۹ پاسخ

راست و حسینی به مامانت بگو داری اذیت میشی

یه چند باری در رو باز نکن وقتی مامانت زنگ زد بگو سختمه یادبگو خواب بودم یا بگو حموم بودم

مستقیم به مادرت بگو بارداری دختر فکر بچه تو شکمت باش وقت برای جبران زحمات مادرت بسیاره

بگو مامان اگه میشه پسرمن بیاد اونجا من یکم استراحت کنم دارم سنگین میشم

بگو پسرم میاد خونه شما اونجا باهم بازی کنن

این سری بگو حالم بده کمرم گرفته بیا پسرمو ببر خونت ن باهم بازی کنن

یا تحمل کن یا رک و راست بگو

خب پس وسیله مهم پسرتو قایم کن چندتا چیز جزئی بزار براشون بازی کنن

پس تحمل کن

سوال های مرتبط

مامان مایا مامان مایا ۳ سالگی
خانومایی ک منو دخترمو میشناسن میدونن چقد من همیشه از دست دخترم شاکی ام😂 اینارو اینجا میتویسم بعد چند مدت میام میخونم مثل خاطره میشه 😂😂 دخترمن از صبح ک بیدار میشه دنبال بهونس گریه کنه بعدشم انقد خرابکاره تا چشم منو دور میبینه میره بهذجون دیوار ها میافته یا رژ میگیره به سر و صورتش و وسایلا میزنه عصرا ۳ تا ۷ میره مهد ۷ میاد گشنه خسته فقط جیییییغ گریه!!!! انقد اخلاقش بده اصلا باهاش بازی نمیکنم دوس ندارم بازی کنم خسته میشم حوصلمم نمیکشه! اما واسش پرستار خصوصی میگیرم بیاد بشینه باهاش بازی کنه: الان وقتی میگم فضولی میکنه در این حده که مامانم هر دفعه میاد (شهر دیگه س) نمیاد خونه من میره خونه ی اون یکی خواهرم که اونم دخترش از مایا یک سال کوچیکتره. سری اخر ک تولدم بود و همه خونه خواهرم رفتیم باز!!! شوهرم میخاس چایی بخوره مامانم انقد خسته بود از دست شلوغی های دخترم به شوهرم گفت نمیخاد چایی بخورین سریع تر بلند بشیم بریم. ازون موقع بهم بر خورده میگم دیگه مامانم اومد منم نرم!!! همیشه میرم پیششون همی میگن چقد فضوله!! امروز صبح زنگ زده مامانم میگه مایا اروم تر نشد؟؟؟ خب اخلاقشه دگ انتظار دارن یه روز صبح بیدار بشه اصلاح بشه. خلاصه شلوغی های دخترم از یه طرف حالمو میگیره حرفا و قضاوت های بقیه جور دیگه