امروز بیرون یه ساعت کار داشتم پسرمو با باباش خونه موندن
شوهرم میگه همین که تو رفتی صروع کرد گریه کردن بااینکه خیلی باباشو میبینه خوشحال میشه نمیدونم چرا گریه کرده 🥺خیلی دلم گرفت عذاب وجدان گرفت
بچم از بس گریه کرده بود خوابش برده بود
دلم میخواد گریه کنم
خدایا چی تو وجود ما مادرا گذاشتی که اینقد بچه ها ازمون حس امنیت میگیرن...

انگار رفته رفته وابسته تر دارن میشن من دخترمو روی زمین که میخوابیم با شوهرم بالای سرمون میخوابوندم چندوقته ولی یه هفتس اونجا راحت نمیخوابه میارمش بینمون میخوابونم راحت تر میخوابه شوهرم میگه صبحا یا نزدیک شکمت میاد خودشو گوله میکنه میخوابه یا اگر پشتت بهش باشه دم کمرت میخوابه تا بهت نزدیک باشه🥹

الهی بگردم آخی 🥲🥺
ولی عذاب وجدان نگیر عزیزم تو که از قصد نذاشتی نمیدونستی گریه میکنه که
اشتباه میگن که بزرگتر بشن مستقل میشن اتفاقا هر چی بزرگ میشن وابسته تر میشن چون خیلی آگاه میشن به اطراف و اشخاص

خب گریه کنه عزیزم چ اشکالی داره،طبیعت بچه همینه پیش غریبه یا فامیل درجه ۲ ک نزاشتی ک بخوای عذاب وجدان بگیری،باید با پدرش ارتباط بگیره دیگه ،منم میزارم پیش پدرش و چه کسی بعد از خودم امن تر از پدرش؟

چرا بچه من وابسته کسی نیس 😐 ن من ن بابا منو ک اصلا نمیدونه 🤦😂

دختر من همینجوره نکه بغل خونواده شوهرم نره می‌ره ولی نمی‌مونه بهم نگا می‌کنه ذوق می‌کنه صدا در میاره که بیا بغلم کن باز پیش شوهرم بهتره البته خدمم کنارش باشم

منم امروز گزاشتم پیش باش ولی اصن گریه نکرده بود فقط بهش خوش گذشته بود

عزیزمم
جوجهه🥺

من از یکماه دیگه باید برگردم سرکار 🥲