۲۳ پاسخ

واااای برای چی گریه می‌کنی ، چرا اجازه دادی الکی ی مربی نظر بده به دخترت عزیزم . اولا حتما مهد رو عوض کن دوما از مدیریت شاکی باش و پیگیری کن بگو به چه حقی اینارو گفته

به مربی بگو تو نیاز به روانپزشک و نوار مغز داری

نشستی گریه 😑
اون مربی خر حالیش نیس بجای اینکه دوره های پیشرفته ی شخصیت شناسی کودک ببینن میان و راحت استخدام
چقدر ما مردم ایران بدبختیم
فک کن بچه رو بشونی پای کتاب یسره بخوای کاری کنه دقیقا تو دورانی که نیاز داره کنجکاوی کنه در حرکت و بازی باشه
بچه ها کلا زمانی عالی یاد میگیرن که تو بازی یاد بگیرن
چطور جوابش ندادی

دخترت بنظر من مشکلی نداره
بازی هم که بعد از تکالیفش میره چه اشکالی داره
مشکل از مربیه

مربی غلط کرده .بچه اس مهد .مهد بیشتردارن برا بازی میرن ن برا کنکور توهم باهاش دعوا کن بگو چ توقعی ازبچه پنج ساله داری بگو حق نداری درنورد بچه من ایطوری بگی چ پرو هستن مربی ها

وا چه حرف مسخره ای خب بگه اره برو بازی کن مشقتو بنویس جایزه ش بازی با بچه ها توام مهدشو عوض کن نه هرجایی که یه مشت بیسواد حس روانشناس بهشون دست میده

اقتضای سنشونه خوب بگو خانم مربی بیشعور این بچه اولش باید ازبازیگوشی شروع کنه بعد بره مدرسه بشینه گوش بده تازه کلاس اول سخت نمیگرن بازم

میدونی چرا اینجوری میگ چون جلوجلو خیلی چیزایادش دادی وقتی مربی داره توضیح میده میگ من که بلدم براچی اهمیت بد م راستش منم داشتم الفبایادپسرم میدادم خواهرم گفت نکن ایکارو همکلاسی پسرش بیشترزبان خارجه روبلدبوده ازقبل وقتی نوشتنش کلاس زبان میگفت اصلااهمیت نمیداده هی میگفت من خو اینو بلدم من خواونو فولم مربی گفته جلوترتزمن یادبچتون ندید اینجوری مغرورمیشه همش بابچه هاحرف میزن نمیزاره بقیه ام یادبگیرن وگرنه بچت هیچیش نیست مربی خنگ

خوب بچه س دبگه، دختر منم عاشققق بازی کردنه.... چه ربطی داره،،،ماشالا خیلی هم باهوشه..... چه مربی بیشعوری...... نه گریه کنین نه حرص و جوش بخورین.... بچه تون خیلی هم خوب و سالم.... مهد و عوض کنین ولی دهن مدیر و سرویس کنین.....

باید همونجا میشستی رو مربی میگفتی تو نیاز داری ب دکتر بچه باید بازی کنه دیگه

چجوری جمع و تفریق بلده

واخوب همه ی بچه هاعاشق بازی کردن هستن چه ربطی داره بچه ی منم ازبس توخونه تنهابوده صدابچه هایی که ازتوکوچه میادمیگه مامان برم باھاشون بازی پس بچه ی منم مشکل داره

عزیزم عادیه اکثربچه ها اینطورن گریه نداره مربیش خیلی بیسواد این حرفوزده

خاک تو سر مربیش ببرش یه مهد دیگه بابا زنه روانیه

چه مربی سمی
اگه بچت اینکارا نمیکرد نرمال نبود
فردا حتما برو به خود مربی بگو خودشو در اولین فرصت به روانپزشک نشون بده .چه آدم بی سواد و احمقی بوده حرصم گرفت

مربی مهد غلط کرده
همه ی بچه ها همش بفکر بازی ان
من جای تو بودم همونجا قهوه ایش میکردم

چه مربی شل مغزی ماشالله به دخترت.الان عقل خودت چی میگه بنظرت بااین چیزای که گفتی میشه دخترت مشکل دار باشه🤦🤦🤦

عزیزم دخترت نابغه است مربی مشکل داره نزاره حیف همچین بچه هایی اینجادرس بخونن

چجوری تو یه جلسه فهمید ببرش یه جای دیگه بچتو

چه چرت پرتا .مغز مربی ایراد داره

عزیزم به مربی بگو حتما بره روانپزشک و از مغز معیوبش نوار بگیره دختر دسته گلت حتی اگه نصف اینها که میگی باد نبود بازهم سالمه مربی ناقص العقل نمی‌فهمه بچه کارش بازی کردنه

عزیزم چرا گریه ماشالله اینجورکه میگی خیلی هم عالیه بایدبه اون مربی میگفتی توبیشترازبچه من نیازبه روانپزشک ونوارمغزداری. چجوری روبچه مردم عیب میزارن نگاکن توروخدا.مهدشوعوض کن اگه میشه

