۶ پاسخ

پسر منم همین شده بهانه های الکی میگیره همش رو اعصابه و گریه میکنه. کاملا درکتون میکنم

اصلا الان توی این سن همه شون همینن دختر خودم انقدر آروم بود اصلا وروجکی شده که نگو

من به یه مامان گفتم عصبی شدید خیلی .دیگه سرش داد بزن
داد منظورم یه کم عصبانی شو
طرف اومد گفت بی ادب
ولی واقعیتش همین
باید وقتی رعایت حاد طرف رو کردی و اون داشت ازت سواستفاده میکرد باید یه جور نشون بدی عصبی بودنت رو
چون من دیدم شوهرم خیلی خیلی رعایت حال بچه ها رو میکنه
ولی آنقدر پسرم اذیت میکنه که بهش میگم خوب تو هم آدمی کم میاری
زیاد بها نده

باهاش همدلی کن

وای کلا دختره منم از موقعی ک بیدار شده کلا بهونه میگیره بداخلاااق هم میگه بغلم کن غذا دادم نخورد اصلا نمیدونم چشه

خیلی عصبانی شدم ها هزار تا چالش دارم باهاش

تصویر

سوال های مرتبط

مامان نفس من❤️ مامان نفس من❤️ ۳ سالگی
تورو خدا مامانا ینی من این همه استرس کشیدم سراین بچه خداشاهده بچه یکی اینجوربوده؟منکه بچه های داداشام جاریام همسن اینن ادم کیف میکنه اخلاقاش اینک تادرست شدیکی این بود خونه هیشکی نمیومد همینک واردمیشدیم بغض میکرد ووحشتناک گریه الان چندوقته گریه که اصلا تشک نزاریم ونخابیم بااینم کنارمیام ولی بخداقسم امروز ارزوی مرگمو کردم بااینکه کفره من حافظ قرانم وهرروزمرور بایدداشته باشم ازاونجای هم که یه مسابقه خیلی مهم دارم اماچندروزه پسرم بغض شدید گریه شدید قرانتو برندارم هرچی با روی خوش بادعوا بخدانمیشه ک نمیشه ازساعت نه صب بردمش پارک تادوازده بازی الانم بازبغض کردنخون گریه کرد باهم نقاشی کشیدیم بازی کردیم ولی هرلحظش میپرسه توقران نمیخونی خدانکنه بگم میخام بخونم میکشه خودشو چه رفتاری داشته باشم بقران کم اوردم هردوره یه اخلاق گندی ازخودش نشون میده اوایل ک همه میگفتن اوتیسمیه چون هیچ گونه ارتباطی باکسی برقرارنمیکرد الانم ک یه ساله باگریه هاش پدرمو دراورده واقعا ازته دلم مرگمو خواستم خسته شدم
مامان آراد 🫀🧒 مامان آراد 🫀🧒 ۳ سالگی
میدونید بچه هام چندساله هستن دیگه. امروز هم مثل هرروز بردمشون پارک ، البته با اعمال شاقه🥲 رسیدیم پارک پسرم گفت جیش دارم. شومبول به دست میگفت داره جیشم میریزه. دیگه کلی گشتم یه کوچه خلوت پیدا کردم. طفلی بچم چقدددرم جیش داشت.
اومدیم باز گفت وای پی پی دارم داره میریزه.😐 دخترمم از اونطرف گریه گریه ک میخوام تاب بازی کنم. پیادش کردم بردمشون فروشگاه جانبو بغل پارک. با کلی عذرخواهی گفتم سرویس بهداشتی دارید؟ پسرم دلیپجه گرفته. گفت اره برو اون ته فروشگاه هست.
خلاصه رفتیم کارشو انجام داد بچم.
اومدیم
دخترم رفت تاب بازی. پسرم گیر داد من هولش بدم. یهو اومد از وسط تاپ بیاد جلو ک از جلو هولش بده، تاب بغلی محکم خورد تو سرش افتاد زمین😥 پریدم تاب رو محکم گرفتم ک دوباره نخوره تو سر پسرم😥 انقدر بچم گریه کرد ک خدا میدونه. دست و روشو شستم سرشو ماساژ دادم خوراکی دادم بغلش کردم تا اروم شد. و اینم درنظر داشته باشید ک دخترم همزمان گریه میکرد ک بریم تاب بازی😐🥲

و هرروز همین داستانارو داریم
و باز فردا تیپ میزنیم شاد و خندان میریم پارک
له و داغان برمیگردیم خونه🙂