۱۲ پاسخ

نه چه اشکال داره اگر باهاش صمیمی هستی ببر همیشه هم ببر

شوهرش میدونه باردار. همون بچه شاید ی پل ارتباطی قوی بینشون بشه. بگو ی جوری مثلا برای بچه لباس. بخره نشونش بده ب ذوق بیاره مخصوصا این ک بچه پسر بعد دوتا دختر مطمعا شیرین خوشایند براش

ضمن اینکه شوهرم رابطه ش با همسرخواهرم خوب بود ولی سر یه موضوعی باهاش سرسنگین شده ، حالا اگه من چیزی بخرم باید رضایت شوهرم باشه؟ چون نمیخام بفهمه ماجرای رابطه خواهرم رو با همسرش..
میگم نخرم راضی نباشه بدتر برا بچه تو شکمش هم خوب نباشه

چقدر بیشعوره خواهرت با خانواده ش حرف بزنه خب الان شرایط فرق میکنه بارداره خب
این مردای تمیز و وسواسی خدایی خیلی رو مخن بگو تورو چه به خونه داری آخه سرت بکار خودت باشه بچه نریزه کی بریره اسمش روشه دیگه بچه آدم بزرگ نیس که عقلش برسه

مشکل اینه که این دوریه و سرد شدنه عادت شده خواهر شما اصلاااا نباید بزاره همچین چیزی پیش بیاد حالا که پیش اومده باید سریع جلوشو بگیره وگرنه داستان اونایی میشه ک ده دوازده ساله فقط دارن باهم زندکی میکنن حتما باید برن پیش روانشناس خانواده تا درست شه بینشون حداقل بخاطر بچه ها

ای طفلی. چه موضوع مسخره‌ای هم پیدا کرده.

ب خواهرت بگو ذکر یا ودود هزار یک مرتبه بگ
ایه ۷ سوره ممتحنه هم برا رفع کدورت

اینا بهانس عزیزم ببین رابطه جنسی چ جوری هستن باهم شاید ب شوهرش فشار بیاد اگه از لحاظ جنسی سیر باشه این چیزا خیلی مهم نیست زود رفع میشه

من تو مجردیم دست خالی نمیرفتم ،خونه‌ ابجی و داداشام. از وقتی ازدواج کردم شدم بدهکار همه

شوهرش میدونه خانمش پسر بارداره یا نه

شوهرش میدونه باردار و این کارارو میکنه

ای بابا
خب باخواهرت صحبت کن بگو قهرکردنو تموم کنه.حالابخاطراین حرفاسه ماهه قضیه روول نکرده.
داره خودشواذیت میکنه مرداکه براشون مهم نیست