اون مربی خودش مشکل داره عزیزم

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی💙ضحی💗 مامان امیرعلی💙ضحی💗 ۵ سالگی
شاید خیلیا فک کنن تعریفه ولی واقعا دلم میسوزه و میگم کاش بچم اینجور نبود کاش غر غرو و بدجنس بود و بهونه گیر و بابت هرچی میشد گریه میکرد پسرم ازاول خيليیی صبور بود ینی نازنازی نبود گفتم خداروشکر اسباب بازی هاشو میداد بقیه و بقیه نمیدادن گفتم عیبی نداره دلسوز بود و هرگی بچش دعوا میکرد میرفت دفاع میکردازش و بقیه بی تفاوت بودن گفتم عیبی نداره الان شدتش بیشتر شده میخوره زمین درحدی ک کامل پاش چاک میخوره واینمیسه نگاکنم ازدیگران خيلي مواظبت میکنه و محبت‌ میکنه طوری ک خودش لطمه میبینه اعداد رو ازدوسالگی بلد بود خيليیی باهوش بردمش تست هوش ،جمع و تفریق و ضرب رو بلده از میلیارد رد کرده واقعا بلد نیستم البت تا۴ رقمی خودش بلده و جمع و تفریق ساده رو بلده حروف رو تاحدی بلده شهرمون امکانات اونجوری نداره بچه رو پرورش بدم میگم کاش یه بچه نق نقو بهونه گیر و باضریب هوشی پایین و بدجنس داشتم ک ب فکر هیچ بچه ای نبود اما ......نمیدونم چیکار کنم ببرم مشاوره بابت دلسوزی بیش از حدش واقعا اعصابم خرد میشه
مامان رادیـن🧿💙 مامان رادیـن🧿💙 ۵ سالگی
سلام دوستان بنظرتون حق دارم اعصابم خورد باشه یا نعععع😤😏







ما نزدیک 5 ماهی میشه آمدیم خونه جدید بعد دختر همسایه بالایی مون ( همسن رادین هست) بعد دو،سه ماه آمد گفت میشه با رادین بازی کنم یا نهععع بعد رادین گفت نه من نمیخام باهاش بازی کنم حالا چند هفته ای میشه میان باهم بازی میکنن ولی اصلن مراعات نمیکنه دختر همسایه‌ مون از ساعت ۱۲ میاد تا ۲ بعد ساعت ۲بهش میگم برو خونتون دیگه هم همسرم از سرکار میاد هم میخایم غذا بخوریم بحرف نمیکنه باید چند بار بهش بگم مامانش هم اینقدر بیخیال فقط بلده صداش بزنه دلوین نمیکنه بهش بگه دلوین بیا خونه دیگه ساعت ۲ ظهره تو این هفته هر روز داره میاد اول ها که می آمد اینطوری نبود الان پرو شدع دختر همسایه مون
خلاصه بعد کلی که پسرم بهش میگه برو خونتون می‌ره باز بعدازظهر میاد 😩 چند ساعتی هست😤😐 باز همین چند شب میبینم ساعت ۱۰ و نیم میاد با رادین باز می‌کنه تا ساعت ۱۱ موندم ببخشید این مادرش عقل نداره جلو دخترش رو بگیره اصلن به حرف مامانش هم گوش نمی‌ده باید با کتک ببرتش خونه ولی وقتایی باباش هست ( بعدازظهر ها به حرف پدرش گوش میده) حالا میاد اشکالی نداره ولی بهش میگم برو ساعت ۲ بابا رادین میخاد بیاد دیگه گوش نمی‌ده خیلی پروو هست بنظرتون چیکار کنم ؟؟؟؟🫠 مشکلی نداره میاد بازی میکنه ولی نه دیگه ساعت ۲ ظهر نمیره خونشون و ساعت ۱۰ و نیم شب میاد
مامان آقامحمدفرهان🤍 مامان آقامحمدفرهان🤍 ۵ سالگی
سلام .خانما لطفا بخونید و نظرتون بدید بچه های شمام مثل پسر من وابسته ان؟؟؟ینی تنها ی بازار نمیتونم برم حتی .میشینه گریه می‌کنه ک منم بیام
ی مدت میرف مهد بهتر بود هرچند ک اونم چون پسر خالش اونجا بود میرف راحت الآنم باشگاه می‌ره باید خودم ببرمش بیارمش
دیروز مامانم اینا اینجا بودن ب خواهر کوچیکم گفتم تو ببرش باشگاه
من دیگ مهمون دارم نرم
لباس پوشیدن حاضر رفتن پایین جلو در دیدم خواهرم زنگ زد ک فرهان گریه می‌کنه میگه من نمیام هرچی بهش گفتم تو با خاله برو منم نیم ساعت دیگ میام نرف ک نرف منم گفتم ولش کن بیاید بالا
مامانم اینام کلی ناراحت شدن ک کاش ما نمیومد طفلک بچه از کلاسش جا موند
ینی ب حدی عصابم بهم ریخته ک از دیشب با پسرم حرف نمی‌زنم
با همسرمم قهر کردم گفتم یخورده ام تو وقت بزار بچه با توام بیاد بیرون با توام بگرده شاید بهتر شد انقد با من می‌ره میاد فقط منو میبینه
نمیخام مقایسه کنم ولی بچه میشناسم از فرهان کوچیکتر خیلی مستقلن
چن روز پیش با خواهرم اینا رفتیم پارک پسرش از فرهانم کوچیکتره چن ماه میرف برای خودش دوست پیدا میکرد میرف بازی فرهان میگف چرا سامیار دوست پیدا می‌کنه بیاد با من بازی میگفتم توام برو باهاشون دوست شو بازی کن میگف ن نمیخام
امسال باید بره پیش دبستانی میترسم واینسته گریه کنه