۴ پاسخ

دقیقا همینطوره .تازه سخت بودم مسولیت مادر رو حس میکنیم.ولی با همه این سختی ها و نگرانی هاش به شیرینی هاش می ارزه .دختر من الان که وقتی صداش میکنم می خنده تموم سختی ها یادم میره

آره واقعا آدم بعد جراحی باید قششششسنگ یه هفته استراحت کنه
ولی مادر بودن این اجازه رو بهت نمیده
ان شاءالله بچت همیشه صحیح و سلامت باشه
تجربه منم بخون

دقیقا همینجوریه من پسرم به دنیا آمد به یه عالمه بخیه روز دوم راهی بیمارستان شدم سه روز به خاطر زردی 22 بستری شد اینقدر ورم کرده بودن پاهام حسشون نمیکردم نابود بودم امدم خونه تا آمدم جون بگیرم دوباره زردی رفت بالا رو22 دکتر گفت باید حتما بستری بشه دوباره فهمیدم گروه خونی‌ش با من مطابقت نداره زردی شیر مادر داره شیر خودم دیگه ندادمش شیر خشک که دادم بعد از دوروز شکر خدا خوب شد

خداروشکر همش به خیر گذشت ولی خوب خودت مایعات زیاد بخور و خنکی بخور مثل کاسنی و شیر خشک و ترنجبین نه خیلی زیاد نه خیلی کم باز چایی نبات و چهار زیره و کاچی هم بخور که شکمت سفت نشه یبوست نگیری که مکافات باز
انشالله تن خودت و فسقلی سالم باشه و همیشه خوش باشی

سوال های مرتبط

مامان گل پسرام مامان گل پسرام ۱ ماهگی
مامان مهیار مامان مهیار ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 1
سلام بعد از 4 شب بی خوابی
خب من کلا ده روزی بود ورزش رو شروع کرده بودم اما کم روزی نیم ساعت پیاده روی فقط
این دو سه شب آخر دیگ کردم روزی دو ساعت پیاده روی 100تا اسکات و حموم آب گرم
و شیاف گل مغربی شب آخر دوتا گذاشتم و بعدشم رابطه بدون جلوگیری داشتیم بعد از رابطه دردام شروع شد ساعت 1 شب بود گرفت تا ساعت 6 دیدم ول نکرد و چون تجربه نداشتم کسیم پیشم نبود با همون درد رفتم بیمارستان که معاینه کرد گفت یه سانت نیمی برو بعدظهر بیا بعد ظهر رفتم همون بود ولی چون ظربان بچه نا منظم بود گفت ختم بارداری که چون مهیار تو سونوش‌ اکوژن قلب نشون داد و اون بیمارستان متخصص اطفال نداشت باید میرفتم یه شهر دیگ(شیروان) رفتیم اونجا گف دو سانتی ضربان بچه هم خوب شده و ما زیر سه سانت بستری نمی‌کنیم دیگ گف برو پیاده روی کن دور بیمارستان سه سانت بشی بستری کنیم من درد داشتم ولی هر سه چهار دقیقه می‌گرفت ول میکرد
رفتم قدم زدم ساعت ۱۲ شب رفتم ولی بازم دو سانت بودم
مامان مرسانا مامان مرسانا ۱ ماهگی
سلام می‌خوام تجربه زایمان طبیعی رو بگم براتون
من ۶ اردیبهشت بعد از پیاده روی اومدم خونه احساس کردم تکونای بچه زیادی زیاد شده تا ۱۱ شب که دیگه واقعا نگران شدیم رفتیم بیمارستان نوار قلب گرفتن گفتن خوبه معاینه هم کردن گفتن فعلا باز نشده بچه هم اصلا داخل لگن نیومده در حالی که دکترم تا ۳ روز بعدش بهم ختم بارداری داده بود برام سونو هم نوشتن تا خیالم راحت بشه انجام دادم همچین خوب بود اومدیم خونه به بیمارستان گفتم دکترم ختم بارداری داده گفتن در صورتی که شرایطت خوب باشه باید تا ۴۱ هفته صبر کنی بیمارستان قبول نمیکنه زایمان کنی حالا بماند اومدیم خونه فرداش دوباره رفتم پیاده روی اومدم غروب احساس کردم ازم قطره قطره آب می‌ره زیاد حساس نشدم چون کم بود رفتیم بیرون اومدیم دیدم وقتی سرپام بیشتر می‌ریزه دیگه شام خوردم نشستم که نریزه به دکترم پیام دادم گفت برو بیمارستان ولی من چون شبش تا ساعت ۳ بیمارستان بودم خیلی خسته بودم گفتم بخوابم صبح برم پاشدم برم سرویس یه دفعه ازم کلی آب ریخت فهمیدم کیسه آب ترکیده به نظر خودم بچه زیاد تکون خورده بود باعث ترکیدگی شده بود