پارت 5🩷
منم زور محکم با تمام وجود به پشت میدادم و اونا هم تشویق میکردن که بالاخره دختر منم به دنیا اومد و گذاشتن پیشم تماس پوست با پوست تمووووم خستگیام و اذیت شدنام و دردام همه رفتن🥲🩷فقط خداروشکر میکردم🥺
1404/2/16 ساعت 11 و نیم با وزن 2700 دخترم به دنیا آمد🤍✨
بعد هم جفت رو درآوردن که درد زیادی نداشت😅تا بخیه زدن و تموم شدم شد 12 و نیم
دیگه هیچ دردی نداشتم و مسکن دادن بهم و ساعت 1 و نیم بردنم بخش🫠

۱۰ پاسخ

بسلامتی گلم نینیت اومد

چرااااا من اشکمممم در اومد واااییییی خداااا😭😭😭😭😭🩷🩷🩷🩷خدایا شکرررررتت

وقتی بخیه میکنن درد میکنه
یا بی حس میکنن
بخیه خیلی درد میکنه

ای جانم عزیزم مبارکه دختر نازت😍

خداروشکر عزیزم
قدمش مبارک باشه انشاالله 🥺♥️

مبارک باشه عزیزم

زور به پشت یا همون مقعد که درست نیس ممکنه بواسیرت بزنه بیرون باید به واژن زور بزنی

الان بخیه هات چجوره؟

دو و هفتصد خوب بود؟ چون نینی منم میگن شاید همین وزن خدا بده

زور ب پشت یعنی چجوری

مقالات مرتبط

تماس پوست با پوست با نوزادان نارس
تماس پوست با پوست با نوزادان نارس و فواید آن
خواب نوزاد
همه چیز درباره خواب نوزاد و مشکلات اختلال خواب اطفال
علائم دندان درآوردن نوزاد
علائم دندان درآوردن نوزاد چیست؟
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد؟

