مامانا خیلی ناراحتم از همه چی
از شرایطم وضعیتم
پسرم هنوز بکسالش نشده دوباره باردارم
حالم خوب نیست تهوع دارم و بیحالم
پسرم غر میزنه و رسیدگی میخاد
مامانم اینا کمکم میکنن ولی اخرش بیشتر کاراش با خودمه
هنوز هیکلم به قبل برنگشته بود ک دوباره باردار شدم
نمیدونم باید چکار کنم حال روحیم داغونه

من دوست دارم حامله بشم ولی نشد

کاریه که شده دیگه حالا خوبه دنیا که اومد باهم بزرگ میشن ولی باید درست جلوگیری میکردی اگه بچه نمیخواستی دیگه خودتو باید با شرایط جدید وفق بدی

عزیزم قسمتت بوده نمیگی باهم بزرگ میشن و تموم تفاوت سنی کم به جاهای خوبش فکر کن چند سالی اذیت میشی ولی باهم بزرگ میشن

الهی عزیز دلم درک میکنم شرایطه واقعا سختیه من خودم انقدر نگران بودم که نکنه دوباره باردار بشم امروز رفتم بی بی چک گرفتم خدا پشتو پناهت باشه