تجربه ی شخصیم که رحم سردم با کاچی گرم شد رو گذاشتم که یکی اگه دوست داشت استفاده کنه و اینهمه گارد گرفتن که با یه بچه کوچیک چجوری بزرگش می‌کنی حتما خوش میگذره بهت تو بارداری و ...کمکی داری که به فکر بچه دوم افتادی و.....فلان و بهمان که انگار اونا قراره بیارن خرجی زندگیمون رو بدن که اینقدر ناراحتن .
هیچ کس از زندگی بقیه ذره ای خبری نداره‌ من هم شاغلم هم دانشجو ام هم مادرم و ز اینکه دوباره باردار شدم ذره ای ناراحت نیستم همین که خدا لایق دونسته بچم تنهاو تک وفرزند نباشه مثل خودم دنیایی برام ارزش داره . همسرم داره ساختمونمون رو میسازه و هرماه نزدیک صدو خورده ای چک پاس می‌کنه ولی با این حال از خوشحالی داره بال در میاره . من نه نه ماه بارداریمو ذره ای خوابیدم نه هیچی اگه تاپیکامو خونده باشین من فشار خون بارداری داشتم و هر چند روز یکبار بستری بودم .ذره ای خوش نگذشت تو بارداریمون جز استرس چیزی نصیبم نشد ولی حالا همین که انگیزه برای ادامه‌ی. زندگی دارم برام کافیه. قبل قضاوت از کل ماجرا آگاه باشیم بعد شروع به حرف زدن کنیم .

۱۷ پاسخ

اتفاقا من رحمم سرده و بعد تاپیکت گفتم منم باید کاچی بخورم از بارداری دوم هم به شدت میترسم و ۱درصد هم نمیخام ولی دیگه بارداری شما به ما ربط نداره که دخالت کنیم😶

اصلا حتی بارداریتم خوب بوده باشه به اونا چه ربطی داره واقعااا
رفتم پستت رو خوندم یجووری اومدن طلبکار جواب دادن انگار سختی و بزرگ کردنش با اوناس
منم باردارم ولی ناخاسته باردار شدم و با جون و دل پذیرفتمش انشالله که خدا کمکم کنه . ولی واقعا از رفتار اطرافیان خیلی عصبانی و ناراحت میشم

عزیزم بارداری اوردن بچه به خودت و شوهرت مربوطه نه به بقیه

انشالله چهار تا بچه بیاری بعضی ها خیلی بیشعورن تو به دل نگیر منم دو ساله دیگه بچه سومم میارم بعدا چهارمی میارم عاشق بچم واقعا شیرینن دوستشون دارم .تک فرزنذی و دو فرزنذی ظلم به بچس

ما اینجا تو گهواره می خواهیم به هم کمک کنیم و بدون هزینه به داد هم برسیم در شأن ما نیست که با حرفای بی ربط قضاوت های نا بجا همدیگر رو اذیت کنیم

مبارک باشه عزیزم الهی خدا بهت قدرت و توان بده و این دوران رو بسلامت سپری کنی و تو دلی نازت رو صحیح و سلامت بغل بگیری
اتفاقا اینجوری بچه ها بهتر تربیت میشن
مثلا نسلای قدیم که همه شیر به شیر میاوردن ، نسلی قانع و مودب بودن
اگه کمکی داری که چه بهتر
اگه هم نداری خدا کمکت میکنه
مطمئن باش توان و قدرتشو دیده و بهت دوباره بچه داده

راستی دومی خواست خودت بود یا خدا خواسته

مبارکت باشه گلم عزیزم ب کسی هم مربوط نیست تو بارداری یا نه کی میخوایم یاد بگیریم بقیه رو قضاوت نکنیم

تو ۱۰۰بچه بیار،ازت سوال پرسیدیم ک کمکی داری یا بارداریت راحت بوده ،یا بچه داریت اسون بوده،چت هست این همه طومار نوشتی؟؟؟

فک نمیکنم حاملگی کسی ب کسی دیگه ایی ربط داشته باشه هر کسی اختیار دار زندگیی خودشع❤️

عزیزم مبارکت باشه به کسی مربوط نیست کون لقشون

واقعا به هیچ کس ربطی نداره مگه اونا میخوان خرجشو بدن

بیخیال حرف بقیه

مگع بارداری راحت و بدون مشکل چیز بدیه؟

کاچی چطور درس میشه

به حرف کسی اهمیت نده
بهترین کار رو کردی

درطول بارداری دانشگاه هم میرفتی؟؟
من ۳ماه حاملم یه ترمم مونده تموم کنم نمیدونم برم یا خطرناکه؟

سوال های مرتبط

مامان آسیه💜 مامان آسیه💜 ۱۲ ماهگی
دختر عزیزم لحظه هایی که صدای خنده های تو، تو خونه مون می پیچه انگار دارم از خوشحالی پرواز می کنم. می خوام همیشه شاد ببینمت عزیزم و برای شادی تو هر کاری می کنم

هر روز که از خونه بیرون می رم به این فکر می کنم که چه کاری می تونم انجام بدم که تو خوشبخت تر باشی، تمام تلاشی که می کنم برای اینه که تو بهترین ها رو داشته باشی

هیچ وقت حتی ذره ای از این حس عاشقانه ای که به تو دارم کم نمیشه عشق همیشگی من تو بزرگ ترین بهانه ی زندگی هستی

دختر مهربونم، لبخندت تمام خستگی های دنیا رو از بین می بره

وجود تو دخترم منو به زندگی دلگرم می کنه

عزیزترینم تمام احساسات خوب دنیا را زمانی تجربه کردم که تو به دنیا اومدی

شادی و خوشبختی من، قلب من برای تو می تپه، تو مفهوم زندگی منی

ممکنه سال ها بگذره، من پیر شده باشم و تو بزرگ، اما چیزی که هیچ وقت تغییر نمی کنه عشق من نسبت به توئه دختر قشنگم