سوال های مرتبط

مامان نفس و تودلی💚 مامان نفس و تودلی💚 ۴ سالگی
سلام خانوما من به دخترم از اول شیرخودمو دادم با شیرخشک ولی شیرخشک روزی یبار بهش میدادم وزن گیریش عالی بود تا سه ماهگی دقیقا سه ماهگی اعتصاب شیر کرد هم سینه رو نمیگرفت هم شیشه رو دیگه من شیشه بهش ندادم و سینمو گرفت ولی خب دیگه خیلی شیر نخورد دکتر هم سر کولیکش گفت این خیلی شیرمیخوره دل دردش بیشتر میشه بهش پستونک بدید دیگه پستونک و شیشه و سینه من میخورد که وقتی اعتصاب شیر کرد من پستونک و شیشه رو کم کم قطع کردم ولی باز شیر خودمو دیگه مثل قبل خوب نخورد و وزن نگرفت خوب منم شیرم کم شد تا قبلش زیاد بود خلاصه این دخترمن خیلی لاغر موند نه با غذا خو گرفت نه با شیر. الان سر این بچه شوهرم میگه اولویتت شیر خشک باشه که تپول شه مثل اون لاغر نشه تو بخوای شیرش بدی مثل اون میشه لاغر
من خیلی دوست داشتم بچم شیر خودمو بخوره و خوب بخوره تا تپول شه حتی فکر میکردم شیرخشک با سرنگ بهش بدم نه با شیشه شیر که سینمو ول نکنه
حالا شوهرم اینجوری میگه من گفتم یه شیشه بگیرم سرشیشه پهن مشابه سینه مادر باشه که ول نکنه سینمو ولی شوهرم میگه مهم نیست فقط ضدکولیک باشه
نمیدونم چیکار کنم شما نظرتون چیه؟
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
امروز که ماهلین رو بردم پیش دکترش ازش خیلی راضی بود می گفت همکاریش باهام عالیه این بچه رو اگه مرتب بیاریش و خودت هم وقت بزاری براش عالی میشه 😍😍گفتم پس چرا با من زیاد همکاری نداره میگه از لجبازیشه یه سری کتاب جدید هم خریدم براش دکترش دید گفت عالیه اینا سعی کن هر روز باهاش کار کنی روزی یک ساعتم که شده البته گفت هفته ای دوبار اگه بتونی بیاریش بهتره گفتم هزینه اش زیاده نمی تونیم گفت پس اشکال نداره تا می تونی خودت باهاش کار کن یه سری تمرین و الگو هم کشیده بود براش و باهاش کار کرده بود گفت ببر تو دفتر بکش براش باهاش تمرین کن تا راه بیافته
پارسال که ۹ ماه واسه گفتارش وقت گذاشتم امسالم می خوام فقط رو ضریب هوشیش کار کنم یه سری بازی فکری هم براش گرفتم ولی گفت الان نمی تونه براش سخته برو عوض کن دوبار بردم عوض کردم ولی فایده نداشت گفت در حده بچه ی تو نیست فعلا از بازی فکری بیا بیرون هر چند خیلی خوبه براش ولی بزار ضریب هوشیش یه کم بیاد بالا بعد برو سر بازی فکری خلاصه جونم براتون بگه خوب شدن ماهلین همش بستگی به خودم داره دعا کنید از لحبازیش کم کنه و باهام راه بیاد و منموهمه ی سعی و تلاشمو براش می کنم دعا کنید نتیجه بخش باشه یعنی میشه یعنی می تونم ؟؟شما هم جای من بودید اینکارو می کردید؟؟
مامان کوثرجون مامان کوثرجون ۴ سالگی
سلام مادر های عزیز میخواموشما قضاوت کنیددببین کارمن بد بوده یانه۳روزه دختره خونه مادرشوهرم بود هرروز میبرده خوراکی میخره من امروز رفتم خونه نادرشوهرم دنبالش خاله شوهرم اونجابود من نگهداشت تاپیراشکی باهم بپزیم خولستیم پیرلشکی بمزین دیدن فلفل قارچ نداریم من رفتم بخرم دخترمنم امد باهام عصری یه بحث کوچکی بین من مادرسد گفتم مادز شما کوثر بدباراوردی هرچی میخواد زود میخرین گفت ازپس جیق گریه میکنه دلم میسوزه منم براش خریدم میکنم تا گریه نکنه منم دیگه کل کل حوطله نداشتم تا شب شد رفتم فلفل قارچ بگیرم دخترم بردم وسیلمو گرفتم هیجی برای دخترنخریدم بهش گفتم مامان جون باید یاد بگیر هروقت میریم سوپرمارکت هیچی نخواهی طبق معمول گریه کرد منم اوردم خونه مادرشوهرم دیدم تو راه حیش کرد با لباس بیرون خودم دخترم یک راست رفتیم تو حمام حمام کردیم امدیم بیرون. دخترم ساکت شد گوشی بازی کرد خوابید به مادرشوهرم گفتم دیدی گریه کرد هیچی نشد مادرشوهرم بهم گفت داشت دلم میترکید گریه میکرد نگاه کن توی خواب دل میزنه منم گفتم اشکالی نداره ازاین بهتره که همش بریم تو سوپر مارکت دنبال خوراکی برای کوثر الان من کاربدی کردم براش چیزی نخریدم