۶ پاسخ

ایشالله به زودی حامله میشی

باتموم وجودم برات دعا میکنم خداقسمتت کنه

الهی آمین❤️

ان شاالله قسمت روزی همه قسمت روزی من هم بشه

عزیزم 😍😍😍😍انشالله این ماه مامان یه نی نی خوشگل و سالم بشی

آمين شود هر آنچه ميپندارى❤️

سوال های مرتبط

🌱پریسا🌻🌼 🌱پریسا🌻🌼 قصد بارداری
مامانا بیاین بگین تصمییمم درسته. 🥺🥲🫀✨🤰🏻
نامه ای برای فرزندم . دوماه تا اقدام 🥺💞
خودمم نمیدچنم باید بعد دو سال زندگی زناشویی عاشقانه گذشتن از سختیا . قراره مامان بابای خوبی باشیم برات یا نه .. من و بابایی ب نظر خودمون پدر مادر خوبی هستیم همیشه تو این دوسال کنار هم توی تمام مشکلات با هم خوب بودبم و اجازه دخالت هیچکسو توزندگیمون ندادیم ب نظر ننو بابا . بابا و مامانخوبی میشیم . بابای رو نمیدوننم .🥺اما من میترسممامان . میترسم از اینکه روزگار باهامون یار نباشع تو این گرونی میترسم وقتی امدی زندگی سخت بشه نمیدونم ترسم طبیعیه یا نه . اما هرچی باشع. منو بابا برا نینی دلمون ضعف میره و قند تو دلمون اب میشه حتی با فمر کردن به تو . 🥺✨🫀همه فامیل هر دوتا مامان بزرگت مامانیپ اذیت میکنن هی میگن بچه بچه اما منو بابا از تصمیممون هیچی نگفتیم . تا وقتی اقدام کردیم و تا امدنت مطمئن نشدیم . و تا چهار ماهیت یعنی ففهمیدن جنسیت و غربالگری دومت تصمیم گرفتیم ب هیچکس هیچی نگیم تا بیشتر مرتقبت باشیم . چون خیلی بیش از حد دخالت میکنن و و زنعموت با دوتا بچه و زنداییت با پنج ماه فاصله از من عروسی کردن احسلس مسابقه دارن . اما من تورو تو دلم وقتی امدی حفظمیکنم و بعد بهشون میگم .🥺🥺
خاله ها برنظرتون تصمیممم درسته؟
❤️👶🏻👧🏻💙 ❤️👶🏻👧🏻💙 قصد بارداری
نامه‌ای از دلی عاشق، برای کوچولوی نیامده اش

سلام عشق کوچولوی من...
نمی‌دونم الان کجایی، نمی‌دونم روی ابرا داری بازی می‌کنی،
یا توی گوش خدا زمزمه می‌کنی: "من هنوز نمی‌خوام برم پایین، هنوز دلم تنگ نشده..."
اما من...
من اینجام، هر روز، هر شب، با دلِ پر از تو، منتظرتم.

تو نمی‌دونی،
هر بار که لباس کوچیک بچه‌گانه‌ای دیدم،
تو رو توش تصور کردم.
هر بار که یه مامان بچه‌شو بغل کرده،
یه لحظه، فقط یه لحظه، تو رو تو آغوشم حس کردم.

می‌دونی کوچولوی من؟
من گاهی با شکمم حرف می‌زنم، حتی اگه خالی باشه...
گاهی دستمو می‌ذارم روش و می‌گم:
"یه روزی تو اینجایی... درست همین‌جا، زیر دستام، توی وجودم..."

و بعد چشمامو می‌بندم،
و تو رو می‌بینم—
با چشمای درشت و لبخند بی‌دندون، با دستایی که دنبال دست من می‌گرده...

من قول می‌دم وقتی بیای،
واست دنیا رو امن می‌کنم.
تو فقط بیا...

بیای، که لالایی‌هام برسه به گوشات.
بیای، که این بغض‌های بی‌صدا بالاخره جاشو بده به اشک شوق.
بیای، که بگم:
"من تموم شدم، ولی تو شدی تمومِ من..."

تا اون روز،
من اینجام،
مادری که هنوز بچه‌شو نمی‌شناسه،
اما بی‌وقفه دوستش داره...
مامان جوجو مامان جوجو هفته بیست‌وسوم بارداری