۹ پاسخ

دقیقا عین دختر من منکه بریدم از بس گفتم ونشد و زدمش هم نشد با محبت و آرامش و بوس بغل هم نشد نمی‌دونم چرا اینجوری میکنن

دقیقاپسرمنم همینه برا شما خوبه یک هفتست من از وقتی یادمه همین بوده منه بیچاره حتی خونه بابام به خاطر اذیتاشون نمیرم افسرده وتنها وخونه نشین شدم

عزیزم میدونم خیلی خسته میشی ولی هرکاری میکنی فقط نزن بچه رو،منم فقط یکبار اونم خیلی آروم زدم پشت دستش خودمو نمیبخشم اصلا،ولی نزار عادی بشع، اینایی که گفتی یه دوره هست خودش خوب میشه پسر منم اینکارارو میکرد یه مدت

این روند سنیشونه پسر منم جدیداً یجور جیغ بنفش میکشه من فقط نگاش میکنم بعد میبینه ناراحت شدم میاد بوسم میکنه میگه خوبی مامان .دوست داره تو سینک بشینه دو نصف شب داد میزنه ببین کی همسایه ها صداشون درومد .با زدن که هیچی نمیشه الان پر از انرژی هستن زندگی ما هم ماشینی و آپارتمانیه .باید برای تخلیه انرژیشون حسابی وقت بزاریم.

فقط میگم نزنش میدونم سخته ولی نذار عادی بشه برات

دختر من از 7 ماهگی نق نقو بغلی شد شدیدد اونقد ک بگه بغل هیچکس نمیرم بیرون راه نره تو خونه اقوام بهونه الکی جیغ داد گریه های طولانی مهمون بیاد فقط بغلمه وحشتناک بعد 2 ساله شد لجباز همه چی پرت میکنه کلا عصبی میشه برا همه چی حتی برا چیزی ک مربوط ب خودش نی میزنه، تا ی حال نزدمش ولی خیلی عصبی میشن گاهی داد میزنم فحشش میدم منم خستم از بچه داری نمیدونم چجوری بعضیا از بچه دوم خوشحال میشن، خانوادها خم هر دو شهرستانن شوهرمم ساعت کاری طولانی زود بیاد 12 و نیم شب

سلام
اینا علائم کمبود توجه و زدنه
باید ماها باهاش مدارا کنی نقطه توجه باشه هرکار استباهی کرد حواسشو پرت کن
سخته ولی راهش همینه

من دیگه از دست پسرم کارم به دکترو دارو اعصاب رسیده منی که فشارم از ۹ بالا نمی‌رفت الان میشه ۱۴ اصلا سردردم کنترل نمیشه با هیچی دیگه نمیدونم چیکار کنم روزی صدبار میگم گوه خوردن بچه آوردم

دقیقا منم‌شرایط تورو دارم حالا میگی پسرت تازگیا اینجوری شده واس من از همون موقع ک افتاد سرپا .همینه ...ینی دیگ خستم از بچه و بچه داری و همه چی

سوال های مرتبط

مامان ریحانه ♥️ مامان ریحانه ♥️ ۲ سالگی
امروز دخترمو بردم پارک واقعا هر بار میبرمش افسردگی میگیرم
حالا خونه خودمون از مبل میره بالا پشتک میزنه
از تخت دیروز خورد زمین خون دماغ شد ولی میبرم پارک اصلا بازی نمیکنه
فقط بازی کردن بچه ها رو میبینه
هرچی التماس میکنم برو سرسره
بعد میره اون بالا عین بید میلرزه ک منو بیار پایین
واقعا وقتی میرم میبینم بچه های کوچیکتر از خودش برای خودشون بازی میکنن مادرشون راحت روی نیمکت نشسته
من فقط باید بیفتم دنبالش
اون یکی از دختر من کوچیکتر قشنگ شیر نیخکردبا دستش با ی دست کیکشو
حالا من از صبح دو ساعت ی کسک رو دنبال خودم آوردم بلکه خانم بخوره
آخرش هم بدون اینکه ی گاز بزنه خوردش کرد پرتش داد زمین
حالا توی جمعی میریم با همه مرد ها و خانم ها دوست بشه بای بای میکنه دست میده
ولی هیچ وقت با بچه های کوچیک نمیتونه ارتباط بگیره
اصلا بهشون محل نمیذاره
نمیدونم چرا این مدلیه
خیلی دوست دارم مستقل بشه ولی همیشه وابسته س
حتی توی خونه موقع غذا آزاد میذارمش ولی فقط کثیف کاری میکنه
اینجا هم فقط داشت بازی بقیه رو نگاه می‌کرد حالا اون بچه شیش ماه از ریحانه کوچیکتر بود برای خودش بازی میکرد