۱۵ پاسخ

یا حضرت عباس این پست یه نشونه بود انگار برام تو این لحظه ک داغونم و بریدم
خودت شفای اول بچه مو بده بعد دل شکسته منو😭😭

خدایا شکرت ♥️
چقدر اشک ریختم با پیامت
ان شاالله همه بچه ها تنشون سلامت باشه

الهی شکر قریونت برم ابولفضل انشالا امشب عیدی بگیرین ازامام جواد

الهی شکر که خوب شده . خدا یا قسمت میدم به باب الحوائج همه ی بچه های مریضو شفا بده ، رحم کن به مادراشون

خداروشکر🥺قربونش برم باب الحوائج که هر چی خواستم تو زندگی بهم داده.قربون مادر بزرگوارش بی بی ام البنین برم .

خداروشکر.خدا خیرت بده با پیامت تکون خوردم چه قدر از این چیزا دور شدیم 😔😔😔😔.واسه فرشته زیبات آرزویه بهترین هارو دارم

😭😭😭😭😭آنکه حاجت ز حسین میطلبی دقت کن

پرچم شاه بسوی حرم عباس است💔😭


میبالم بخودم که سرور و اقایی مثه قمر منیر بنی هاشم دارم❤

ای وای چقدر دیگه تو این دوره زمونه از این حرفا دور شدیم خوش ب سعادتت و دل پاکت
منم ی حاجت دارم تو رو خدا برام دعا کن چون من خودم لایق نیستم

برای من و برای همه بچه ها
مخصوصا عماد عزیزم 🥺🥺🥺🥲🥲

یا ابالفضل 😭😭 به همه سلامتی بده
شفای پدر منم بده

پسر منم. نظر کرده اقا امام حسین هست اسم خودش رو هم حسین گزاشتم. خدارو شکر که بچم. سلامت پیشمه وخدا رو شکر که دست به دامان امام حسبن بودم

خدارو صد هزار مرتبه شکر که حالش خوبه ، خیلی مراقب گل قشنگت باش ، نظر کرده ی آقاس ، امانت داری کن ، ان شاالله تو راه اهل بیت بزرگ بشه 💜🥲💫

چه قشنگ توصیف کردی .🥺خداروشکر که خوبه انشاا.‌‌شفای همه مریض ها

خداروهزار مرتبه شکر خیلی خوشحال شدم ان شالله نگاه باب الحوائج همیشه به زندگیتون باشه
دکترا گفتن کامل خوب شده؟