سوال های مرتبط

مامان فندق کوچولو مامان فندق کوچولو ۳ ماهگی
پارت سوم زایمان طبیعی
از ۴ سانت ماما همرام اومد پیشم و بعد از اون پارگی کیسه آب هم دردام زیاد و منظم شد و داشت زودتر دهانه ی رحمم باز میشد
ساعت ۶ صبح من ۴ سانت بود با اون آمپول فشار و پارگی کیسه آب به عرض یک ساعت شدم ۷ سانت و نیم (که درخواست بی دردی کردم و تزریق شد اما خب باز هم درد رو حس میکردم و زور میزدم )
که با دوتا ورزش سجده و قر کمر فول شدم و رفتم رو تخت زایمان ، و با دوتا زور محکم پسرم ساعت ۸ و نیم صبح جمعه به دنیا اومد😍😍😍😍🥺
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان دلارز مامان دلارز ۵ ماهگی
منم زایمان کردم بالاخرهههه، دخترم نازم به دنیا اومد
از ساعت 10صبح تا 7شب زایشگاه بودم برای زایمان طبیعی، ولی اصلا دهانه رحمم باز نشد و ساعت 7شب دکترم اومد زایشگاه منو از دست ماما ها نجات داد به زوووور
سزارین شدم 😅
پمپ درد هم زدم هیچ دردی ندارم خداروشکر
تو زایشگاهم با اینکه امپول فشار بهم زدن ولی دردم نگرفت، خیلی پوست کلفتم 🤣
مشاهده ۲۸ پاسخ دیگر
مامان پناه مامان پناه روزهای ابتدایی تولد
سلاااام خانما بالاخره دختر منم دنیا اومد ساعت نه و نیم صبح
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان ᴅɪʏᴀʀ🩵🧸 مامان ᴅɪʏᴀʀ🩵🧸 ۱ ماهگی
مامانا نینی منم به دنیا اومد البته بعد دوروز اومدم 🩵😂😍
با تجربه سزارین که فقط هیچ وقت درد بعد بی حسیو فراموش نمیکنم و اولین راه رفتن 🥺🫠
مشاهده ۲۳ پاسخ دیگر
مامان افرا💝 مامان افرا💝 ۴ ماهگی
🩷تجربه زایمان سزارین پارت ششم❤️
بعدش رفتیم بخش به شوهرم گفتم برو جوراب واریس بخر که رفت گرفتو اومد
بعدش اومدن زود برام سرم وصل کردن و شیاف گذاشتن درد زیادی نداشتم واقعا
بعد اومدن سینه هامو فشار دادن که خداروشکر سینم یکم آغوز داشت فقط یکم که همونم نی نی خورد و خابید🫠
دیگه وقت ملاقات اومدن ملاقاتی و چند ساعتی صحبت کردیم بعد همه رفتن
فقط منو مامانم موندیم که منم گرفتم خوابیدم تا شب...
مامان 💞ماهلین 🐣 مامان 💞ماهلین 🐣 روزهای ابتدایی تولد
منم بالاخره زایمان کردم 🩷 28/1/1404
مشاهده ۲۳ پاسخ دیگر
مامان بهار مامان بهار روزهای ابتدایی تولد
تجربه من از زایمان طبیعی😅
من خیلی پیاده روی کردم دوماه کامل یک ساعت و دوساعت ورزش میکردم و همه چیز خوردم ماچی و اینا و ورزش کردم و این باعث شد که من زود فول بشم و کم بخیه بخورم
بخیه 2 بند انگشت خوردم
از ساعت 9 که من 2 سانت بودم ساعت 11 و نیم بچه به دنیا اومد در عرض 2 ساعت و نیم به دنیا اومد
دکتره میگفت خوب فول شدی معمولا هرکی بر زایمان اول میامد دو شب درد میکشید تا فول میشد😅
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان 💙شاهد💙 مامان 💙شاهد💙 روزهای ابتدایی تولد
سلام منم از دیشب دردام شروع شد بعد تا صبح درد کشیدم تا منظم شد ۲ دقیقه یه بار ساعت ۶ صبح رفتم زایشگاه تا معاینه گرفت گفت ۲سانتی منم اعصابم خورد شد که با این درد چرا ۲سانتم گفت برو شیرینی بخور تا نیم ساعت یک ساعت دیگه ان اس تی بدم دیگه ۴۰ بعد با چقدر درد رفتم زیر ان اس اتی بهم فشار اومد کیسه آبم پاره شد بعدش افتادم رو زور بردنم بخش میخواستن بهم آمپول فشار بزنن منتظر تعویض شیفت بودن که گفتم من مدفوع دارم برم دسشو فوری چکم کرد گفت بیاین داره زایمان میکنه تا ساعت ۸ به دنیا اومد خیلی راحت بود
انشالله زایمان راحت نصیب همتون بشه
مشاهده ۱۸ پاسخ دیگر
مامان دلوین مامان دلوین ۲ ماهگی
زایمان طبیعی
پارت چهارم
با ورزش و زور زدن و کلی صلوات و.. تا جایی ک تونستم زور میزدم ولی بهم میگفتن کمه بیشتر زور بزن دیگ نایی برام نمونده بود خسته شده بودم نیم ساعتی گذشت ک دیگ از رو تخت منو بردن تو اتاق عمل و رو تخت خوابیدم پاهامو باز کردم و دکتر اومد بالا سرم و گفت زور بزن فقط یکنفرم اومد کنارم و شروع کرد با دستاش فشار دادن رو شکمم ک بچه زودتر بدنیا بیاد ک یهو کلی خیس شدم و دیدم بچه رو در اوردن گذاشتن رو شکمم و گفتن تموم شد فقط جفت مونده و یک فشار دیگ دادن شکمم رو جفت هم در اوردن و از ذوق زیادی زدم زیر گریه و خداروشکر میکردم ک بالاخره به سلامتی تموم شد و بچمو دیدم. شروع کردن بخیه زدن
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ❤️عارف ❤️ مامان ❤️عارف ❤️ ۳ ماهگی
پارت سوم
تو مسیر فقط دعا میکردم زود تر برسیم، به زور مامانم چند لقمه صبحانه خوردم که اونم گلاب به روتون بالا آوردم 😐رفتم بیمارستان هفده شهریور به ماما میگفتم سریع منو بستری کن من درد دارم گفت باید معاینه بشی معاینه کرد گفت 5 سانتی کارامو کرد و لباس پوشیدم رفتم زایشگاه شانس من خداروشکر بیمارستان خیلی خلوت بود دانشجو ها هم نبودن 😊 تا وقتی بهم سرم وصل کردن و نوار قلب گزاشتن، ماما همراهم اومد ماما م عادله حسینی بود خیلی با حوصله و مهربون بودن ساعت 10 اینا بود گفت با من همکاری کن تا زود زایمان کنی نقطه فشارهامو می‌گرفت و واقعا دردام شدید شدید تر میشد یک حرکاتی هم میگفت انجام می‌دادم رو تخت بعد ماما بیمارستان آمد گفت کیسه آبش و باید پاره کنم با یک وسیله انجام درد داشت اونم ☹️ من فقط تنفس ها عمیق میکشیدم یک خانم دیگه اومد گفت آمپول اپیدورال میخوای یا بی دردی من گفتم بی دردی چون اپیدورال تو کمر می‌خورد منم کمرم داشت نصف میشد نزدم 😢بی دردی برام زیاد تاثیر نداشت، مامام خیلی خوب بود تشویقم می‌کرد بهم به زور آبیموه و خرما میداد میگفت باید جون داشته باشی زور بزنی چند تا زور زدم اونجا بعد منو با ولیچر بردن اتاق زایمان اونجا هم دو یا سه تا زور محکم زدم و بچه ام بدنیا اومد بعد یک بار دیگه هم شکمم فشار دادن جفت اومد بیرون واقعا حس خیلی خوبیه که از درد راحت میشی بخیه هم کم خوردم  و ساعت 11و نیم، 11 /11 پسرم به دنیا اومد تو 38 هفته و یک روز
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان 🩵𝒩𝒾𝓁𝓂𝒶𝒽 مامان 🩵𝒩𝒾𝓁𝓂𝒶𝒽 ۵ ماهگی
منم در تاریخ 1403/9/22 دختر نازم رو به دنیا اوردم بهترین و شیرین ترین حس دنیا هست تو اوج درد از خدا برای همه جشم انتظارا دعا کردم ان شاالله که همشون به زوودی رود حس قشنگ مادر شدن رو تجربه کنن😍خداروشکر که منم تونستم و دختر نازم رو با سلامتی کامل در اغوش گرفتم 🥺🩷
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان مهدیار🐣 مامان مهدیار🐣 ۵ ماهگی
بالاخره بعد از ۹ ماه تو یک جسم بودن وقتش بود دیگه برای خودت به تنهایی بیرون از بدنم زندگی کنی پسر قشنگم♥️
۱۲ ساعت درد کشیدم تا فول بشم تو این مدت هر لحظه که به وقت زایمانم نزدیک می‌شد حس میکردم دارم میمیرم و بعدش خواب کوتاهی میرفتم و دوباره درد شدید…🫠
تا اینکه نیم ساعت آخر با حس شدید فشار به مقعد و درد و زور به مقعد دادن و فشار هایی که رو شکمم میدادن تا بچه به دنیا اومد🥴
یهو انگار راحت شدم و همه دردام تموم شدن و همش دنبال بچم میگشتم که ببینمش و حس خوب گذاشتن بچم روی صورتم🥹
بنظرم زایمان طبیعی خوبیش همینه که دیگه هیچ دردی رو بعدش نمیکشی و عوارض کمتری هم داره
الانم منتظرم فقط بخیه هام خوب بشن..
درجا امیدوارم هر کسی به هر طریقی که میخاد زایمان کنه بسلامتی و راحتی باشه🙏🏻
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان دیانا مامان دیانا ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من👇

