتم اصلا تاثیری روم نداشت استفاده نکردم
مامان نیکی✨️🐣 مامان نیکی✨️🐣 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی/پارت اول

من ۳۸ هفته و ۱ روز کیسه آبم یهو پاره شد ساعت ۹ شب بستری شدم با دهانه رحم ۱ سانت و بدون درد
همه ماماها و ماماهمراهم میگفتن تو تا یک روز دیگه(۲۴ساعت) هم زایمان نمیکنی چون نه درد داری نه دهانه رحمت باز شده
همون اول هم دکتر شیفت معاینه کرد لگن‌مو خیلی راضی بود گفت لگنت عالیه برا طبیعی
خلاصه بستری شدم اولش درد نداشتم ماماها میگفتن باید آمپول فشار بزنی تا دردات شروع بشه ولی بعد نیم ساعت دردام شروع شد در کمال تعجب هر ده دقیقه!در حد یک دقیقه درد داشتم
در عرض نیم ساعت دردام شد هر چهار/پنج دقیقه مامایی که امپول فشار آورد بزنه گفتم هر ۴ دقیقه درد دارم کلا منصرف شد آمپولو برگردوند.اینجا حدودا ساعت ۱ و ۲ شب بود
دیگه دردام همون ۴ دقیقه بود ولی هم شدتش بیشتر شده بود هم تایم بیشتری طول می‌کشید.دوباره معاینه شدم رسیده بودم به ۵ ۶سانت(کرک و پر کل بچه‌های شیفت ریخته بود)خیلی شدت دردام زیاد بود که درخواست بی‌دردی کردم ساعت ۳ شب
بی‌دردی از دست گرفتم و سرعت پیشرفتم بیشتر شد و تحمل دردام راحت‌تر
اینجا دیگه کم کم احساس فشار هم میکردم هرچی جلو رفتم درد نداشتم احساس فشارم بیشتر می‌شد ساعت یه ربع به چهار دوباره معاینه شدم و گفتن فولی!!!حالا هر وقت احساس فشار کردی زور بزن اگه خوب زور بزنی ده دقیقه‌ای بچه به دنیا میاد
و راس ساعت ۴ نی‌نی رو گذاشتن روی شکمم!
کلللل پروسه زایمان من از ۱سانت تا ۱۰ سانت ۷ساعت طول کشید چیزی حدود ۱۷ ساعت کمتر از اونی که همه انتظارشو داشتن :)))

پ.ن:تاپینگ بعدی راز موفقیت رو میگم!😁
مامان مهلا و ماهلین💞 مامان مهلا و ماهلین💞 ۱ ماهگی
سلام خانما شبتون
تجربه زایمانمو بهتون بگم
۴۰هفته بودم رفتم پیش ماما گفت هنوز دهانه رحم باز نشده
چون من از ماه اول آمپول انوکسا میزدم انگار دهانه رحم بسته شده بود
ماما که معاینه کرده یکسانت باز کرد
گفت برو دو روز دیگه بیا ولی حسابی پله برو
منم همش در حال پله و پیاده روی بودم
دو روز بعد که رفتم بعد این همه پیاده روی گفت تازه دو سانته
ماما گفت برو فردا ساعت ۴بعدازظهر بیا که دیگه بستری بشی
منم اومدم خونه قرار بود فردا برم بیمارستان که ساعت ۱۲شب خیلی کم دردام شروع شد
بعداز چند ساعت فاصله دردام کمتر شد
خلاصه دیگه هر یکربع درد داشتم به ماما که پیام دادم گفت تا جایی که میتونی تحمل کن نرو بیمارستان که اذیت میشی
دیگه ساعت ۷صبح هر کاری کردم نتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان معاینه که کرد گفت ۵سانت باز شده سریع بستری شدمو کارامو انجام دادن رفتم داخل اتاق که ماما رسید کلی حرکات ورزشی انجام دادیم
دیگه دردام قابل تحمل نبود اومدن واسم آمپول بی حسی زدن خیلی خوب بود دیگه متوجه درد نمی‌شدم فقط حرف ماما رو گوش میدادم که چی میگه وگرنه چیزی حس نمی‌کردم
هر جا که می‌گفت زور بزن منم تمام تلاشمو میکردم تا اینکه دختر خوشگلم دنیا اومد
من همچنان بی حس بودم کلا سه تا بخیه داخلی خوردم چهار تا بیرون
از بی حسی فقط بعد زایمان کلی خارش داشتم با یک آمپول خوب شد
در کل زایمانم راحت بود خداروشکر
مامان دلا🧚🏻 مامان دلا🧚🏻 روزهای ابتدایی تولد
مامان نیکان 😍 مامان نیکان 😍 ۲ ماهگی
مامان 🩵✨Arsam مامان 🩵✨Arsam ۱ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی😄
13 ام رفتم بهداشت و گفتم 40 هفته میشم امروز فردا تاریخ زایمانمه گفت میخوای برو زایشگاه رفتم اونجا معاینه کردن گفتن 3 سانتی بستری شدم ساعت 3 رفتم بخش زایمان با آمپول فشار دردام کم کم شروع شد معاینه کردن ک ی سانت بودم بخش ماما اشتباه کرده بودن تا ساعت 8 هیچ پیشرفتی نکردم همون ی سانت بود برام سوند گذاشتن ک دردام شدید شد ن خوابیدم فقط هی کمرمو فشار میدادم و گریه میکردم نفس های عمیق می‌کشیدم ساعت 7 صبح برداشتن معاینه کردن گفت 3.4 سانتی بعد برای اسپاینال گفتم گفتن الان ماما شیفت میاد معاینه میکنه اگ اوکی بودی برات میزنه ساعت نزدیکای 8 تقریباً اومد معاینه کرد 5 سانت بودم ک کیسه آبمو پاره کرد دیگ دردم غیر قابل تحمل بود همش حس فشار و کمر درد داشتم فقط محکم جیغ میزدم نمی‌تونستم تکون بخورم تا ول بده دردم متخصص اومد آمپول زد دیگ بی حس شدم دراز کشیدم برای ان اس تی و نیم ساعتی خواب رفتم یهو حس کردم مدفوع دارم ب خانمه گفتم نمیشه برم دستشویی گفت بزار معاینت کنم شاید سر بچست ک اره اومده بود پایین دیگ زور خودم زور زدم تا بیشتر بیاد بعد همه اومدن ن زور زدن هارو حس کردم ن موقع کشیدن ن برش و بخیه اینا هیچی نفهمیدم راحت بود اخراش ساعت 9:20 دقیقه هم پسرم به دنیا اومد با وزن 3500 🩵🤱