خداروشکر گلم خوشحالم 😍😍😍

مشکل دخترتون چی بود؟

سوال های مرتبط

مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
میخواستم اسنپ بگیرم دکتر ژنتیک میریم داشتم به لیست سفر های من نگاه میکردم از پارسال فقط دکتر بیمارستان تازه خیلی چندین بار شوهرم خودش برده اسنپ نگرفتم ، از پارسال که مهر امیر شایان رو همون ماه اول که بدنیا اومد می‌بردم دکتر های مختلف تا آبلن که مشهد رفتیم اسنپ گرفتیم برای راه آهن با قطار می‌رفتیم مشهد ، تا ماه آذر که تشنج کرد و از اونجا بود که دکتر رفتن ها بیمارستان رفتن های ما شروع شد از آذر ماه خیلی دیگه اون نگرانی و ترس ما بیشتر وجدی تر شده بود برای دکتر رفتن هامون که تشنج کرده بود مادنبال دلیل بودیم که چیشد یه ماه قبل هر دکتری می‌بردیم برای گربه و بی‌قراری های شدید امیر شایان همشون میگفتن چیزی نیست کولیک داره چطور شد همون بچه سالمی که همه تاییدش میکردن تشنج کرده ، همه اینا با نگاه کردن به این لیست سفر اسنپ اومد و مرور شد و خیلی دلم برای خودم سوخت وبغضم گرفت که چه قدر سرنوشت یه آدم می‌تونه غم انگیز وبد باشه ......
داریم میریم دکتر ژنتیک برای بیماری امیر شایان و سوال هایی هنوز من جوابش رو نگرفتم
مامان امیر رضا مامان امیر رضا ۱ سالگی
میدونم زیاده ولی مبارزه شاید برا تویی که میخای وابستگی شیرتو از بچت بگیری و بخونی 😊😊😊😊
مامانا طبق چند تا تاپیک قبلی که گفتم میخام وعده ای کنم شیر خوردن بچمو حالا بعد از چهار روز میام براتون تجربه مو میگم حالا شاید یه سری ها بگن چرا اینکارو کردی و اینا ولی من کردم دیگه خداروشکر تا الآنم جواب گرفتم گوش شیطون کر
خب حالا بگم ....
من روز اول گفتم بهش چسب زدم سینمو از اونجایی که فقط با یکیش شیر میخورد همین یه دونه رو چسب زدم
روز اول :صبح که خواب بود شیرش دادم توخواب دیگه بیدار شد صبحونه دادمش تا ناهار کلی باهام کلنجار رفتم بماند که صبحونه به زور میخوره کلا ولی من میدم بهش حالا هر چندتا لقمه بخاد بخوره هیچی هی مدام میومد لباسمو میداد پایین که شیر میخام و اینا منم بهش گفتم ممه مریض شده یخ دفه بغض کرد و منم باهاش گریه م گرفت ولی چاره نبود باید از پسش برمیومدم همینجوری رو پاک با چشم گریون خوابش برد بچم 🥲🥲ناهار که خورد یواشکی چسب رو برداشتم بهش گفتم ممه خوب شد یه ذوقی کرد و خندید که دلم ریشه می‌رفت براش دیگه دوباره یواشکی چسب زدم گرفت بدون ممه خوابید دیگه ندادم بهش و همیجور این روند گیر دادن و چسبیدن بهم ادامه داشت حتی تو ماشین میگفتم مامان ممه مریضه بیخیال میشد تا شام که بهش دادم موقع خوابش که شد شیر رو بهش میدادم و حتی تو شب
الان همین کارو تا امروز که چهار مین روزه انجام دادم و فقط سر وعده هایش گریه می‌کنه چون نمیخام فعلا ازش شیرو بگیرم گفتم بزار وابستگیش گم بشه که خدارو شکر کم شد و همین الآنم بدون شیر رو پام خوابید 😊 به نظرم روش خوبیه و اینم بگم تا خودم نگم مامان ممه میخای ممه خوب شد مریضیش نمیاد سمتم مگه گشنه باشه واقعا که اگه ببینه چسب زدم دیگه نمیاد 😊😊😊
مامان آبان مامان آبان ۱ سالگی
مامانا سلام
این پست رو برای کسایی میذارم که بچه شون از حموم می‌ترسه. پسر منم از حموم می‌ترسید و هربار از اول تا آخر گریه و جیغ و فریاد داشتیم. من دیدم اینطوری نمیشه و سعی کردم بفهمم از چی بدش میاد. اول فک کردم از تماس پاهاش با کف حموم چندشش میشه، براش دمپایی خریدم ولی بی فایده بود. بعد فک کردم از فشار زیاد آب می‌ترسه. وانش رو با فشار کم آب پر کردم ولی اینم نبود. خلاصه بعد از کلی تلاش فهمیدم مشکل بچه با دمای آبه. آبی که روش می‌ریختم و به نظر خودم اصلا داغ نبود از نظر این داغ محسوب میشد. آب رو ولرم کردم، جیغ و داد کمتر شد ولی هنوز حموم رو دوست نداشت.
چن تا کتاب حموم خریدم و یکی دوتا اسباب‌بازی کوچیک مخصوص حموم. یه سفینه کوکی که تو آب حرکت میکنه و یه اردک سوتی. یه بطری خالی میسلار هم که براش جالب بود بردم تو حموم. یه شعر حموم هم از یه کتاب دیگه پیدا کردم و حفظ کردم و موقع حموم کردن براش خوندم. الان اینطوری شده که هر روز حوله اش رو برمیداره، میره پشت در حموم و میگه اَموم :) وقتی هم میریم حموم باید به زور بیارمش بیرون