امروز ۴۰ هفته تموم شده بود وارد ۴۱ هفته شده بودم رفتم بیمارستان برای معاینه که بهم گفتن شرایطم خیلی خوبه و ۳ سانت رحمم بازه منم دردی نداشتم..
ساعت ۴ و نیم بستری شدم بهم سرم و آمپول زدن تا ساعت ۵ دردام کم کم شروع شد در حد درد پریودی خیلی خفیف هر دو دقیقه می‌گرفت تقریبا ۴۰ ثانیه طول می‌کشید ولی خیلی خفیف بود جوری که من خوابم گرفته بود🫢
تا ساعت ۵ و نیم کیسه آبم پاره شد و تقریبا دردام بیشتر شد یکم راه رفتم و رو توپ نشستم و دردارو با تنفس کنترل میکردم
همون موقع دکترم رسید پرسید که احساس مدفوع نداری؟ منم گفتم که چرا دارم بعد معاینه بهم گفت دیگه رو توپ نشین خیلی سریع داری پیشرفت میکنی🫠
ساعت ۶ برام آمپول هیوسین زدن که یکم آروم شدم ولی دردام زیاد شده بود تا ساعت ۶ و رب که دیگه نمیتونستم تحمل کنم و احساس زور داشتم منو بردن اتاق زایمان و تقریبا تنفس و اینا دیگه کارساز نبود داد میزدم ولی خب زیاد طول نکشید دو تا زور زدم و ساعت ۶ و نیم دخترم به دنیا اومد😍
درد داشت بخیه هم خوردم ولی خوبیش این بود زیاد طول نکشید و زود این روند تموم شد🫠🫠
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان دیـارا🩷🐣 مامان دیـارا🩷🐣 روزهای ابتدایی تولد
سلام خاله ها منم دیروز به دنیا اومدم 😍👶🏼🩷

10اردیبهشت 1404
مشاهده ۱۹ پاسخ دیگر
مامان پارسا مامان پارسا روزهای ابتدایی تولد
#٢
يكم نفس تنگى گرفتم كه بهم ارامبخش زدن و نى نى به دنيا اومد
ماساژ رحم هم توى بى حسى انجام دادن
و تقريبا يك ربع بعدش بخيه زدن تموم شد
منتقل كردم به ريكاورى يكم لرز داشتم كه پتو دادن
نيم ساعت بعد هم اومدن براى شير دادن همينجورى كه خوابيده بودم بچه رو روى سينه نگهداشتن يكم شير خورد
و بعد منتقل شدم بخش
كلا خيلى معطل نشدم و ساعت ٨:٣٠-٩ بود تو بخش بودم
اتاق خصوصى نداشتم و اتاق عادى ٢ تخته بود كه خيلى خوب بود راضى بودم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر