مامانا اومدم اینجا درددل کنم خسته شدم از زندگی از سال نو تا حالا همش یا دخترم مریضه یا خودم ،همین یکماه پیش یه مریضی ویروس بد خطرناک دخترم رو پشت سر گذاشتیم کلی شکسته شدم بعدش کلی درد کشید یه دندون در آورد بعدش خودم مریض خیلی بد شدم الآنم خوب شدم به خودم بیام یخورده از زندگی لذت ببریم دخترم همش تب داره گریه می‌کنه نمی‌دونم چرا اینجوری شدیم انقد خستم انقد روحیم رو باختم به جایی رسیدم که دعا میکنم بمیرم دیگه واقعا به ته دنیا رسیدم

عزیزم همه اینهایی که گفتی روند طبیعی زندگیه و گاهی پیش میاد قوی باش این روزها میگذره میدونم سخته حق داری اما این شمایی که با افکار مثبت و دلداری خودت شرایطو برای خودت و دخترت راحت تر میکنی و یا برعکس مثل الان ماتم میگیری در هر صورت این دوران باید طی بشه پس اجازه بده با افکار مثبت و آرامشتون بگذره
بنظر من حتما حتما از مادر یا خواهر و یا مادر شوهرت کمک بگیر تا بتونی کمی بیشتر استراحت کنی و به خودت و آرامش درونت هم برسی تا بدنت شارژ بشه

گلم منم همینطورم خیلی ناراحت میشم پسرم مریض بشه ولی بابام همیشه میگه بچت که در ماه مثلا یکبار مریض بشه خوشحال باش چون بقیه روزا رو سالم بوده این چند روز مریضه فقط نگران نباش

آدم با این چیزا که به ته دنیا نمیرسه ناشکری نکن اینجوری مدام بد میاری سعی کن با حوصله پشت سر بزاری به خودت سخت نگذره