بمونه به یادگار 1404/3/7
خدای خوبم بخاطر وجود دختر قشنگم سلدا پرنسس کوچولوم آسیه شکرت😘🌿
مامان مهراب مامان مهراب ۱۵ ماهگی
سلام
در مورد یه مطلبی خیلی وقت بود میخواستم اینجا بگم وقت نمیشد خیلی از اطرافیان خانواده دوست همه هر سری من رو میبینن میگن چرا تو سره کار نمیری ولی یکی فکر نمیکنه اول اینکه من خودم شعور دارم برای این قضیه و فکر کردم در موردش و دیدم من اینجا تنهام و پسرمم نمیتونم به کسی بسپارم و خیلی برام مهمه تربیته مهراب و غذا خوردن و همه چیزش و مهدکودک و پرستار و همه چی هم تحقیق کردم و علاقه ای ندارم بهش اونم الان چون الان سن حساسه مهراب سنی که هر لحظه من رو میخواد کنارش باشم بغلش کنم درد داره من آرومش کنم اینکه من به فکر خودم باشم و بگم خب من وقتم رو بچم نگیره پس من چرا بچه آواردم؟با اینکه تمام همکارام میدونن چه تهران چه یزد من شدیدا عاشق کارم بودم و هستم در حدی که من علاقه ای به ازدواج نداشتم چون گفتم من با کارم ازدواج کردم ولی ازدواجم کردم شوهرم گفت مانع کارت نمیشم و اذیتت نمیکنم .من عاشق کمک کردن به مردم و خوب شدن مریض ها بودم .الانم از نظرم بزرگترین مسئولیت گردن منه بچه داری مسئولیت کمی نیست مسئولیت بچه .اینکه خوب تربیت بشه و درست بزرگ بشه.من برای تک تک کارهای مهراب مطالعه میکنم حرفای روانشناس و دکتر گوش میدم نظر میپرسم که کار اشتباهی انجام ندم چون من کسی نیست چیزی بهم یاد بده خودمم و خدای خودم .کاشکی اطرافیان دست برمی‌داشتند از حرفاشون و دخالت ها و چرت و پرت گفتناشون و یکم فکر میکردن.که آی تو خودت رو حروم میکنی و...من بهم خوش میگذره کتار مهراب با مهراب بازی می‌کنم بیرون میرم و همه جا میرم شهربازی میرم نمیزارم ذره ای مهراب اذیت بشه چون من کنارشم .چون من وقتی فکر مادر شدن کردن وقتی رابطه کامل با همسرم انجام دادم فکر تک تک اینجاها رو کردم دوری از کار دوری از تمام کارایی که قبلا میکردم
مامان آرسام🧿💙 مامان آرسام🧿💙 ۱۲ ماهگی
سلام خانوما شبتون بخیر میخوام یه چیزی بگم بهتون و راه حل بخوام ازتون فقط خواهشا نمیخوام از طرف کسی قضاوت شم🙏
خدا منو لایق مادر پسر شدن دونست و هزار بار شکرش بابت این معجزه ای که بهم داده
ولی هم اینکه من از زمان مجردیمم عاشق دختر بودم و بیشتر بخاطر حرفای خانواده همسرم و فرقی که بین دختر و پسر میزارن (مثلا به دختر کمتر از گل نمیگن ولی پسرمو که میبینن بهترین حرفشون دیوث هس یا مثلا خرابکاری که میکنه میگن گوه نخور پدرسگ و ....ولی برا دخترا نه) اینم بگم پیش اونا خودم همش قربون صدقه پسرم میرم و اجازه نمیدم چیزی بگن ولی نمیفهمن باز حرف خودشونو میزنن
همش این فکر و خیال تو ذهنمه که کاش بچه منم دختر میبود یا مثلا یکی رو که میبنم دختر داره حسودیم میشه که کاش منم دختر داشتم بخاطر همین همش احساس تنفر و عذاب وجدان دارم که چطور میتونم اینکارو در حق پسرم بکنم و همش گریم میگیره که چرا اینجوریم🥲اینم بگم یدونه جاری دارم و بچه های اونم پسره ولی با اونا این رفتارو ندارن و سه تا خواهر شوهر که بچه همشون دختره و جز یکی که ه پسر داره هم دختر
نمیدونم چیکار کنم این فکرا از سرم بره
مشاوره تلفنی و آنلاین سراغ دارین؟
مامان نور چشمام❤️‍🔥 مامان نور چشمام❤️‍🔥 ۱۳ ماهگی
یهو فکرم خیلی درگیر شد نمیتونم بخوابم بسکه پاهامو تکون دادم حالم بد شد، لطفا نظرتونو بگید در مورد چیزی که میخوام بگم
خانوما من یه پسر یه سالهو یک ماه دارم بعد از دو بار سقط خدا بهم داده حالا خیلی نگرانم که پسرم تنها نمونه و یه خواهر یا برادر داشته باشه خودم دوست دارم داداش داشته باشه حالا بگذریم، همسر من از من کوچیکتره شرایط زندگیمم اینکه مستاجر با یه درآمدی که همه چیم روبه راهه در حد معمول،دست تنهام هستم یعنی فقط فقط فقط شوهرم کمک حال منو زندگیمه اینجوری بگم که بعد سزارین خودم پسرمو بعد دوروز بردم حمام،از طرفیم افسردگی بعد زایمان گرفتم که تازه رفتم تحت درمان هی فکر میکنم میگم نکنه تو باردار شدن به مشکل بخورم نمیدونم که بچه دار بشم یا نه،شوهرم باز بچه میخواد ولی میگه حالا نه ولی من خودم به خاطر سنم میگم اگه قراره بیارم زودتر اقدام کنم، اصلا یه سر درگمی دارم نمیدونم چک شده این موقع شب 😔😔😔😔😔😔خانواده سوهرمم شهرستانی هستن الان که شکر خدا رفت آمد نداریم ولی میدونم بعدا هی میخوان گوه بخورن که یه بچه بیار یعنی واسه اونا بچه آوردن هیچ غمی نداره زرت زرت میزان بدون هیچ درک و فهمی از دوران زایمان بعد زایمانو بچه بزرگ کردن