پارت چهار
من توفاصله سه تا ده سانت یه بار اپیدپرالمو تجدید کردم … تزریق اپیدورال باعث میشد من تو هشت سانت دردم در حد سه سانت باشه مثلا…
ولی توی ده سانت بااینکه چنددقیقه بیشتر نبود تزریق داشتم دردا برام غیرقابل تحمل شده بود همیشه میرفتم بیمارستان میگفتم چرا خانماجیغ میزنن و اینها اونجا فهمیدم دلیل جیغاشونو
حس میکردم استخونای پایین تنه م داره خورد میشه … بدترش این بود که تو انقباض ها باید زور میزدم،کل بدنم میلرزید و هی کم میاوردم … دکترم گفت به بچه اسیب میرسونی تحمل کن ماماهمراهم از بالای رحمم نگه داشته بود کم ک میارم بچه برنگرده بالا دکترم هم ک دیگ دید توانشو ندارم برش زد ک بچه راحت تر دنیا بیاد که این هم واقعا دردی نداشت تواون شرایط
منم زایمانم سزارین بود و واقعا بجز تزریق بی حسی دردی اونقدر نداشتم واقعا به بدن ادم بستگی داره
و مایی که بیمارستان دولتی بود و اپیدورال نداشتن ببین چه دردی کشیدیم🥹🥲🥲🥲
آمپول لیدوکایین چیه عزیزم ؟!
میگن امپول فشار بزنن و خودشون کیسه آب پاره کنن دردت بیشتره شاید ب خاطر امپول فشار اینجوری بوده
پارت پنجم
من یادمه اخرین زورمو تو اوج ناامیدی زدم کل بدنم میلرزید داشتم جیغ میزدم ک یهو یه کوچولوی لیز رو دکتر از بدنم کشید بیرون و گذاشتنش توبغلم تواون احظه انگاردنیا رو دادن بهم باورم نمیشد دخترمو سالم و سلامت بغل گرفتم مرگو جلو چشام دیده بودم تو لحظه های قبلش و بعد یه دنیا شیرینیو داده بودن بهم
برای بخیه هاهم من کلی ترس داشتم اما اپیدورال سوم رو ک زدن بهم باعث شد ذره ای درد حس نکنم همزمان دکتر باامپول هم بهم لیدوکایین تزریق کرد و تا نه و بیست دقیقه زایمانم تموم شد ❤️
من شخصا دیگه علاقه ای به زایمان ندارم فکربهش بدنمو میلرزونه مگراینکه نخوام کوچولوم تنها بمونه …
البته تنها خوبی طبیعی این بود وقتی رفتم تو بخش دیگه هیچ کشکلی نداشتم اما خانمای سزارینی طفلیا تازه درداشون ازون موقع شروع میشد
خوب بقیش گلم
پارت سه
اپیدورالم که تزریق شد من زیر سرم بودم و امپول فشارهم زده بودن برام تا ساعت هشت چکم میکردن من همچنان سه سانت بودم که ساعت هشت ماماهمراهم اومد گف اگه همراهیم کنی فولت میکنم سریع
دیگه تو انقباضام معاینه تحریکیم میکرد و منم زور میزدم و شدم چهار سانت شش سانت هشت سانت و ده سانت نهایت توی نیم ساعت
ماماهمراهم زنگ زد دکترم نه توبیمارستان بودو قسمت اصلی درد زایمان اینجا بود
پارت دو
دیگه بلافاصله بستریم کردن و ماماهمراهم همون تایم شیفت بیمارستانش بود گفت تا ساعت شش میگم اپیدورالتو تزریق کنن دیگه تا ساعت شش من باان اس تی چک میشدم و ساعت شش یه مامااومد و کیسه ابمو پاره کرد زنگ زد به دکترم اجازه گرفت اپیدورالمو تزریق کنن من شش و نیم اپیدورالم تزریق شد که دردی نداشت فقط یه سوزش ریز بود نترسید ازش چون من شخصا به شدت فوبیای امپول دارم ولی واقعا اپیدورال دردنداشت
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.